روزي كه در كوير غربت، سرگرداني سرگردان تو شد؛ روزي كه آتش، شرمندة سوز دل تو گردید؛ روزي كه نخلهاي سيراب، تشنة تشنگي تو و تبار تو بودند؛ نام تو بر صحيفة جاودان تاريخ حك شد و ما تو را شناختيم.
دانستيم كه زينب (س)؛ يعني خلاصة علي (ع) كه چون لب به خطبه ميگشايد، مهر حيرت و سكوت زنگولهها را نيز استثنا نميكند. دانستيم كه زينب (س)؛ يعني شكوه تمام استقامتهاي تاريخ؛ يعني تجلّي همة پروانهصفتهاي زمين.
شايد تو يك معجزه بودي؛ معجزهاي كه خداوند براي احياي مجدّد دين خود، خلق فرموده بود و از علي (ع) و فاطمه (س) ايجاد چنين اعجازي بعيد نيست. و اگر تو همكلاس حسن (ع) و حسين(ع) بودهاي، در مكتب زهرا (س) و مرتضي (ع)، بايد كه چنين شوي.
شايد بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ يك شب در وجودت زمزمه شده و تو را به طوفاني خروشان تبديل نموده بود.
شايد تو نگهبان بزرگترين لالهزار تاريخ بودهاي از هر گزند و آفت.
شايد تو ملكوتيترين چهرة انسان، قبل از عصمت بودهاي؛ آخرين پلّة نردبان كمال براي آنان كه مصونيّتنامة عصمت ندارند.
نميگويم تو نيمة ديگر حسيني؛ چرا كه حسين(ع) خود، كمال اكمل است.
نميگويم تو تكرار حسيني؛ چرا كه تو مأمومي و او امام؛ تو مريدي و او مراد؛ بلكه ميگويم تو آيينة تمام نماي حسيني؛ آيينهاي در زلالي، در پاكي، در صفا؛ و تصوير حسيني در رشادت، شهامت و حتّي شهادت.
هيچ كس نميتواند شهادت تو را انكار كند.
وقتي ملاقات لبهاي تو و رگهاي حسين (ع)، در كربلاييترين لحظه اتّفاق افتاد، تو شهيد شده بودي.
هنگامي كه سجّادههاي نيمهشب، شاهد نافلة نشستة تو بودند، تو شهيد شده بودي.
وقتي كه مرواريدهاي حسين (ع) با خيزران بيحرمتي كشف ميشدند، تو شهيد شده بودي؛ و تمام شهيدان تاريخ، بر شهادت تو شاهدند.
نميدانم سوز كدام لحظة آتشناك، قلب آسمانيات را بيشتر به آتش كشيده است.
لحظهاي كه حسين(ع) ـ شيرينترين كلمة زندگيات ـ آمده بود تا كلمة تلخ وداع را چونان داغي تسكين ناپذير، بر پيشاني خاطرة كربلايیتان بگذارد؟
لحظهاي كه تلّ زينبيّه گامهاي استوار و نگرانت را بوسه ميزد و ديدگان مضطربت را به اضطراب تمام نظارهگر بود؟
لحظهاي كه انبوه نيزهشكستهها، گل گمشدهات را در بر گرفته بودند و تو براي بوييدن شميم آسماني حنجر بريدهاش، او را از ميان تيرها و نيزههاي نشسته بر سينة قرآن ناطق، بيرون كشيدي؟
… و يا لحظههاي غمبار شام؟
آه از شام! شهر دشنام؛ شهر سنگ؛ شهر چشمهاي ناپاك و زبانهاي پليد؛ شهر به خرابه نشستن آسماننشينان! شهر رقيّه را به بابا سپردن!
آن دل كه در سينة تو ميتپيد، اقيانوسي از صبر و استقامت بود. آن حنجرة عليگونه كه در كوفه و شام خطبه ميخواند، آية مجسّمي از قرآنِ ناطقِ اهلبيت بود و ما تا معرفتِ تمامتِ عظمتِ تو، جادة سالها انديشه و بررسي پيشرو داريم.
امّا زينبا! اي نستوه! اي پرچمدار! أين الطّالب بدم المقتول بكربلا، نداي ضربان قلبهاي عاشقان حسين(ع) شده است. ديدگاني كه در سوگ حسين(ع) ميگريند، همواره چشم به جادة ظهور دارند تا آن ذخيرة الهي، داستان حزنانگيز مظلوميّت اهلبيت را با تجلّي وَ نُريدُ أَنْ نَمُنّ عَلَى الّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي اْلأَرْض به پاياني شيرين، ختم نمايد.
تو نيز با دستهاي مباركت كه آبرويي عظيم نزد خدا دارد، تعجيل ظهور منتقم را از خداي ثارالله بخواه تا در جمعة زيباي ظهور، يا لَثارات الحسين را با ياد نداي هذا حُسينك مُرَّملٌ بالدّماﺀ تو فرياد كنيم.
در سلسله نشستهای اخلاق هر هفته، دوشنبه این هفته حجت الاسلام محمد همتیان معاون تهذیب استان قم در رابطه با فضیلت ماه رجب و اعمال آن صحبت کرد.
حجت الاسلام همتیان در ابتدا اظهار داشت: در روایات فراوانی فرمودهاند که منادی در روز قیامت ندا میدهد: این الرجبیون؟ پس معلوم میشود رجبیون باید ویژگی خاصی نسبت به دیگران داشته باشد که چگونگی دست یافتن به آن را بیان خواهیم کرد. جوانان باید فرصتها را غنیمت بشمارند و با دلهای پاکشان خود را به رجبیون منصوب کنند که حداقل عبادت این ماه خواندن دعاهایی بعد از نماز است که در مفاتیح آمده است.
وی در ادامه گفت:برای نمونه در دعای «خاب الوافدون علی غیرک….» میتوان خدا را شناخت. اگر ترجمه این دعا را بخوانیم درجهای از فضل و کرم خدا بر ما آشکار میشود. اگر شخصی به ما بدی کند، از او دلخور شده و به او احسان نمیکنیم. در فرازی از همین دعا میخوانیم که: «رزقک مبسوط لمن عصاک: رزقت برای اهل معصیت هم گسترده است» میبینیم که خدای متعال سفرهاش را حتی برای مخالفین باز کرده و حال آنکه ما بندگی او را هرچند به کمترین شکل میکنیم.
معاون تهذیب استان با اشاره به دعای دیگری از رجب ابراز داشت: «یا من ارجوه لکل خیر….» که در این دعا خداوند را منشا تمام خوبیها و دفع آفات و شر میدانیم. در ادامه همین دعا میگوییم «یا من یعطی الکثیر بالقلیل: ای کسی که در مقابل کم، بسیار میدهی».
وی با تمثیلی زیبا نیکوترین معامله را با خدا دانست و گفت: وقتی مغازهای حتی در دورترین نقطه شهر ارزان فروش است همه راغبند با او معامله کنند وآیا سزاوار نیست ما با خدایی با این همه بخشش و گذشت معامله کنیم؟
حجت الاسلام همتیان افزود: یوسف وقتی برادرانش را دید در همان نگاه اول شناخت، هرچند آنها نشناختند و همه آنچه برایش اتفاق افتاده بود پیش چشمش مجسم شد. ولی با این همه مثل آنها عمل نکرد و جواب بدی را با خوبی داد. میدانیم یوسف تربیت شده خداست و ذرهای از گذشت خدا را دارد و خدا همه صفات را در درجه عالی و بینهایت دارد. یوسف پول کم برادرانش را قبول وکیسه هایشان را پر کرد ما هم در این دعا میگوییم خدایا در برابر کم ما زیاد بده.
استاد همتیان به داستانی اشاره کرد و گفت: پیرمرد مخلصی که برای دیدن امام جواد هفت ساله میرفت برای خوشحالی ایشان تعدادی اسباب بازی خرید. امام با دیدن آنها ناراحت شده و فرمود: تو فکر کردی که ما چون جسممان کوچک است عقلمان هم کوچک است؟! این فرد معرفت ندارد، اگر معرفت داشت با امام اینچنین برخورد نمیکرد.
وی اضافه کرد: اهلبیت هم به ما ادب صحبت با خدا را یاد داده اند. آن کسانی که در خانه اهل بیت را به روی بشر بستند، بزرگترین ظلمشان این بود که ادب دعا را از مردم که از اهل بیت به آنها میرسید گرفتند.
معاون تهذیب استان قم گفت: وقتی ابراهیم را در منجنیق گذاشتند و به طرف آتش پرتاب کردند در این فاصله فرشتههای مختلف آمدند و از ابراهیم پرسیدند: کاری داری؟ گفت: نه با شما. گفتند: پس با که کار داری؟ ابراهیم گفت: با خدا، که همه چیز را خودش میداند و به گفتن نیازی نیست.
وی در پایان ابراز داشت:مراقب باشیم در این ایام رجب، گوش و زبان خود را به گناه آلوده نکنیم تا از نماز شب و شب زندهداری محروم نشویم.
میلاد مرتضی اسدالله حیدر است
جشن ولادت علی(ع) آن میر صفدر است
زوجی برای فاطمه حق آفریده است
این زاد روز همسر زهرای اطهر است
زد عشق تو خیمه در دل ما
حل شد زتو جمله مشکل ما
با مهر علی و آل بسرشت
از روز ازل خدا دل ما
پندهایی از حاج اسماعیل دولابی(ره):
استغفار، امانگاه انسان است، يعني پناهگاه. وقتي گفتي” استغفرالله"، در پناه خدا هستي. فرمودند” دو امان ميان شما بود، يکي پيامبر خدا و ديگر استغفار. پيامبر خدا رفت ولي استغفار هميشه ميان شما باقي است. با اين دو امان، عذاب نيست.”
روزي هفتاد مرتبه استغفار مستحب است. يکي از خاصيت هايش اين است که قلب انسان راحت مي شود؛ بزرگ مي شود. از همه راضي مي شوي؛ از خدا، از مخلوقات خدا.
ان شاءالله اميدوارم شما که نيت هايتان پاک است اگر در گذشته از کسي، از پدر، از مادر، از همسر ناراحت شده ايد آن ها را عفو کنيد. خدا خيلي تلافي مي کند. اگر قلبت حاضر نيست اين کار را بکني، قلبت را نرم کن. دو سه مرتبه استغفار کن. يک دفعه دلت نرم مي شود؛ البته دل هاي شما نرم است. آبدار است، سخت و شقي نيست. اگر ديديد قلبتان الان حاضر نيست استغفا ر کند با زبان استغفار کن، آن وقت دلت نم مي شود، حتي ممکن است برايش گريه هم بيفتي، او را دعا هم بکني.
دل زود نرم مي شود. دل به ذکر خدا نرمو شفاف مي شود. اگر خداي نخواسته مطلب بزرگ بوده و و نتوانستي استغفار کني چند مرتبه با زبان استغفار کن، کم کم دلت نرم مي شود و مي بيني که راحت شدي. قلبت باز مي شود. قلب انسان اگر باز شد خيلي بزرگ است. دل و قلب انسان ها مثل شکم مي ماند. اگر مرتب چيز در شکم بريزي و آن را عادت بدهي باز مي شود. بعضي هستند که اگر جلوي آن ها غذا بگذاري از بس مي خورند تعجب مي کني که اين چه شکم است! هر چه مي دهند مي گويد کم است. دنياپرست و پول پرست هم همين طور است. هرچه به او مي دهند مي گويد کم است. خلاصه، قلبي که ذکر خدا مي کند خيلي بزرگ است.” اوسع الاشياء" هر چه از محبت و صدق و ذکر خدا مي گيرد باز مي گويد کم است. استغفار هم چيزي است که قلب را بزرگ مي کند.پيغمبر خدا آن درياي عظمت الهي، روزي هفتاد مرتبه استغفار مي کرد. اميدوارم اين عرايضي که بنده مي کنم در قلب هايتان خودش به شما بياموزد. هر کدام از شما دل داشته باشيد، قلب داشته باشيد، از اين سخنان بهره مي بريد.
آيت الله شيخ مجتبي قزويني در سال 1318 ق در يکي از روستاهاي قزوين، در خانواده اي روحاني، چشم به جهان گشود. مقدمات علوم اسلامي را تا سطح، در حوزه علمية قزوين فرا گرفت و براي ادامه تحصيل راهي نجف اشرف شد و از محضر بزرگان آن روزگار، چون سيد محمد کاظم يزدي، ميرزا محمد تقي شيرازي و ميرزا محمدحسين نائيني، بهره جست.
سپس به قم مهاجرت کرد و از محضر درسي شيخ عبدالکريم حائري يزدي، موسس حوزه علميه قم، بهره مند شد و از سال 1341ق، با سکونت در مشهد و استفاده از درس بزرگان اين شهر، به تدریس معارف قرآني و فقه و اصول پرداخت.
شيخ مجتبي قزويني، خود، از ارکان اصلي مکتب تفکيک، يعني مخالفان فلسفه، بود؛ اما فلسفه را به روش اجتهادي و همراه با نقد، تدرسي مي کرد. از جمله تاليفات شيخ، بيان الفرقان در پنج جلد، رساله اي در نقد اصول يازده گانه ملاصدرا شيرازي، رساله اي در معرفة النفس و نيز آثاري در علوم غريبه است. شخصيت هاي مطرحي چون مقام معظم رهبري و استاد محمدرضا حکيمي، از شاگردان ايشان هستند.
مرحوم شيخ زندگي بسيار ساده اي داشت و نمونه اي مجسم از پرهيزکاري و پارسايي بود. ايشان از طلبه هاي درس خوان، سخت حمايت مي کرد و انحطاط اخلاقي جامعه و از بين رفتن ارزش هاي ديني و تربيتي بسي رنچش مي داد. از مدافعان امام خميني (ره) در قيام ضد نظام ستمشاهي بود و وقتي نظرش را درباره امام جويا شدند، فرمود: ” امروزه، امام خميني دين است و ترويج خميني، ترويج دين.”
شيخ مجتبي قزويني درباره تلاوت قرآن به تلاوت فجري و تلاوت عقلي توصيه مي کرد:
تلاوت فجري را تلاوت سحرگاه تا طلوع فجر بيان مي کرد و بر آثار معنوي آن، بسيار تاکيد داشت و تلاوت عقلي را تلاوتي همراه با صرف زمان و کمال توجه و تعقل راستين در معاني و حقايق قرآن مي دانست و به آن سفارش مي کرد.
مرحوم شيخ، سرانجام، پس از سال ها مهاجت علمي و تربيت صدها شاگرد فاضل، در روز 22 ذيحجه 1386 ق، مطابق ب 14 فروردين 1346، چشم از جهان فو بست و در ضلع غربي صحن عتيق(انقلاب اسلامي) به خاکش سپردند.
رجب ماه صفا دادن به دل و طراوت بخشیدن به جان است.
ماه توسل، خشوع، ذکر، توبه ،خودسازی و پرداختن به زنگارهای دل و زدودن سیاهی ها و تلخی ها از جان است.دعای ماه رجب، اعتکاف ماه رجب، نماز ماه رجب، همه وسیله ای است برای این که ما بتوانیم دل و جان خود را صفا و طراوتی ببخشیم. سیاهی ها، تاریکی ها و گرفتاریها را از خود دور کنیم و خودمان را روشن سازیم. این فرصت بزرگی است برای ما به خصوص برای کسانی که توفیق پیدا می کنند در این ایام اعتکاف کنند.
امام خامنه ای (دامت برکاته)/خطبه های نماز جمعه تهران1384/5/28
معتکف مسجد چشمان توام یا اباصالح المهدی ادرکنی
سلام
وقتی تصور میکنم که عاشقانه بر سجاده ابر به نماز می نشینی، به وجد می آیم و دوست دارم که همه وجودم را نثارت کنم.
کاش می دانستم در قنوت نمازت چه خبر است.
راستش را بخواهی برای درمان بی قراری هایم تجویز شده که چله نشین نگاه معصوم تو باشم و امروز چهلمین روزی است که در مسجد چشمانت اعتکاف کرده ام.
از تو چه پنهان که دیشب تا صبح ذکر نام تو رابر لب داشتم و با همه ی توانم تو را صدا می کردم. حالا که قرار است گذارت بر این طرفها بیفتد، تنها برای زخم صدایم مرهمی بیاور. همین
چند شب پيش توفيقي دست داد تا در نماز جماعت آيت الله ناصري اصفهاني اين استاد اخلاق بزرگوار شرکت کنم. نورانيت ايشان يادآور معنويت آيت الله بهجت رحمت االله عليه است و مسجد ايشان صفاي همان مسجد را دارد. بعد از نماز با گروه زيادي همراه ايشان رفتيم. مي خواستند سوار پيکان ساده اي شوند و به منزل بروند. قبل از سوار شدن، دختر جواني با حجاب مانتويي، خودش را به ايشان رساند و گفت: مي خواهم در مورد موضوعي با شما خصوصي صحبت کنم. ايشان فرمودند: درباره چه موضوعي؟ دختر جوان گفت: اگر اجازه دهيد مي خواهم شما را خصوصي ببينم و آن را بگويم. استاد فرمودند: فردا صبح با دفترم تماس بگيريد. ايشان رفت تا سوار ماشيني شود که منتظرش بود که صداي دختر توجه او و همه را جلب کرد:” استاد!استاد! اين دو شاخه گل را از من قبول مي کنيد؟” استاد در حالي که سرشان پايين بود، با احترام گفتند: نه خير.
تحليل ماجرا
? روابط دو نامحرم را بايد از الگوهاي ديني ياد بگيريم.
? قصد آيت الله ناصري بي حرمتي به اين خانم نبود، ولي اين خانم باید بداند که تقديم گل به نامحرم محبت به او نيست.
? تبليغ اسلامي با تبليغ مسيحي فرق دارد در تبليغ مسيحيت سياه لشکر درست کردن مهم است ولي در تبليغ اسلامي، درست کردن باورهاي قلبي محکم. در تبليغ مسيحيت براي رسيدن به اهداف خود از شوخي با نامحرم، مشروب و رقص و … کمک مي گيرند.
? هرگز نبايد براي ترس ار برچسب محتجر يا امل خوردن بيش از ضرورت شرعي با نامحرم سخن بگوييم.
? تا مي توانيم بايد خود را از موضع تهمت دور کنيم.
? الگوهاي ديني که به ديگران سرمشق مي دهند بايد در رفتار و گفتار خود دقت بسياري داشته باشند.
? مي گويند: بانو مجتهده امين، حتي هنگام تدريس به خانمها، حجاب کامل داشتند. خانم ها مي گفتند اين جا که نامحرمي نيست؟! مي فرمودند: اگر اين جا تمرين و مراقبت کنيم بيرون از کلاس بهتر و موفقت تر عمل مي کنيم.
? وقتي آيت الله ناصري که استاد اخلاق هستند و کهنسال، با نامحرم اين گونه محتاط برخورد مي کنند، جوانان بايد دقت بيشتري داشته باشند.
محمدحسین قدیری-نشریه خانه خوبان-شماره 48
استاد دکتر مرتضي تهراني:
در دستورات ديني داريم که سر سفره فقرا بنشينيد. در نهج البلاغه مي خوانيم” و اکثر ان تنظر الي من فضلت عليه؛ زياد نگاه کن به کساني که از تو پايين ترند و ببين اين ها چه وضعي دارند” در دستورات ديني به ما مي گويند: به عيادت مريض برويد و او را با خودتان مقايسه کنيد. تشييع جنازه برو و خود را با او مقايسه کن.” فلا تعجبک اموالهم و لا اولادهم؛ فراواني مال ديگران تو را به عجب نياورد.”
چند وقت پيش رفتم خانه يکي از فاميل هاي ثروتمند،فکر مي کنم با اين افراد بايد در حد صله رحم رفت و آمد کرد. او خانه بزرگي دارد با استخر و جکوزي و … ايشان سوالي از من پرسيد که براي من خيلي عجيب بود. گفت: آقاي تهراني شما تا به حال چند بار آرزوي مرگ کرده اي؟” گفتم نه تنها آرزوي مرگ نکرده ام بلکه اگر کسي بخواهد مرا بکشد من پيش دستي مي کنم و او را مي کشم! اما او گفت حاج آقا من گاهي در روز پنج بار قصد خودکشي مي کنم.”
قديمي ها مي گويند که يک نان و پنير را انسان با دل خوش بخورد از صد تا چلو کباب بهتر است. الان چهل پنجاه سال عمر کرده است و مي بيند دستش خالي است، ثروت دارد ولي کمالات معنوي ندارد. در دعاي کميل مي خوانيم” حتي اسرح اليک في ميادين السابقين و اسرع…” حضرت علي عليه السلام خواهان سرعت بيشتر، تلاش بيشتر و برنده شدن در راه خير است. چرا در دستورات تربيتي مي گويند: با علم نشست و برخاست کنيد با کسي رفيق شويد که ديدن او تو را به ياد خدا بيندازد. چون نشست و برخاست با اهل دنيا دل را مي ميراند.
نشریه خانه خوبان-شماره 48