وى در تمام ايام عمر، تلاش مىكرد در دانش، راههاى تازهاى را به روى بشر بگشايد و به رازهاى جديد در عرصه دانش و انديشه دست يابد. امّا گاهى اتفاق مىافتاد كه با بنْبست رو به رو مىشد و تلاش هايش نتيجه نمىداد. در اين مواقع كه هوش و استعداد خارقالعادهاش نيز در حل مشكل، مؤثر واقع نمىشد و خود را در فهم مسئلهاى علمى ناتوان مىديد، از خداوند، يارى مىطلبيد. بدين ترتيب كه وضو مىگرفت و راهىِ مسجد مىشد و در خلوت مسجد به نماز مىايستاد و پس از نماز به نيايش مشغول مىشد و از خداوند در خواست مىكرد كه او را در فهم آن مسئله علمى يارى دهد.
پس از آن، گويى چشم ذهنش بازتر مىشد و مشكل علمى به نظرش آسان مىآمد. پس از دستيابى به اين موفقيت، در حالى كه سرشار از شادى و سرور بود، مسجد را ترك مىكرد.
ابو على سينا از همه تواناييهاى جسمى و ذهنى خويش به طور گستردهاى استفاده مىكرد و سعى داشت همه توان بالقوّه خويش را به مرحله عمل و فعليت برساند. به همين دليل، كار زيادى از بدن خويش مىكشيد و حتى بسيارى از شبها را با بيدارى به صبح مىرساند.
روزى از علّت تلاش زياد او پرسيدند. در جواب گفت: «خداوند تبارك و تعالى، به من نعمت فراوان عطا كرده و جسم و ذهنى قوى به من داده است. من نيز بايد حقّ نعمت را ادا كنم و از تمام نيروهايى كه به من داده است به طور كامل بهره گيرم».
چهرهها و قصهها، على معصومى، ج 2، ص 50 - 52
بعد از اين كه مدتها دنبال دخترى باوقار و با شخصيت گشتيم كه هم خانواده اصيل و مؤمنى داشته باشد و هم حاضر به ازدواج با من هم باشد، بالاخره عمهام دخترى را به ما معرفى كرد . وقتى پرسيديم از كجا مىداند اين دختر همان كسى است كه ما مىخواهيم، گفت: راستش توى تاكسى ديدمش . از قيافهاش خوشم آمد . ديدم همانى است كه تو مىخواهى . وقتى پياده شد، من هم پياده شدم و تعقيبش كردم . دم در خانهشان به طور اتفاقى بابايش را ديدم كه داشتبا يكى از همسايهها حرف مىزد . به ظاهرش مىخورد كه آدم خوبى باشد . خلاصه قيافه دختره كه حسابى به دل من نشسته . من هر طور شده اين وصلت را جور مىكنم .
ما وقتى حرفهاى محكم و مستدل عمهمان را شنيديم، گفتيم: يا نصيب و يا قسمت! چقدر دنبال دختر بگرديم؟ از پا افتاديم . همين را دنبال مىكنيم . ان شاء الله خوب باشد .
اين طورى شد كه رفتيم به خواستگارى آن دختر . دختر خانمى به نام سيما .
جستجوى نگاه
دلم به اينهمه آيينه رو نخواهد كرد
بجز نگاه تو را جستجو نخواهد كرد
پرندهاى كه گرفتار پر زدن باشد
به آب و دانه و آواز، خو نخواهد كرد
بيا مسافر چشمم كه هيچ حادثهاى
نگاه پنجره را زير و رو نخواهد كرد
به غير نام تو اى التهاب روحانى!
دلم براى سرودن، وضو نخواهد كرد
عزيز غايب من! اى هميشه در خاطر
بجز تو را دل من، آرزو نخواهد كرد
نرگس ايمانيان
حضرت امام، هيچگاه كار امروز را به فردا موكول نمىكردند. كارها و زندگى و همه شئون و امور ايشان منظّم و مشخّص بود. در زندگى ايشان، هرچيزى سرجاى خود قرار داشت و هر كارى به دور از شتابزدگى و تأخير، در موعد مقرّر آن انجام مىگرفت. با كثرت كارها و تعدّد مسئوليتها و گزارشها و چيزهاى ديگر، هيچ نشانهاى از شلوغى و تراكم و كارهاى به جا مانده در زندگى ايشان، مشاهده نمىشد… بسيار اتفاق مىافتاد كه يك كتاب فقهى يا غير آن، مورد نياز امام قرار مىگرفت و ما آن را فراهم و تقديم مىكرديم. فردا صبح، انگار كه مهمترين كارشان باشد، كتاب را به آورنده باز مىگرداندند. با آنكه صاحب كتاب - اگر ما بوديم يا هر كس ديگر - افتخار داشت كه يك كتابش را به حضرت ايشان تقديم كرده است.
در سايه آفتاب(يادها و يادداشتهايى از زندگى امام خمينى)، محمدحسن رحيميان، ص 187
نام: بتول حسينىزاده
عنوان تحقيق پايانى: آسيبشناسى تربيت دختران و راهكارهاى درمان آن با تأكيد بر منابع اسلامى
استاد راهنما: حاجى دهآبادى
چكيده :
در نظام تربيتى اسلام، تربيت دختران از اهميت والايى برخوردار است و اين به علت مسئوليت و نقشهاى حساس مادرى و همسر بودن است كه در آينده، دختران عهدهدار آن نقشها خواهند بود. تربيت دختران متمايز از تربيت پسران است زيرا ويژگىهاى دختران با ويژگىهاى پسران در بعضى موارد متفاوت است و نقشها و مسئوليتهاى متفاوت با پسران نيز دارند، بنابراين علاوه بر اعمال تربيت مشتركى كه مبتنى بر ويژگىهاى مشترك آنان است مىطلبد تربيت خاص دختران نيز از سوى مربيان و والدين اعمال شود. از آنجا كه روشهاى تربيتى مبتنى بر مبناها و اصول خاصى است در اعمال روشهاى تربيت دختران بايد مبناهاى خاصى رعايت شود. وجود روحيه حساس دختران، به وديعه گذاشته شدن گوهر عفت در آنان از سوى خالق متعال، و شديدتر بودن ميل به خودنمايى و خودآرائى در دختران ويژگىهايى بيولوژيكى خاص آنان از مواردى است كه بايد در تمام مراحل تربيت به آنها توجه شود.
متأسفانه با نگاهى به وضعيت كنونى دختران در كشور درمىيابيم كه در اين زمينه با چالشهاو آسيبهايى روبرو هستيم.
از عوامل خانوادگى اين آسيبها مىتوان اين موارد را نام برد: ضرب و شتم فرزندان از سوى والدين، وجود الگوهاى غلط در خانواده، كوتاهى يابد عمل كردن در زمينه تربيت مذهبى و دينى كمبود محبت، وجود زمينه مناسب در خانواده براى بروز عقده حقارت كه خود منشأ بسيارى از بيمارىهاى روحى و روانى است و بالاخره نابسامانى و فروپاشيدگى خانواده در اثر طلاق، اعتياد يا فوت والدين. از عوامل اجتماعى اين آسيبها نيز مىتوان اين موارد را نام برد: تهاجم فرهنگى، بها ندادن به دختران و تبعيض قائل شدن بين دختر و پسر تحتتأثير شيوع فرهنگ پدر تبارى در جامعه، وجود الگوىهاى نامناسب در سطح جامعه، دوستان ناباب، كافى نبودن آموزشهاى مذهبى يا بد عمل كردن در اين زمينه رفتار نامناسب بعضى از روحانيون و مبلغين علوم دينى و … .
آسيبهاى مذكور و عواقب وخيم آنها و چگونگى مقابله با مشكلات موجود از طريق فيلم، تحقق و برگزارى مسابقات كتابخوانى و مطالعات كتب مفيد در اين زمينه بسيار سودمند خواهد بود.
نام طلبه: زهرا فرضي
عنوان تحقيق پاياني: روشهاي تربيت نسل منتظِر
استاد راهنما: حجت الاسلام والمسلمين خدا مراد سليميان
مركز آموزش: مدرسه علميه معصوميه(س)
چكيده
اين تحقيق، پژوهشي است در حوزه مباحث مهدويت، با نظر به شيوههاي تربيتي و به منظور ارائه روشهاي تربيت نسل منتظر كه با ايجاد پيوند ميان موضوع ديني مهدويت و موضوع روانشناختي تربيت، تربيت ديني مهدوي را بيان ميكند.
انتظار، مهمترين وظيفه شيعه عصر غيبت بوده است. اين پژوهش تلاشي در جهت تربيت نسل منتظر و اداي تكليف ميباشد.
اين تحقيق با مطالعه بر مبحث انتظار و موضوعات پيرامون و بررسي اصول تربيت ديني با استفاده از روش تحليلي تبييني، به بيان ارزشهاي انتظار و روش نهادينه نمودن اين بايستههاي تربيتي ميپردازد. در اين راستا آسيبهاي تربيتي موجود نيز بيان خواهد شد.
كليدواژههاي بحث: روش – تربيت - نسل – انتظار است.
عنوان تحقيق پاياني: مهم ترين علت رويگرداني جامعه اسلامي از خلافت حضرت علي(ع)
نام خانوادگي : صديقه جامهبزرگ
استاد راهنما: حجـة الاسلام سيد محمدحسين بهشتي
چكيده:
بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) جامعه آن زمان از حضرت علي(ع) رويگردان شدند. يكي از علتهاي مهم، جريان سقيفه بود كه باعث انحراف مسلمانان از مسير اصلي اسلام ناب محمدي(ص) گرديد عوامل بسياري از جمله فرهنگي، سياسي، اجتماعي زمينهاي به وجود آوردند كه جريان سقيفه را در پي داشت. در اين تحقيق به مهم ترين علت رويگرداني جامعه اسلامي از خلافت حضرت علي(ع) ميپردازد.
اين تحقيق شامل دو فصل ميباشد كه در فصل اول به وضعيت فرهنگي، اجتماعي عربستان نگاهي دارد و به بررسي ملاك انتخاب رهبري و سرپرستي جامعه در قبل و بعد از رسالت پيامبر اسلام(ص) ميپردازد.
در فصل دوم جريان سقيفه را تحليل و عوامل فرهنگي، اجتماعي موثر سقيفه و نقش مردم را بررسي ميكند و در پايان به اين نتيجه ميرسيم كه مردم آن زمان بيشتر اسلام آورده بودند نه ايمان و چون داراي نفاق و دورويي بودند بعد از پيامبر(ص) به آن اعتقادات قلبي خود بازگشتند و باعث تنها گذاشتن حضرت علي(ع) شدند.
استاد شهيد مطهّرى از خاطرات خود درباره امام(ره) مىفرمايد:
من قريب دوازده سال در خدمت اين مرد بزرگ (امام خمينى) تحصيل كردهام. وقتى كه در سفر اخير به پاريس به ملاقات و زيارت ايشان رفتم، چيزهايى از روحيه او درك كردم كه نه فقط بر حيرت من بلكه بر ايمانم نيز اضافه كرد. وقتى برگشتم، دوستانم پرسيدند: «چه ديدى؟». گفتم: «چهار تا آمَنَ ديدم:
* آمَنَ بهَدفه؛ به هدفش ايمان دارد. دنيا اگر جمع بشود، نمىتواند او را از هدفش منصرف كند.
* آمَنَ بسَبيله؛ به راهى كه انتخاب كرده ايمان دارد. امكان ندارد بتوان او را از اين راه، منصرف كرد. شبيه همان ايمانى كه پيغمبر به هدفش و به راهش داشت.
* آمَنَ بقُوله؛ به سخنش ايمان دارد. در ميان همه دوستانى كه سراغ دارم، اَحَدى مثل ايشان به روحيه مردم ايران، ايمان ندارد…
* آمَنَ برَّبه؛ به خدايش، ايمان دارد».
در يك جلسه خصوصى، ايشان به من مىگفت: «فلانى! اين ما نيستيم كه چنين مىكنيم. من دست خدا را به وضوح، حس مىكنم».
سيرى در زندگى استاد مطهرى، ص 88
علّامه وحيد بهبهانى دو پسر به نام آقا محمدعلى و آقا عبدالحسين داشت. روزى همسر آقا عبدالحسين را ديد كه لباس فاخر پوشيده است. به پسرش اعتراض كرد. پسر در جواب پدر، آيه هفتم سوره اعراف را خواند: «اى پيامبر! بگو چه كسى زينتها و رزقها و غذاهاى پاكيزه را كه خداوند براى بندگانش آفريده، حرام كرده است؟!».
وحيد بهبهانى گفت: «پسرم! نمىگويم كه كار حرام كردهاى؛ ولى بدان كه من مرجع تقليد و پيشواى اين مردم هستم. در ميان مردم، گروههاى مختلف، از ثروتمند و فقير، هستند. ما كه نمىتوانيم فقيران را خيلى كمك كنيم، ولى آنچه از ما ساخته است، اين است كه با آنها همدردى كنيم. اگر همسر يك مرد فقير از او تقاضاى لباس فاخر كند، آن مرد بايد يك مايه آرامش خاطر داشته باشد و بگويد ما به خانواده بهبهانى نگاه مىكنيم، نه به خانوادههاى ثروتمند.
پسرم! واى به روزى كه زندگى ما مثل زندگى طبقه مرفّه باشد! ما بايد زاهدانه زندگى كنيم تا زهد ما همدردى با فقرا باشد».
قصص العلماء، ص 203
سالهاست بين ما ايستادهاى، ما را مىبينى و خجالت مىكشى. مىبينى كه گناه در ميان ما پرسه مىزند و جنايت روى دوشمان نشسته است. مىبينى كه دلهامان با سياهى فاصلهاى ندارند. مىبينى كه شيطان، روى قلب ما سايه انداخته است. چقدر بىقراريم براى گناه كردن. چقدر ناتوانيم براى ديدن لبخند خدا. چقدر تنهاييم وقتى كه ميان ما هستى و تو را نمىبينيم.