شبهات فاطمیه 9 (دروغ بودن وقوع احراق بیت)
شبهه نهم: دروغ بودن وقوع احراق بیت
اگر تهدید عمر مبنی بر آتش کشاندن خانه حضرت زهرا علیها السلام را بپذیریم ولی نشانه های اثبات « وقوع احراق »، در میان کتب اهل سنّت ،قابل مشاهده نیست.
پاسخ :
هر چند در منابع اهل سنّت ، تنها از : « تهدیدهای عمر برای به آتش کشاندن خانه، جمع آوری هیزم و آوردن پاره هایی از آتش » ، سخن به میان آمده؛ و در خصوص اسناد حاکی از وقوع « احراق » ، تحریفات گسترده ای به وقوع پیوسته است؛ امّا با نگاهی جامع به مجموعه قرائن و شواهد موجود، وقوع این حادثه ( احراق ) ، برای هر محقّق ژرف اندیشی قابل پذیرش و اثبات خواهد بود.
الف ) نشانه های آشکار در این زمینه عبارتند از:
ابن قتیبه، متوفّای 276 قمری می نویسد: فدعا بالحطب یعنی عمر دستور داد : هیزم فراهم آورید!(1)
ابن شحنه، متوفّای 882 قمری می نویسد: ان عمر جاء الی بیت علیّ لیحرّقه علی من فیه، عمر سوی خانه علی آمد تا خانه را با اهلش بسوزاند.(2)
بلاذری، متوفّای 279قمری می نویسد: ان ابابکر ارسل الی علیّ یرید البیعه فلم یبایع ، فجاء عمر و معه فتیله، ابوبکر سراغ علی فرستاد تا از وی بیعت بگیرد؛ ولی او بیعت ننمود؛ لذا عمر، فتیله(طناب آتش زنه) به دست، آمد.(3)
ابو الفداء، متوفّای 732 قمری می نویسد: فاقبل عمر بشیء من نار علی ان یضرم الدار، عمر با پاره ای از آتش پیش آمد تا خانه را به آتش کشد.(4)
همچنین، در نقل ابن عبد ربّه، متوفّای 328قمری می خوانیم: فاقبل بقبس من نار علی ان یضرم علیهم الدار، او با پاره ای از آتش پیش آمد تا خانه را بر سر اهلش به آتش کشد.(5)
طبری، متوفّای 310 قمری می نویسد: لاحرّقن علیکم او لتخرجنّ الی البیعه، عمر گفت: یا برای بیعت خارج می شوید؛ یا خانه را بر شما به آتش می کشم.(6)
با تامّل در این نشانه ها ، در خواهیم یافت که : وقوع احراق در ماجرای هجوم، نه تنها به لحاظ سیر طبیعی و متعارف حوادث، امر بعیدی به شمار نمی آید؛ بلکه تحقّق آن، در نگاه عقلا، کاملا قابل حدس و پیش بینی بوده؛ به گونه ای که نزد خردمندان ، وقوع این احراق، حلقه مفقوده حوادث و ماجراهای فوق، محسوب می گردد.
ب ) نشانه های پنهان در این زمینه عبارتند از:
برخی از شواهد و قرائن، حاکی از آن است که در قرن های هشتم و نهم هجری، بعضی از بزرگان اهل تسنّّن ، به انکار صریح ادّعای شیعیان مبنی بر « وقوع احراق و تحقّق آتش افروزی » نپرداخته اند. شاید این سکوت تعجّب برانگیز، از آن جا نشات می گرفته که در آن زمان، هنوز منابع اهل تسنّن، از اسناد وقوع این آتش افروزی ، به طور کامل پاکسازی نشده و شیعیان، می توانستند با استناد به برخی مدارک عامّه ، « وقوع احراق » را به اثبات برسانند.
خواجه نصیرالدین طوسی قدس سره ( متوفّای 673 ه ) در کتاب « تجرید الاعتقاد » - که با شرح علّامه حلّی قدس سره ( متوفّای 726 ه ) به چاپ رسیده است - ، چنین می نویسد: و بعث الی بیت امیر المومنین علیه السلام لما امتنع عن البیعه فاضرم فیه النار و فیه فاطمه علیها السلام. [ ابوبکر، گروهی را ] به سوی خانه امیرالمومنین علیه السلام فرستاد ، آن هنگام که ایشان از بیعت [ با ابوبکر ] امتناع کردند .پس خانه را به آتش کشید در حالی که فاطمه علیها السلام داخل خانه بود.
شمس الدین اسفراینی و علاء الدین قوشچی – که از علمای سرشناس اهل تسنّن در قرن های هشتم و نهم هجری به شمار می آیند-، هر دو، بر کتاب خواجه نصیر قدس سره ، ردّیه نوشته اند ولی جالب آن است که هر چند رویّه این دو، انکار همه سخنان خواجه طوسی قدس سره بوده است – چنان که این مطلب را از نقدهای آنان به روشنی می توان استنباط نمود - ؛ امّا این دو، زمانی که به جمله های بیانگر ادّعای وقوع « احراق »، رسیده اند، نه تنها کلام محقّق طوسی قدس سره را منکر نشده اند، بلکه در صحّت این کلام، شک نیز ابراز نکرده و حتّی آن را ضعیف هم نشمرده اند.(7)
این موضوع، نشانگر آن است که تا قرن نهم هجری، انکار این ماجرا، به سبب وجود برخی مدارک معتبر، دشوار بوده است؛ هرچند که بعدها ، بسیاری از این اسناد، مورد کتمان قرار گرفته و به تدریج از منابع اهل سنّت حذف گردید.
چنانچه گزارش سیّد مرتضی ( متوفّای 436 ه ) بعد از نقل « تهدید به احراق به روایت بلاذری » ، از این قبیل سانسورها پرده بر می دارد؛ وی می نویسد: و هذا الخبر قد روته الشیعه من طرق کثیره و انما الطریف ان نرویه بروایه لشیوخ محدثی العامه و لکنهم کانوا یروون ما سمعوا بالسلامه و ربما تنبهوا علی ما فی بعض ما یروونه علیهم ، فکفوا عنه … و این خبر را شیعه از راه های زیادی روایت کرده است و نکته جالب این است که: ما آن را به روایت بزرگان محدثین اهل سنت روایت می کنیم؛ امّا آن ها [ در ابتدا] آنچه شنیده بودند را به درستی روایت می کردند؛ امّا چه بسا به برخی از آنچه به ضرر خودشان روایت می کردند، آگاهی یافتند و از [ نقل ] آن ، صرف نظر نمودند…(8)
البتّه علیرغم گستردگی این قبیل تحریفات، باز هم نشانه هایی از ثبت و درج اسنادی حاکی از آتش زدن درب خانه حضرت زهرا علیها السلام ، در کتب اهل سنّت را می توان بازیابی نمود؛ برای مثال : ابن الی الحدید معتزلی ، متوفّای 656 قمری می نویسد: فاما حدیث التحریق .. . الشیعه تنفرد به ، علی ان جماعه من اهل الحدیث قد رووا نحوه، امّا واقعه آتش افروزی … آن را تنها شیعیان نقل کرده اند؛ هر چند که گروهی از اهل حدیث(یعنی اهل سنت) نیز همانند آن را روایت کرده اند.(9)این بدان معنی است که در زمان ابن ابی الحدید ، در میان آثار اهل سنت، اسنادی حاکی از وقوع احراق یافت می شده است.
تصریحات فوق به اثبات می رساند که : تا زمان ابن ابی الحدید ( قرن هفتم ) و حتّی پس از آن، تا قرن نهم هجری، نقل های معتبری حاکی از وقوع احراق، در پاره ای از کتب اهل سنّت موجود بوده و سپس ، مورد حذف و تحریف قرارگرفته اند(10).
منابع:
(1) ابن قتيبه دينورى در الامامه و السیاسه ص30 مى گويد: «و ان ابوبكر رضى الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بيعته عند على كرم الله وجهه فبعث اليهم عمر، فجاء فناداهم و هم فى دار على فابوا ان يخرجوا فدعا بالحطب و قال: والذى نفس عمر بيده لتخرجن او لاحرقنها على من فيها… سایت کنسرسیوم محتوای ملی
(2) ابو الوليد محب الدين محمد بن شحنه الحنفى، قاضى حلب در كتاب روضه المناظر فى الاخبار الاوائل والاواخر در حاشيه طبرى، ج 3، ص 100، در جريان سقيفه مى گويد: مردم براى بيعت با ابوبكر هجوم آوردند، مگر جماعتى از بنى هاشم كه از جمله ى آنها زبيربن العوام و عتبه بن ابى لهب و خالدبن سعيدبن العاص و مقداد بن اسود كندى و سلمان فارسى و ابوذر و عمار ياسر و بريده ى اسلمى و برائب بن عازب و ابن بى كعب و ابو سفيان بن حرب بودند او سپس مى گويد: ثم ان عمر جاء الی البيت لعلى بن ابى طالب ليحرقه و من فيه فلقته فاطمه فقال عمر ادخلوا فيما دخلت فيه الامه. همان.
(3) بلاذرى در انساب الاشراف، ج 1، ص 586 با اسنادش به نقل از سليمان تيمى و از ابن عون مى گويد: «ان ابوبكر ارسل الى على يريد البيعه فلم يبايع فجاء عمر و معه فتيله، فلقته فاطمه على الباب فقالت فاطمه يابن الخطاب! اتراك محرقا على بابى قال: نعم، و ذلك اقوى فيما جاء به ابوک، خانه ى على- عليه السلام- و فاطمه- سلام الله عليها- كه محل نزول وحى است و بالاتر از خانه ى انبيا مى باشد توسط عمر آتش زده م مى شود و میگويد: اين كار بالاتر از قرآن و دين اسلام است مگر پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- از طرف خدا چه آورد كه اين آقا مى گويد اين كار من بالاتر از آن است كه او آورده است؟ آيا پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- جز قرآن و دين مبين اسلام العياذبالله چيز باطل ديگرى آورد كه كار عمر بهتر و بالاتر از آن مى باشد؟ همان
(4) المختصر فى اخبار البشر ج 1، ص 159: فاقبل عمر بشى ء من نار على ان يضرم الدار .همان
(5) العقد الفريد، ج 5، ص 12: فاقبل بقبس من النار على ان يضرم عليهم الدار .همان
فقال لاحرقن عليكم او لتخرجن الى البيعه» .همان» (6) تا ريخ طبرى، ج 2، ص 443،
(7) ملاعلى قوشچى (متوفاى 79 ه) در ردیه خود بر کتاب خواجه نصیر طوسی، نسبت به فراز مذکور مى نويسد (شرح تجريد الكلام، ص 407 و در نسخه هاى محشى، ص 482): اجيب عنه. بان تاخر على عن بيعة ابى بكر لم يكن عن شقايق و مخالفة و انما كان لعذر و طرو امر و لهذا اقتدى به و اخذ من عطائه…؛ پاسخ اين است. درنگ على در بيعت با ابوبكر، به سبب مخالفت و جبهه گيرى نبود، بلكه به واسطه ى عذر و صرفا پيشامدى بوده است، بدين جهت (على عليه السلام)به او اقتدا كرد، و عطاياى او را پذيرفت. پيش از قوشچى نيز شمس الدين اسفرائينى (متوفاى 846 ه) عين همين جواب را در شرح خود با اندکی اضافات آورده. همان
. (8) الشافى سيد مرتضى ج 3، ص 241؛ تلخيص الشافى، شيخ طوسى، ج 3، ص 76؛ بحارالانوار، ج 28 ص 268 و 389 و 411 [سيد مرتضى قدس سره پس از نقل اين خبر مى گويد: و هذا الخبر قد روته الشيعة من طرق كثيرة و انما الطريف ان يرويه برواية شيوخ محدثى العامة ولكنهم كانوا يروون ما سمعوا بالسلامة. و ربما تنبهوا على ما فى بعض ما يروونه عليهم، فكفوا منه؛ اين روايت را شيعه از طرق زيادى نقل كرده ليكن در اين جا از بزرگان محدثان اهل سنت نقل شده. امثال اين گونه روايات و اخبار نخست بدون حذف و تحريف نقل مى شد، ولى به آن چه در اين روايات عليه آنها بود، متوجه شدند و از نقل آنها خوددارى كردند.] همان .
(9) ابن ابى الحديد در رابطه با سوزاندن در خانه فاطمه- سلام الله عليها- مى گويد: «اما حديث التحريق و ما جرى مجره من الامور الفظيعه و قول من قال: انهم اخذو عليا- عليه السلام- يقاد بعمامته والناس حوله، فامر بعيد والشيعه تنفرد به، على ان جماعه من اهل الحديث قد رووا نحوه» شرح نهج البلاغه ج 2، ص 21. سپس ابن ابى الحديد خود به تحقيق مى نشيند و گفته هاى بزرگان اهل سنت و اساتيد خويش را بررسى مى كند، آنگاه چنين استنتاج مى كند قضيه ى تهاجم عمر به خانه فاطمه عليهاالسلام اختصاص به تاريخ شيعه و روايات آنان ندارد، (اهل سنت نيز آن را پذيرفته اند.) و براى خود من هم اين مساله چنانچه شيعه نقل مى كند قبول است، منتهى نه تمام قضايايش. شرح نهج البلاغه ج 17 ص 168. همان
(10) کتاب مجموعه پرسش و پاسخهای پژوهشی- علی لباف-انتشارات منیر