ميگفتم آزادي اسراء سى سال طول ميكشد! ( خاطرات مقام معظم رهبری)
پیوند: http://farsi.khamenei.ir
حضرت آيتالله خامنهاي در ديدار با اعضاي دفتر رهبري و سپاه حفاظت وليامر، به بيان خاطرهاي از وضعيت بازگشت آزادگان دفاع مقدس پرداختند كه پايگاه اطلاعرساني معظمله، آن را به شرح زير منتشر ميكند:
بعد از آغاز جنگ تحميلى هم دهها بار - حالا اگر ريزهايش را بخواهيم حساب كنيم، بيش از اين حرفها شايد بشود گفت؛ هزارها بار، اما حالا آن رقمهاى درشت را آدم بخواهد حساب كند - ما نصرت الهى را ديديم؛ كمك الهى را ديديم. يكىاش همين آمدن اسرا بود.
ما حدود پنجاه هزار اسير پيش عراق داشتيم؛ پنجاه هزار. او هم يك خرده كمتر از اين، در همين حدودها، اسير دست ما داشت. منتها فرقش اين بود كه اسيرهائى كه او پيش ما داشت، همه نظامى بودند، اسيرهائى كه ما پيش او داشتيم، خيلىشان غيرنظامى بودند. توى همين بيابانها مردم را جمع كرده بودند، برده بودند.
من وقتى كه جنگ تمام شد، به نظرم رسيد كه پس گرفتن اين اسيرها از صدام، احتمالاً سى سال طول ميكشد؛ سى سال! چون تبادل اسرا را در جنگهاى معروف ديده بوديم ديگر. در جنگ بينالملل، جنگ ژاپن، بعد از گذشت بيست سى سال، هنوز يك طرف مدعى بود كه ما چند تا اسير پيش شما داريم؛ او ميگفت نداريم؛ چك چونه، بنشين برخيز؛ تا بالاخره به يك نتيجهاى ميرسيدند. بايد صد تا كنفرانس گذاشته بشود، نشست و برخاست بشود، تا ثابت كنيم كه بله، فلان تعداد اسير هنوز باقىاند؛ آن هم قطره چكانى.
صدام اينجورى بود ديگر؛ آدم بدقلق، بداخلاق، خبيث، موذى، هر وقت احساس قدرت كند، حتماً قدرتنمائىاى از خودش نشان بدهد؛ اينجور آدمى بود؛ صدام طبيعتش خيلى طبيعت پستِ دنىاى بود. آدمهاى پست و دنى هرجا احساس قدرت بكنند، آنچنان منتفخ ميشوند كه با آنها اصلاً نميشود هيچ مبادله كرد؛ هيچ. آن وقتى كه احساس ضعف ميكنند، در مقابل يك قويترى قرار ميگيرند، از مورچه خاكسارتر ميشوند! ديديد ديگر؛ صدام به آمريكائىها التماس ميكرد.
قبل از اينكه آمريكائىها به عراق حمله كنند - اين دفعهى اخير - التماس ميكرد كه بيائيد با ما بسازيد، همهمان عليه جمهورى اسلامى متحد بشويم. منتها شانسش نيامد ديگر كه آمريكائىها از او قبول كنند. من ميگفتم سى سال طول ميكشد كه اسرا آزاد بشوند. خداى متعال صحنهاى درست كرد و اين احمق قضيهى حملهاش به كويت پيش آمد، احساس كرد كه اگر بخواهد با كويت بجنگد - البته جنگش با كويت به قصد تصرف كامل كويت بود - احتياج دارد به اينكه از ايران خاطرش جمع باشد؛ اين هم با بودن اسرا امكانپذير نيست.
اول نامه نوشت به رئيس جمهور وقت و به نحوى به بنده، چون از اين طرف جواب درستى نگرفت، بنا كرد اسرا را خودش آزاد كردن، كه ديگر آنهائى كه يادشان است، يادشان هست. يكهو خبر شديم كه اسرا از مرز دارند مىآيند؛ همين طور پشت سر هم گروه گروه آمدند، تا تمام شد. اين كار خدا بود، اين نصرت الهى بود. و ديگر همين طور از اين قضايا تا امروز. ديدار اعضاي دفتر رهبري و سپاه حفاظت ولى امر 5/5/1388