پسرهای آسمانی؟!
22 اسفند 1390
همانجا کنار خاکريز نشستيم. ميگفت؛ از زندگيش؛ از خانهاش؛ از پسرهايش. يکي اسير بود. از آن يکي خبر نداشت. ميگفت شايد همين دور و برها باشد. اول چيزي نگفتم. بايد ميگفتم؛ خبر ميدادم که ديگر نيست.