شبهه پنجم: حقانیت خلافت ابوبکر، به پشتوانه اجماع امت
وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «لا تجتمع امتى على الخطا(1)؛ امتم بر خطا اجتماع نمى كنند» و نيز فرمود: «لا تجتمع امتى على ضلال(2)؛ امت من بر گمراهى, اجتماع نخواهند كرد»، بنابراين با اجماع امت بر بيعت با جناب ابوبکر، حقانیت خلافت او ثابت می شود.
پاسخ:
منظور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از امت من بر خطا اجتماع نمى كنند و بر ضلالت و گمراهى، اجتماع نمى نمايند اين است: در امرى كه امت به مشورت پردازد و با اختيار خود و اتفاق آراء آن را مورد تصويب قرار دهد، خطا و گمراهى در آن راه نخواهد داشت. اين معنى ازسنت پيامبر (صلی الله علیه و آله)متبادر مى شود و بس. اما كارى كه بر اساس نظريه شخصى چند نفر از امت باشد، كه براى پيشبرد آن به پا خيزند و بتوانند اهل حل و عقد و افراد فهميده و آگاه امت را بر آن مجبور سازند، دليلى بر درستى و عدم گمراهى آن وجود ندارد. اگر به کتاب احتجاج مرحوم طبرسی مراجعه شود ملاحظه خواهید کرد درآنجا، جریان سقیفه و دعوای بین رئیس قبیله اوس(بشیر بن سعد) با رئیس قبیله خزرج(سعد بن عباده) بر سر خلافت وفرصت طلبی خلیفه اول و دوم و ابوعبیده جراح که به بیعت با ابوبکر ختم شد به صورت کامل بیان شده است.(3)
شبهه چهارم: ناسازگاری گفتگو دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای مال دنیا، با حیاء فاطمی
مگر حضرت زهرا (سلام الله عليها) نفرمودند بهترین چیز برای زنان این است که مردان را نبیند و مردان هم آنان را نبینند؟ (1)، پس چرا خودشان به حرف خود عمل نکرده و با مردان نامحرم براي دفاع از حق مالی خود گفتگو و در مسجد سخنراني کردند؟
پاسخ:
در مورد سخنراني كردن حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ در بين نامحرمان بايد گفت:
اولاً حضرت براي گرفتن حق خويش چادر به سر كردند و در ميان جمعي از زنان فاميل و خويشان خويش به مسجد رفتند و در آن وقت پردهاي سفيد ميان زنان و مردان افكندند و آنگاه از پشت پرده حق خويش را مطالبه كردند.(2)
شبهه سوم: تنافی ضرب و شتم فاطمه علیهاسلام، با غیرت فاتح خیبر
چگونه میتوان باور کرد که حضرت علي (علیه السلام) آن فاتح خیبر، با آن قدرت، در جریان دروغین احراق باب، اجازه داده باشد، همسرش مورد ضرب و شتم قرار گرفته باشد، در حالی که هر مرد غیرتمندی ولو قدرتمند هم نباشد، چنان جساراتی را نسبت به ناموس خویش تحمل نمیکند لذا حادثه احراق و ضرب وشتم توسط خلیفه دوم، یک دروغ بزرگ و ساختگی از طرف شیعیان است.
پاسخ:
درباره مظلوميت حضرت زهرا (علیهاسلام) و واقعه «پشت در» بايد دانست مردم صدر اسلام، احترام ويژه پيامبر (صلی الله علیه و آله) به دختر خود، حضرت زهرا (علیهاسلام )را به طور آشكار ديده و شنيده بودند. هنوز احاديثى مانند فاطمه بعضه منى، من اذاها فقد اذانى: فاطمه پاره تن من است، هر كس او را آزار رساند مرا آزار رسانده است؛(1) را به خاطر داشتند.
شبهه دوم: غصبی نبودن فدک
در جریان گرفتن فدک از حضرت زهرا علیها سلام، غصبی صورت نگرفته است زیرا طبق حديث منقول در كتب مختلف اهل سنت از پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)نقل شده كه ميفرمايد: «ما پيامبران ارثي از خود به يادگار نميگذاريم، و آنچه از ما بماند به عنوان صدقه در راه خدا مصرف شود.»؟
پاسخ:
اين حديث از جهات مختلفى قابل نقد و بررسى است، ولى آنچه در حوصله اين مجال مىگنجد امور زير است:
1) اين حديث با متن قرآن سازگار نيست و طبق قواعد اصولى كه در دست داريم هر حديثى كه موافق «كتاب الله» نباشد از درجه اعتبار ساقط است و نمىتوان به عنوان حديث پيامبر(صلی الله علیه و آله) و يا ساير معصومين (علیهم السلام) روى آن تكيه كرد.
در آيات قرآن مىخوانيم حضرت سليمان(علیه السلام) ازحضرت داود(علیه السلام) ارث برد، و ظاهر آيه مطلق است و اموال را نيز شامل مىشود و در مورد حضرت يحيى(علیه السلام) وحضرت زكريا(علیه السلام) مىخوانيم كه از خدا چنين تقاضا مىكند «فرزندى به من عنايت كن كه از من و از آل يعقوب ارث برد» مريم/ 6.
حضرت حيدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مديون عطر ياس بود
اي که بستي راه را در کوچه ها بر فاطمه
گردنت را مي شکست آنجا اگر عباس بود
خدايا به سوز دل مولا علي-ع و به پهلوي بشکسته ي زهراي مرضيه-س
قَسمت مي دهيم که فرج منتقم شان را برساني .. آمين
شبهه اول: اعتقاد متضاد با قرآن، درباره حضرت زهرا(علیها سلام)
خداوند در آيه 42 سوره آلعمران (وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمينَ)، حضرت مريم(علیها سلام) را برترين زنان عالم معرفى می كند در حالی که شیعه معتقد است حضرت زهرا(علیها سلام) سرور زنان جهانيان است، پس اعتقادات شیعه مخالف قرآن است.
پاسخ:
از سوى مفسران دو پاسخ به اين سؤال دادهاند:
یکنفر بر گرد مولا با سپر چرخیده بود
بهتراست این که بگویم باپسرچرخیده بود
سرنوشت شیعه راجور دگرمیزد رقم
در به سمت داخل کوچه اگرچرخیده بود
آمده مولابه پای خویش بیعت کرده است
درتمام شهر این گونه خبر چرخیده بود
تا همین اندازه میگویم که از بس ضرب داشت
یکنفر سیلی زد اما پنج سر چرخیده بود
می شد از طرز قدمهای شب فهمی باشتاب
دور خود در عرض کوچه یکنفر چرخیده بود
آن که مصداق شریف جمله ی “لولاک…” بود
سمت پهلویش چرا لولای درچرخیده بود؟
شاعر:مهدی رحیمی
کشتی پهلو گرفته
صلی علیک بنت نبی، بضعه الرسول
ای راز خلقت دو جهان، کوثر ای بتول
ای ماه و ای حقیقت شبهای خوب قدر
رکن علی و ام ابیها، خدای صبر
مرضیه ای و حکم خدا را رضا شدی
معصومه ای، محور آل کسا شدی
تو حلقه ی وصال نبی و ولایتی
در بزم غم، تو حامی شاه امامتی
ابر سیاه و فتنه سقف سقیفه بود
سایه فکند بر در و آتش به پا نمود
چون ریسمان به گردن خورشید بسته بود
حق را برای بیعت باطل کشانده بود
دستی که در غدیر به بیعت جلو فتاد
بر گونه ات نشست و تو را بر زمین نهاد
ای کشتی شکسته که پهلو گرفته ای
مادر چرا ز اهل خودت رو گرفته ای
گفتی شبانه غسل و کفن کن حنوط ده
بسپار دست خاک و کسی را خبر مده
اکنون وداع می کنمت یا علی ، ولی
برسان سلام بر همه فرزند فاطمه
مهدیه سادات محمودی- طلبه پایه چهارم
پیوند: http://farsi.khamenei.ir
حضرت آيتالله خامنهاي در ديدار با اعضاي دفتر رهبري و سپاه حفاظت وليامر، به بيان خاطرهاي از وضعيت بازگشت آزادگان دفاع مقدس پرداختند كه پايگاه اطلاعرساني معظمله، آن را به شرح زير منتشر ميكند:
بعد از آغاز جنگ تحميلى هم دهها بار - حالا اگر ريزهايش را بخواهيم حساب كنيم، بيش از اين حرفها شايد بشود گفت؛ هزارها بار، اما حالا آن رقمهاى درشت را آدم بخواهد حساب كند - ما نصرت الهى را ديديم؛ كمك الهى را ديديم. يكىاش همين آمدن اسرا بود.
ما حدود پنجاه هزار اسير پيش عراق داشتيم؛ پنجاه هزار. او هم يك خرده كمتر از اين، در همين حدودها، اسير دست ما داشت. منتها فرقش اين بود كه اسيرهائى كه او پيش ما داشت، همه نظامى بودند، اسيرهائى كه ما پيش او داشتيم، خيلىشان غيرنظامى بودند. توى همين بيابانها مردم را جمع كرده بودند، برده بودند.
پیوند: http://farsi.khamenei.ir
قبل از انقلاب، بعضى از روحانيون، از جمله بندهى حقير با دانشجوها ارتباطاتى داشتيم. اين ارتباطات، ارتباطات سازمانى نبود، ارتباطات تشكيلاتى نبود، ارتباطات در مسائل مبارزاتىِ تند نبود؛ ارتباط فكرى و تبيينى بود؛ يعنى جلساتى داشته باشيم كه دانشجوها در آنجا شركت كنند، يا ما احياناً در جلسهاى از جلسات دانشجوئى در دانشگاه شركت كنيم. در آن اوقات، بنده در مشهد جلسهاى داشتم كه بين نماز مغرب و عشاء برگزار ميشد.
پاى تخته مىايستادم و به قدر بيست دقيقه يا نيم ساعت صحبت ميكردم. مستمعين هم نود درصد جوان بودند؛ جوانها هم غالباً دانشجو و بعضاً دبيرستانى. يك شب مرحوم شهيد باهنر (رحمة اللَّه عليه) مشهد بود، با من آمد مسجد ما. وضعيت را كه ديد، شگفتزده شد. حالا آقاى باهنر كسى بود كه در تهران با مجامع جوان و دانشجوئى هم مرتبط بود. ايشان گفت كه من به عمرم اينقدر جمعيت دانشجوئى و جوان در يك مسجد نديدهام. حالا توى مسجد ما مگر چقدر جوان بود؟ حداكثر مثلاً سيصد و چهل پنجاه نفر. در عين حال براى يك روحانىِ روشنفكرِ مرتبط با جوانها، مثل آقاى باهنر، كه خودش هم دانشگاهى بود و دورههاى دانشگاهى را ديده بود و محيطهاى دانشجوئى را ميشناخت و از فعاليتهاى مذهبىِ بهروز و متجددانه هم مطلع بود، جمع شدن حدود سيصد يا سيصد و پنجاه نفر جوان - كه شايد از اين تعداد، مثلاً دويست نفرش دانشجو بودند - چيز عجيبى بود و ايشان را دهشتزده و تعجبزده كرده بود: دويست تا دانشجو يك جا جمع بشوند و يك روحانى برايشان صحبت كند؟! حالا اين را مقايسه كنيد با وضعيتى كه امروز شما توى دانشگاه داريد. دسترسى روحانى فاضل جوان - مثل شما - به محيط دانشگاهى، به دانشجو، به استاد؛ اين را مقايسه كنيد، ببينيد چه فرصت عظيم و گرانبهائى است. اين فرصت را بايد نگه داريد، اين فرصت را بايد خيلى مغتنم بشمريد.