بهتازگی تحقیقات پژوهشگران علوم تغذیه شگفتیهای دیگری را از عسل آشکار کرده است. این ماده انرژیبخش، زخمها و جراحتها را ضدعفونی و گلودرد را برطرف میکند.
خوردن عسل موجب از بین بردن باکتریهای درون دستگاه گوارش میشود که باعث ایجاد اسهال میگردند. همچنین سازمان بهداشت جهانی برای درمان اسهال شدید توصیههای جالبی دارد؛ 225 گرم پرتقال را با نصف قاشق چایخوری عسل و مقداری نمک در یک لیوان حل کنید و در یک لیوان دیگر 225 گرم آب مقطر را با یکچهارم قاشق چایخوری جوش شیرین به هم بزنید. پس از آن به تناوب از محتویات این لیوانها به بیمار بخورانید.
همچنین بسیاری از پژوهشگران معتقدند عسل، گرده آسم را تسکین میدهد. آنها تصور میکنند که این عمل شاید همانند کاری باشد که در مکانیسم حساسیتزدایی بر روی بیماران اعمال میشود و طی آن گردههای مختلف به فرد بیمار تزریق میگردد.
خدا چهرنگی است؟
گل محمدی، قرمز است
برگ درخت، سبز است
گنبد حرم امامرضا، زرد است
توپی که دیروز خریدی، سفید است
دمپایی مادرت، صورتی است
موی سرت، سیاه است
درِ خانه، قهوهای است
و دوچرخة تو، آبی است.
این چیزها را که میبینیم، میفهمیم هرکدام رنگ مخصوصی دارند، اما اگر چیزی را نبینیم آیا میتوانیم بگوییم چه رنگی است؟ اگر چیزی جسم نبود و دیده نشد، آیا میتوان گفت چه رنگی است؟ مثلا مهربانی چهرنگی است؟ علم و دانش چه رنگی است؟ دوستداشتن دیگران چهرنگی است؟ شادی چهرنگی است؟ هیچکدام از اینها دیدنی نیستند تا بگوییم چهرنگیاند؟
خدا هم همینطور است. او را نمیتوان دید تا بگوییم چهرنگی دارد. اصلا خدا دیدنی نیست تا رنگی داشته باشد. خدا آفرینندة رنگهاست و رنگ داشتن برای او بیمعنی است.
البته در قرآن از ما خواسته شده است تا به رنگ خدا دربیاییم. باید بدانی که منظور قرآن از رنگ خدا، رنگهایی مثل سبز و زرد و آبی و قرمز نیست. منظور قرآن از رنگ خدا، ایمان داشتن به خدا و انجام کارهایی است که او دوست دارد. رنگ خدا یعنی؛ ایمان، مهربانی، خوبی و پاکی.
اگر تو نماز بخوانی، به رنگ خدا درآمدهای. اگر به نابینایی برای عبور از خیابان کمک کنی، همرنگ خدا شدهای. اگر پاککن یا مدادت را به دوستت قرض بدهی، به رنگ خدا درآمدهای. اگر به مادرت کمک کنی، رنگ خدا را گرفتهای. اگر قرآن بخوانی، همرنگ خدا شدهای. اگر حسود نباشی، رنگ خدا بر دلت نشسته است. و خلاصه آنکه هرچه با ایمانتر، راستگوتر، پاکتر و مهربانتر شوی، رنگ تو خداییتر شده است.
رنگ خدا یعنی دوستی با خدا و مهربانی با بندگان او که این زیباترین رنگ تمام دنیاست.
«به رنگ خدا درآیید.» بقره:138
غلامرضا حیدری ابهری-مجله خانه خوبان شماره4
جواب سلام را با علیک بده
جواب تشکر را با تواضع
جواب کینه را با گذشت
جواب بیمهری را با محبت
جواب ترس را با جرأت
جواب دورغ را با راستی
جواب دشمنی را با دوستی
جواب زشتی را به زیبایی
جواب توهم را به روشنی
جواب خشم را با صبوری
جواب سرد را به گرمی
جواب نامردی را با مردانگی
جواب همدلی را با رازداری
جواب پشتکار را با تشویق
جواب بیتفاوتی را با التفات
جواب یکرنگی را با اطمینان
جواب مسئولیت را با وجدان
جواب حسادت را با اغماض
جواب خواهش را بیغرور
جواب دورنگی را با خلوص
جواب بیادب را با سکوت
جواب نگاه مهربان را با لبخند
جواب لبخند را با خنده
جواب دلمرده را با امید
جواب منتظر را با نوید
جواب گناه را با بخشش
و جواب عشق چیست جز عشق؟
همیشه جواب های، هوی نیست. جواب خوبی را با خوبی بده، جواب بدی را هم با خوبی بده. هیچ وقت جواب سربالا نده. هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بیجواب نگذار. مطمئن باش هر جوابی که بدهی یه روزی، یه جوری، یه جایی به تو باز میگردد.
ناهید مؤمنخانی
آیتالله حائری شیرازی
بچه اگر از همان طفولیت هم غیبت بکند، نباید بگویید هنوز که مکلف نشده است و یا هنوز تکلیف بر عهدهاش نمیباشد. نه، عادت میکند. چهطور بچه اگر قبل از تکلیف سیگار بکشد و یا معتاد شود قبول نمیکنید که بگویید چون بچه است و هنوز مکلف نیست، چه اشکالی دارد که هروئینی شود! یا چون هنوز مکلف نیست، تریاکی یا سیگاری بشود اشکالی ندارد! نه، شما میگویید چه فرقی میکند انسان است وقتی که عادت کند ضایع میشود. این هم عادت به کار بدی است. بچه که انجام بدهد دیگر بدتر است. غیبت چه فرقی با آنکارها دارد؟ اگر بچه به یک کار بدی معتاد شد و وقتی هم که بزرگ شد دیگر نتوانست آنکار را ترک کند چهقدر از پدر و مادری که جلوی او را نگرفتهاند، ناراحت میشود؟
مجله خانه خوبان-شماره4
دم غروب نشسته بودم روی لبه پشتبام. دلم برایت تنگ شده بود. یادم آمد وقتی خانه بودی، میآمدی آنجا مینشستی. پرواز کبوترها را تماشا میکردی.
نشسته بودم روی لبة پشتبام، گریه میکردم. یک کبوتر آمد نشست کنارم.
همانجا کنار خاکريز نشستيم. ميگفت؛ از زندگيش؛ از خانهاش؛ از پسرهايش. يکي اسير بود. از آن يکي خبر نداشت. ميگفت شايد همين دور و برها باشد. اول چيزي نگفتم. بايد ميگفتم؛ خبر ميدادم که ديگر نيست.
روزی حضرت سلیمان – علی نبیّنا و آله و علیه السلام-(1) گنجشک نری را دیدند که به جفت خود می گفت : « چرا خودت را از من دور نگه می داری ؛ در حالیکه اگر بخواهی گنبد قصر سلیمان را با منقارم برایت می آورم و آن را در دریا می اندازم. » حضرت سلیمان از این حرف گنجشک خنده شان گرفت. هر دوی آنها را فرا خواند و به گنجشک نر فرمود:« واقعاً می توانی این کار را انجام دهی؟!» گفت :« نه ای نبیّ خدا! امّا گاهی از اوقات مرد خودش را در مقابل همسرش بزرگ و نیکو جلوه می دهد و عاشق ، بر گفتارش ملامت نمی شود.» حضرت سلیمان رو به جُفت او کردند و پرسیدند: « چرا او را از خودت می رانی در حالیکه تو را دوست دارد و عاشق توست ؟» گفت:« ای پیامبر خدا! او عاشق نیست ؛ و لاف عاشقی می زند ؛ چون او در کنار من ، عاشق گنجشک دیگری است و در یک دل دو عشق جمع نمی شود» کلام گنجشک ماده در دل حضرت سلیمان اثر عمیقی گذاشت و گریه شدیدی نمود و چهل روز از دید مردم پنهان شد و دعا نمود و از خداوند خواست که دلش را برای محبّت خودش خالی کند و محبّت خودش را با محبّت غیر خودش آمیخته نکند.» *
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید : « ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِه»(2) : «خداوند برای یک فرد بیش از یک قلب(دل) در درونش نیافریده است .»
…………………………………………
*سفینة البحار شیخ عبّاس قمی (ره) – صاحب کتاب مفاتیح الجنان - ج6ص279
(1) طبق آیه 16 سوره مبارکه نمل حضرت سلیمان زبان حیوانات و پرندگان را می فهمید و داستانهای زیادی در این مورد نقل شده است که حاوی نکات آموزنده ای است. از جمله صحبت نمودن ایشان با مورچگان (که در قرآن آمده است .) و دعوت آنها از حضرت سلیمان برای یک مهمانی و …
(2) نمل/16
3. استفاده از تشويق
به آخرينباري كه ديگران شما را تشويق کردند فكر كنيد. در آن لحظه چه احساسي داشتيد؟ اگر تشويق درست و بهموقع بوده باشد، هنوز هم احساس خوبي در شما ايجاد ميكند. شكي نيست كه تشويق، رشددهندهي عزتنفس انسانهاست. تشويق، غذاي روح و روان است و براي پيشبردن كارها بسيار ضروري است. اينکه انسانها ميتوانند بدون تأييد موفقيتها و تواناييهايشان براي خود ارزش قائل شوند، تصوّري بيهوده است. اگر چه همهي ما از قدرت تشويق و اهمیت آن براي سلامت روان آگاهي داريم، در بعضي از خانوادهها تشويق به كالايي ناياب تبدیل شده است.
براي اينکه تشويق مؤثر افتد، بايد خالصانه بيان شود. افزون بر آنکه بهتر است تشويق، ويژه باشد. اين جمله كه: «من روش تو را در كاربرد متفاوت رنگها و خطوط سياه اطراف نقاشيت ميپسندم» يك هنرمند جوان را بيشتر از اينکه بگوييم «تابلوي زيبايي است» دلگرم ميكند و به او انگيزه ميدهد. تا آنجا كه امكان دارد بر موفقيتهاي فرزندان متمركز شويد نه بزرگكردن اشتباهات و تقصيرات آنها؛ و بکوشید دستور «دستکم يك تشوق در هر روز» را حتماً بهخاطر بسپاريد.
دربارهي اديسون میگویند كه در كودكي فردی بیاستعداد و كودن بهنظر ميرسيد، و چون سرش بيش از حد بزرگ بود. اطرافيان تصور ميكردند دچار اختلالحواس است. از او نقل شده كه گفته است: «اگر مادرم مرا تشويق نميكرد، شايد مخترع نمي شدم».
4. تبيين و تحليل مسائل و آگاهساختن فرزندان
براي پديدآمدن انضباط در کودکان، لازم است فوائد انضباط و پيامدهاي بيانضباطي را براي آنان تشريح کنیم تا آنان اين گوهر گرانبها را بشناسند و کاخ زندگي خود را بر پايهي آن استوار سازند. از همين روست كه كارشناسان تربيتي، برخي عوامل سرپيچي و نافرماني فرزندان را چنين معرفی ميكنند:
* ناآگاهي از فوايد فرمانبري؛
* صدور فرمان بدون هيچ توضيحي دربارهي آن؛
* سختي انجام دادن فرمان بيش از گنجايش جسمي و عقلي كودك؛
* ناآگاهي والدين از روش درست فرمان دادن.
البته بايد توجه داشت كه اين اصل در مورد كودكان بالاي دو سال كاربرد دارد و در اجراي آن بايد به سطح شناخت كودك توجه داشته باشيم.
ادامه دارد…
اشارات
* آیا دوست دارید که دشمن خود را به یک دوست تبدیل کنید؟ پس هر بدی که در حق شما کرد با خوبی پاسخ بگویید. این تکنیک ارتباطی را از قرآن بیاموزید. (فصلت:43) شما که فکر نمیکنید همسرتان دشمن شماست؟!
* اگر میخواهید همسرتان به سوی شما جذب شود، لطفا ابتدا به خودتان بپردازید. روح خشک و سنگین و بیلطافت هیچگاه در هیچکاری موفق نمیشود. مهربانی، دلسوزی و رقت قلب را در خود بپرورید. به آیه 159سوره آلعمران نگاه کنید.
* آرامش و آسایش، مهمترین نتایج تشکیل بنیان خانواده است. قرآن، این آرامش را به جنبه خاصی از قوای جسمی یا روحی محدود نمیکند بلکه در منظر قرآن، به واسطه ازدواج، آرامشی فراگیر در همه ابعاد وجود انسان ایجاد میشود. (روم: 21)
*«گذشت کنید که این به تقوا نزدیکتر است.» قرآن بر عفو و گذشت در روابط خانوادگی تاکید فراوان دارد؛ حتی در سختترین شرایط زناشویی که همسران به جدایی میاندیشند. و بعد توصیه میکند: « و در میان یکدیگر بزرگواری را فراموشی نکنید، زیرا خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست.» (بقره: 237)
* وظایف زن و شوهر فقط تامین معاش یا برآوردن خواستههای یکدیگر نیست. در فرهنگ قرآنی، اعضای یک خانواده بایستی به رشد و کمال و سعادت همدیگر هم کمک کنند. قرآن میگوید: ای کسانیکه ایمان آوردهاید خودتان و خانوادهتان را از آتش گناه و عذاب دور نگهدارید. (طه: 132)
* اگر قصد راهنمایی و تربیت کسی را دارید، در گام اول از گفتار نرم و بامحبت بهره ببرید؛ حتی اگر مخاطب شما طاغوت سرکشی مثل فرعون باشد (طه: 44) حالا فرعون کجا و همسر مومن و مهربان شما کجا؟
آیتالله ابراهیم امینی
فرزند، ثمرة مشترک ازدواج زن و مرد است. هر دو نفر در پیدایش کودک دخالت داشتهاند و در منافع و زیانهایش نیز شریک هستند؛ بنابراین، بچهداری نیز یک وظیفه مشترک زن و شوهر است، نه وظیفه زن تنها. درست است که مادران با میل و رغبت از بچه نگهداری میکنند و امور نظافت و تر و خشککردن و تغذیه و شیردادن و دیگر امور مربوط به کودک را از جانودل میپذیرند و…؛ لیکن شوهر هم نباید فداکاریها و زحمات همسرش را نادیده بگیرد و بگوید: بچهداری وظیفة زن است. وقتی دید بچه آرام نمیگیرد مادر را با بچه بگذارد و خودش برود در اتاق دیگر راحت بخوابد. نه، برادر! این بچه مشترک بین شماست، پرستاری و نگهداری از او نیز یک وظیفه مشترک است. مگر تو عاطفه و وجدان نداری؟ آیا این رسم زنداری و مهر و صفای خانوادگی است؟ اگر تو روز کار کرده و خسته هستی، همسرت نیز در تمام روز به کارهای خانهداری اشتغال داشته و خسته است. اگر تو خوابت میآید او نیز خوابش میآید. اگر جیغ و شیونهای بچه اعصاب تو را خسته میکند، مادر بیچاره هم همینطور است لیکن جز تحمل چارهای ندارد… مقداری از شب را تو بخواب و همسرت از بچه پرستاری کند، آنگاه تو از بچه پرستاری کن و همسرت بخوابد.
مجله خانه خوبان-شماره4