شبهات فاطمیه 2 (غصبی نبودن فدک)
شبهه دوم: غصبی نبودن فدک
در جریان گرفتن فدک از حضرت زهرا علیها سلام، غصبی صورت نگرفته است زیرا طبق حديث منقول در كتب مختلف اهل سنت از پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)نقل شده كه ميفرمايد: «ما پيامبران ارثي از خود به يادگار نميگذاريم، و آنچه از ما بماند به عنوان صدقه در راه خدا مصرف شود.»؟
پاسخ:
اين حديث از جهات مختلفى قابل نقد و بررسى است، ولى آنچه در حوصله اين مجال مىگنجد امور زير است:
1) اين حديث با متن قرآن سازگار نيست و طبق قواعد اصولى كه در دست داريم هر حديثى كه موافق «كتاب الله» نباشد از درجه اعتبار ساقط است و نمىتوان به عنوان حديث پيامبر(صلی الله علیه و آله) و يا ساير معصومين (علیهم السلام) روى آن تكيه كرد.
در آيات قرآن مىخوانيم حضرت سليمان(علیه السلام) ازحضرت داود(علیه السلام) ارث برد، و ظاهر آيه مطلق است و اموال را نيز شامل مىشود و در مورد حضرت يحيى(علیه السلام) وحضرت زكريا(علیه السلام) مىخوانيم كه از خدا چنين تقاضا مىكند «فرزندى به من عنايت كن كه از من و از آل يعقوب ارث برد» مريم/ 6.
مورد حضرت زكريا(علیه السلام) بسيارى از مفسران روى جنبههاى مالى تكيه كردهاند(1). بعلاوه ظاهر آيات ارث در قرآن مجيد ،عام است و همه را شامل مىشود.
2) روايت فوق معارض با روايات ديگرى است كه نشان مىدهد جناب ابوبكر تصميم گرفت «فدك» را به حضرت فاطمه( سلام الله علیها) باز گرداند، ولى ديگران مانع شدند، چنانكه در «سيرة حلبى» مىخوانيم:
«فاطمه (علیها سلام) دختر پيامبر(صلی الله علیه و آله) نزد ابوبكر آمد در حالى كه او بر منبر بود. گفت اى ابوبكر آيا اين در كتاب خدا است كه دخترت از تو ارث ببرد و من از پدرم ارث نبرم، ابوبكر گريه كرد و اشكش جارى شد. سپس از منبر پايين آمد و نامهاى مبنی بر واگذارى فدك به حضرت فاطمه (علیهاسلام) نوشت، در اين حال خلیفه دوم وارد شد گفت اين چيست؟ گفت نامهاى نوشتم كه ميراث فاطمه (علیها سلام) را از پدرش به او واگذارم، عمر گفت اگر اين كار را بكنى از كجا هزينه نبرد با دشمنان را فراهم مىسازى در حالى كه عرب بر ضد تو قيام كرده است؟ سپس عمر نامه را گرفت و پاره كرد» (سيرة حلبى 361/ 3)
چگونه ممكن است نهى صريحى از پيامبر (صلی الله علیه و آله) باشد و ابوبكر به خود جرئت مخالفت را بدهد؟ و چرا عمر استناد به نيازهاى جنگى كرد و استناد به روايت پيامبر(صلی الله علیه و آله) ننمود؟
بررسى دقيق روايت فوق نشان مىدهد كه مسألة نهى پيامبر (صلی الله علیه و آله) مطرح نبوده، مهم در اينجا مسائل سياسى روز بوده است، و همينها است كه انسان را به ياد گفتار ابن ابى الحديد دانشمند معتزلى مىاندازد، مىگويد، از استادم «على بن فارقى» پرسيدم آيا فاطمه (علیها سلام) در ادعاى خود راست مىگفت؟ پاسخ داد آرى گفتم پس چرا ابوبكر فدك را به او نداد، با اينكه وى را صادق و راستگو مىشمرد؟ استادم تبسم پر معنائى كرد و سخن لطيف و زيبائى گفت، با اينكه او عادت به مزاح و شوخى نداشت گفت «اگر امروز فدك را به ادعاى فاطمه (علیها سلام) به او مىداد، فردا مىآمد و خلافت را براى همسرش ادعا مىكرد و ابوبكر را از مقامش متزلزل مىساخت و او نه عذرى براى بازگو كردن داشت و نه امكان موافقت» (شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد 284/ 16).
3) روايت معروفى از پيامبر (صلی الله علیه و آله)در بسيارى از كتب اهل سنت و شيعه آمده است كه «العلماء ورثة الانبياء» (2) [دانشمندان وارثان پيامبرانند] و نيز از پيبامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده كه «ان الانبياء لم يورثوا ديناراً و لا درهماً» (3) [پيامبران درهم و دينارى از خود به ارث نگذاردند.]
از مجموع اين دو حديث چنين به نظر مىرسد كه هدف اصلى اين بوده كه روشن سازند افتخار انبياء و سرماية اصلى آنها علم و دانش بوده است، و مهمترين چيزى كه از خود به يادگار گذاشتند، برنامه هدايت بود و كسانى كه سهم بيشترى از علم و دانش را بر گرفتند، وارثان اصلى پيامبرانند، بى آنكه نظر به اموالى داشته باشد كه از آنان به يادگار باقى مىماند، بعداً اين حديث نقل به معنى شده و سوء تعبير از آن گرديده و احتمالًا جملة «ما تركناه صدقه» يعنى هرچه از ما بماند بايد به عنوان صدقه در راه خدا مصرف شود، كه استنباط بعضى، از روايت بوده است به آن افزودهاند. (قصه هاى قرآن، حضرت آيت الله مكارم شيرازى)
منابع:
1) تفسير نمونه، ج13، ص 9و10 : يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا، منظور از ارث در اينجا چيست؟ مفسران اسلامى بحث فراوانى پيرامون پاسخ سؤال فوق كردهاند، گروهى معتقدند” ارث” در اينجا ارث در اموال است، و گروهى آن را اشاره به مقام نبوت دانستهاند. بعضى نيز اين احتمال را دادهاند كه منظور معنى جامعى است كه هر دو را شامل مىشود. بسيارى از دانشمندان شيعه معنى اول را انتخاب كردهاند در حالى كه جمعى از علماى تسنن معنى دوم را، و بعضى مانند” سيد قطب” در” فى ظلال” و” آلوسى” در” روح المعانى” معنى سوم را.
كسانى كه آن را منحصر به ارث مال دانستهاند به ظهور كلمه” ارث” در اين معنى استناد كردهاند، زيرا اين كلمه هنگامى كه مجرد از قرائن ديگر بوده باشد به معنى ارث مال است، … به علاوه از پارهاى از روايات استفاده مىشود كه در آن زمان بنى اسرائيل هدايا و نذور فراوانى براى” احبار” (علماى يهود) مىآوردند، و زكريا رئيس احبار بود. از اين گذشته همسر زكريا كه از دودمان سليمان بن داود بود، با توجه به وضع مالى فوق العاده سليمان و داود، اموالى را به ارث برده بود. زكريا از اين بيم داشت اين اموال به دست افراد ناصالح و فرصت طلب و زراندوز، يا فاسق و فاجر بيفتد و خود منشا فسادى در جامعه گردد، لذا از پروردگار خويش تقاضاى فرزند صالحى كرد تا بر اين اموال نظارت كند و آنها را در بهترين راه مصرف نمايد.
2) الكافي 1 32 باب صفة العلم و فضله و فضل العلماء - وسائلالشيعة 27 78 8- باب وجوب العمل بأحاديث النبي ص و الأئمة ع المنقولة في الكتب المعتمدة و روايتها و صحتها
3) بحارالأنوار 1 164 باب 1- فرض العلم و وجوب طلبه و الحث عليه و ثواب العالم و المتعلم ….. ص : 162 إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَكِنْ وَرَّثُوا الْعِلْم
4) نرم افزار پرسمان2