کتاب گناه شناسى
نویسنده : محسن قرائتى، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1380، 282 صفحه.
انسان، اگر توجه به آفات روحى و جسمى خود نكند، عنصرى وازده و خطرناك خواهد شد، ولى اگر با توجه و دقت مراقب خود باشد، فردى وارسته و شايسته خواهد گرديد. آفات و آسيب ها در مورد انسان، همان عيوب و گناهانى است كه تمام انبيا و كتابهاى آسمانى، بشر را از آلودگى به آن بر حذر داشتهاند، و با هشدارها و تاكيدات خود انسانها را به پاكى و اجتناب از گناه، دعوت نموده اند.
اين كتاب به صورت هشت فصل زير تنظيم گرديده است:
گناه و اقسام آن، زمينه هاى پيدايش گناه، توجيه گناه، شناخت مرزهاى گناه، كنترل گناه، برخورد با گنهكار، آثار و پيامدهاى گناه، توبه و پاكسازى.
فاطمه شهيدى
روى شيشه نوشته «قيمتها شكسته شد» ما پشت ويترين صف مى كشيم تا شايد كلاهى يا پيراهنى را ارزانتر از آنچه مى ارزد بفروشند . صف مى كشيم و نوبت مىگ ذاريم . هول مى زنيم . از هر كدام دو تا مى خريم براى روزهاى مبادايى كه گاهى اصلا نمى آيند .
مردى گنجى را حراج كرده است . گنجى را بى بها مى فروشد . گفته لازم نيست چيزى بدهيد يعنى اگر گفته بود لازم است هم ما چيزى در خور اين معامله نداشتيم . گفته فقط ظرف بياوريد . ظرف!
حجمى كه در آن بشود چيزى ريخت . گنجايش گنج . هيچ كس نمى آيد . هيچ كس صف نمى بندد . مرد فرياد مى زند: «كيلا بغير ثمن لو كان له وعاء (1) ; بى بها پيمانه مى كنم اگر كسى را ظرفى باشد» و ظرف نيست و گنجايش گنج در هيچ كس نيست .
ما از كنار اين حراج بزرگ، خيلى ساده مى گذريم و مى دويم سمت جايى كه جورابى را به نصف قيمت معمولش مى فروشند . ظرفهاى ما، اين دلهاى انگشتانهاى است . چى در آن جا مى شود كه او بخواهد بى بها به ما ببخشد؟
ما به اندازه يك پياله گندم عشق هم جا نداريم . كف دستى دانايى اگر در ما بريزند پر مى شويم . سرريز مى كنيم و غرور از چشمها و زبانهامان بيرون مى تراود .
با ما چه كند اين مرد، كه گنجى را حراج كرده است؟
“پسنده” اززنان پرهیزگار نیشابور بود. امام رضا علیه السلام در راه سفر به مرو ، در نیشابور توقف نموده و خانه وی را برای ورود پسندیدند، از این روی وی به پسنده معروف شد.
امام علیه السلام دانه بادامی را در حیاط منزل وی کاشت که در همان سال سبز شد و به بار نشست.
بیماران از میوه آن می خوردند و شفا می یافتند.
بهار، ظهور، انتظار
صدا می آید؛ صدای رویش سبزه ها. صدای جیک جیک گنجشکها. صدای شکفتن لاله ها. صدای تپش قلب ماهی ها در تنگ بلور زمان. صدا می آید. صدای کوبیدن دستهای خورشید به پنجره ی دل چکاوک ها. صدای تپش قلب کودکان از ذوق خرید ماهی عید…
و صدا می آید؛ صدای انتظار، صدای فریاد؛صدای خواهش های دل از او. صدای زمزه قلب ها… و صدای عشق می آید.
صدای قلب های عاشق که منتظر ظهور یک تحولند. که منتظر رویش بهارند. که منتظر سال و ماه و روزند. و قلب هایی که منتظر اویند. همو که انتظار همه منتظرین است. همو که دل های خزان شده ی عاشق است. همو که وجودش مملو از انتظار است. و اوی که… همه جمله های تکراری را خط زدم. کوچه های انتظار، قلب های منتظر، چشم های منتظر. و خط خطی های ذهنم را پاک کردم. و بلند بلند از ته دل فریاد زدم:"اللهم عجل لولیک الفرج”
و باز هم ایستادم و در کوچه های بی کسی خودم قدم زدم. و منتظر ماندم. باز هم منتظر بهار. باز هم منتظر صدای چکاوک ها. باز هم منتظر صدای جویبارها. و منتظر صدای “انا المهدی". و بغض کردم. اشک در چشمانم حلقه زد. زیر لب زمزمه کردم. صدایش کردم. تصویرش را در ذهنم کشیدم. ذهنم گنجایش آن همه زیبایی را نداشت. محو شد. رفت و در قلبم خانه کرد. چشمانم را باز کردم. گوش دادم. باز هم صدا می آمد. همان صداهای هر روز…
صدای وزش باد در گوش برگ ها. صدای زندگی. صدای بهار. صدای شادی کودکان از خرید عید. ولی در میان همه ی صداها صدایی خوب به گوش می رسد. صدای مچاله شدن قلب های منتظر عاشقان ظهورش.
و صدای العجل العجل همه ی مظلومان. صدای تپش آسمان… باد وزید. برگ ها را برد. باران آمد. قلب ها را شست. و من باز هم نوشتم: انتظار-انتظار-انتظار
مطهره کاکویی- طلبه پایه اول
مادر سلام! می شنوی؟ زینب آمده!
با یک بغل شکایت و ذهنی پر از سوال
اول بگو که پیش خدا کی ببینمت؟
بعد از سه روز؟ چند دهه؟ یا که چند سال؟
آنجا که خوب میگذرد، با خدایتان
جمعید دور حوض و کسی هم غریبه نیست
اینجا هم اشک ما و دل تنگ خانه و
جمع شبانه پدر و چاه دیدنی است!
در این سکوت غم زده حتی نمی شود
با خاطرات دور و برت درد دل کنی
اما شما هم از در و همسایه راحتی
هم می شود که با پدرت درد دل کنی
از ماجرای کوچه نگویی برای او!
تنها بگو که حال همه خوبِ خوب بود
یادش بخیر،حال همه خوب بود، حیف!
دنیا چه زود می گذرد، حیف شد، چه زود…
میبینمت هنوز میان حیاطمان
مشغول کار پخت و پز و آرد کردنی
مادر اگر که روسری ام را درآورم
مثل قدیم موی مرا شانه می زنی؟
بابا برام گفته پس از فوت مادرت
میگفتهای همیشه «پدر! مادرم کجاست؟»
حالا شده است نوبت من تا بپرسم از
دیوار و میخ و کوچه و در «مادرم کجاست؟»
آخر چرا بدون صدا باید اشک ریخت؟
مادر! گلویمان به خدا درد می کند
گرچه به حد درد شما نیست… راستی
پهلوت خوب تر شده یا درد می کند؟!
مادر! چرا شبانه تو را دفن کرده ایم؟
اصلا چرا کسی به سراغت نیامده؟
مردم که گفته اند میاییم، دیر شد!
پس هیچ کس چرا سر ِ ساعت نیامده؟!
مادر! سوالها که همه بی جواب ماند
این بود رسم درددل؟ این بود مرهمت؟
پس می روم دوباره سر پله ی نخست
مادر بگو که پیش خدا کی ببینمت؟
حدیث سادات حسینی - طلبه بازپذیری
شبهه دهم: بدعت در معنای شهادت
ولو بپذیریم که حضرت زهرا علیها السلام در اثر صدمات ناشی از یورش به خانه شان رحلت فرمودند ولی شیعه از درگذشت حضرت زهرا علیها السلام، با عنوان « شهادت » یاد کرده که این نوعی بدعت در معنای شهید، طبق فرهنگ اسلامی است.
پاسخ :
شیعه، بر اساس تعالیم مکتب اهل بیت علیهم السلام معتقد است: حضرت زهرا علیها السلام ، در مسیر دفاع از امیرالمومنین علیه السلام ، توسّط مهاجمینی که – به دستور خلیفه اوّل – جهت اخذ بیعت از ایشان به خانه آن حضرت هجوم آورده بودند به شدّت مضروب و مجروح شده و فرزند خود را سقط نموده(1) و پس از مدّتی ، در اثر بیماری ناشی از این صدمات جسمانی، از دنیا رفته اند.
حال اگر در منطق صحابه یا در نگاه علمای اهل سنّت ، وفاتی « مشابه و همگون » با آنچه ترسیم شد ، « شهادت » دانسته شود؛ بی شک، شیعیان نیز می توانند با استناد به همین قاعده مقبول در نزد اهل سنت، از درگذشت حضرت زهرا علیها السلام با عنوان « شهادت » یاد نمایند و از اتهام بدعت هم مبری گردند گذشته از اینکه تبیین دقیق مقوله بدعت حاکی از این حقیقت دارد که اینگونه موارد مصداق بدعت نیستند ولی این تبیین مجال دیگری می طلبد؛ و اما مثالهایی از موارد مشابه:
شبهه نهم: دروغ بودن وقوع احراق بیت
اگر تهدید عمر مبنی بر آتش کشاندن خانه حضرت زهرا علیها السلام را بپذیریم ولی نشانه های اثبات « وقوع احراق »، در میان کتب اهل سنّت ،قابل مشاهده نیست.
پاسخ :
هر چند در منابع اهل سنّت ، تنها از : « تهدیدهای عمر برای به آتش کشاندن خانه، جمع آوری هیزم و آوردن پاره هایی از آتش » ، سخن به میان آمده؛ و در خصوص اسناد حاکی از وقوع « احراق » ، تحریفات گسترده ای به وقوع پیوسته است؛ امّا با نگاهی جامع به مجموعه قرائن و شواهد موجود، وقوع این حادثه ( احراق ) ، برای هر محقّق ژرف اندیشی قابل پذیرش و اثبات خواهد بود.
الف ) نشانه های آشکار در این زمینه عبارتند از:
شبهه هشتم: دروغ بودن تهدید احراق بیت، توسط عمر
اساسا تهدید عمر مبنی بر آتش کشاندن خانه حضرت زهرا علیها السلام ، در منابع اهل سنت، وجود ندارد.
پاسخ:
برخی از منابع اهل سنت که این تهدید در آنها آمده عبارتنداز :
1- شرح نهج البلاغه ابی الحدید، ج 2، ص 56(1)
2- الامامه و السیاسه ابن قتیبه، ص 30 (2)
3- تاریخ الامم و الملوک طبری، ج 2، ص 443(3)
4 -العقد الفرید ابن عبد ربّه ، ج 5، ص 12(4)
با استناد به منابع فوق و دیگر مآخذ عامّه ، می توان گفت: جای هیچ شکّی در « تهدید عمر مبنی بر به آتش کشاندن خانه حضرت فاطمه علیها السلام » وجود ندارد و وقوع این تهدید، از حوادث قطعی و تردید ناپذیر در تاریخ صدر اسلام، محسوب می شود(5).
شبهه هفتم:
اختلاف صدیقه طاهره با ابوبکر، فقط بر سر فدک بود نه امامت حضرت علی(علیه السلام)
طبق نقلهای شیعه و سنی عده ای از مسلمانان در دفاع از حضرت علی (علیه السلام) در خانه آنحضرت تحصن کرده بودند ولی خود حضرت زهرا (سلام الله علیها) دستور خروج متحصّنین از خانه شان را صادر فرمودند که این یعنی هدایت متحصّنین به سوی انجام بیعت با ابوبکر پس اختلاف صدیقه طاهره با جناب ابوبکر فقط بر سر قصه فدک بوده نه دفاع از حق خلافت برای حضرت علی(علیه السلام).
پاسخ:
حضرت زهرا( سلام الله علیها) در مسیر استمرار مبارزه سیاسی با نظام حاکم و با توجّه به لزوم حفاظت از جان حضرت علی (علیه السلام)، دستور خروج افراد از خانه را صادر فرمودند. ازآن جایی که آن حضرت (علیها السلام) می دانستند که پایان دان به تحصّن سه روزه و ترک خانه ایشان، برای تحصّن کنندگان تلخ و ناگوار است؛ از این رو، با به کار بردن عبارت « فانصرفوا راشدین »(1) ، رضایت خود از مقاومت سه روزه و فریاد اعتراض سیاسی تحصّن کنندگان ( یعنی : کارهایی که تحصّن کنندگان، تا پیش از صدور فرمان خروج از خانه، به انجام رسانده بودند ) را اعلام داشتند. لازم به ذکر است : در لغت عرب، به فردی که وجه کارش را درک کند و راهش را بشناسد ، « راشد » گویند.
شبهه ششم: مصحف فاطمه(سلام الله علیها)، قرآنی غير از قرآن رايج
شيعه به قرآنى منسوب به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به نام مصحف فاطمه(سلام الله علیها)،كه غير از قرآن رايج ميان مسلمانان است، اعتقاد دارد، مگر ممكن است جبرئيل(علیه السلام) بر غير پيامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شود؟
پاسخ:
كلمه «مَُِصحف» (با هر سه حركت ميم) اكنون بيشتر به معناى «قرآن» به كار مىرود اما در لغت به معناى مجموعه برگههايى است كه ميان دو جلد جمع آورى شده است و امروزه «كتاب» خوانده مىشود.(1) بنابراين، منظور از مصحف دراین مورد، كتاب فاطمه (علیهاسلام) است كه در بعضى از روايات اهل سنت نيز به آن اشاره شده است. راويانى چون «ابىبن كعب» وجود كتابى نزد آن حضرت (علیهاسلام) را تأييد كردهاند.(2)