عارف بزرگ ، علامه سید علی قاضی رحمه الله علیه :
من هر چه دارم از زیارت سید الشهدا علیه السلام و قرآن دارم.
عطش ، ص 249
موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه خواهران قم
سفیر صبا
عارف بزرگ ، علامه سید علی قاضی رحمه الله علیه :
من هر چه دارم از زیارت سید الشهدا علیه السلام و قرآن دارم.
عطش ، ص 249
علامه طباطبایی رحمه الله علیه :
هیچ کس به هیچ مرحله ای از معنویت نرسید مگر در حرم مطهر امام حسین علیه السلام و یا در توسل به آن حضرت .
(مقدمه سیل اشک)
مناجات
علامه حسن حسنزاده آملي
الهي! ما همه بيچارهايم و تنها تو چارهاي و ما همه هيچ كارهايم و تنها تو كارهاي.
الهي! به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرينت نورم ده.
الهي! چون تو حاضري، چه جويم و چون تو ناظري، چه گويم.
الهي! خودت آگاهي كه درياي دلم را جزر و مد است. يا باسط! بسطم ده. يا قابض! قبضم كن.
الهي! آن خواهم كه هيچ نخواهم.
الهي! از روي آفتاب و ماه و ستارگان شرمندهام، از انس و جان شرمندهام، حتي از روي شيطان شرمندهام كه همه در كار خود استوارند و اين سستعهد، ناپايدار.
الهي! به فضلت سينه بيكينهام دادي؛ به وجودت، شرح صدرم عطا فرما.
دكتر غلامعلي افروز
اصل، همسر است، فرزند فرع است؛ انسان بايد اول قابليت همسري را پيدا كند و سپس از خداوند بخواهد كه قابليت پدري و مادري را پيدا كند.
پدر شدن و مادر شدن لازمهاش دعا و نيايش است. قرآن كريم در وصف مؤمنان در اين زمينه ميفرمايد «والذين يقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قره اعين» فرزندآوري بايد متضمن برنامهريزي و آمادگي قبلي باشد. كساني كه ميتوانند خوب تربيت كنند، هر تعدادي بخواهند ميتوانند فرزند داشته باشند، ولي اصل، زن و شوهرند. گاهي اوقات بچه بهانه ميشود. گاهي اوقات درس بهانه ميشود. گاهي عشق به كار بهانه است؛ يعني يك خلأ عاطفي، رواني، ناامني دروني و آرامشگري نامطلوب همسر باعث ميشود كه همسر كتابخانه و درس را بهانه كند و همه چيز را رها كند يا به بچه بپردازد و وقتي براي بچه اتفاقي پيش آمد، به او شوك وارد شود.
آن خانمهايي كه ميگويند: به خاطر بچهها تحمل كردهايم وگرنه تا حالا جدا شده بوديم، اولاً فرمايششان خلاف است، ثانياً اشتباه بزرگي ميكنند و بچهها را زير بار منت له ميكنند. بدسرپرستي به مراتب بدتر از بيسرپرستي است. منت گذاشتن بسيار زشت است. ازدواج براي ارضاي غرايز جنسي نيست، براي فرزندآوري نيست، براي از تنهايي درآمدن و زير يك سقف زندگي كردن نيست. اينها نتايج ازدواج است. ازدواج براي آرامشگري است، براي سعادت است. بعد از خدا نزديكترين شخص به انسان همسر او است. محترمترين شخص براي انسان از نگاه خدا، پدر و مادر او است، اما نزديكترين شخص به انسان همسر او است. انسان طولانيترين حيات را با همسر دارد.
ميل به محبوبيت، يك نياز طبيعى است. همه ما دوست داريم مورد احترام و علاقه ديگران باشيم. دوست داريم داراى شاخصههايى باشيم كه از آنها تمجيد شود. نفوذ در دلها و تمايل جدى به خواستنى بودن و محبوبيت، يكى از ويژگيهاى مهم دوره جوانى است.
بايد اين نكته را در نظر داشت كه براى كسب محبوبيت، نيازى به قهرمان شدن نيست. مواردى كه در زير مىآيد، نكاتى است كه با تأمل در آنها مىشود در راه محبوبيت، قدم برداشت.
گامهایی به سوی محبوبیت:
1 . مثبت انديشى: مثبتانديشى بار عواطف و افكار منفى را از ذهن و روان ما دور مىكند. در نتيجه، ديگران ما را با ظاهر و روحيهاى مثبت و دوست داشتنى خواهند شناخت. كسى كه با منفى بافيهاى خود، ديگران را آزرده خاطر نمىكند.
2 . همدلى كردن: وقتى با ديگران ابراز همدلى و همدردى مىكنيم، يعنى اينكه ما آنها را از خودمان مىدانيم. معايب و مشكلات آنها ما را تحت تأثير قرارمىدهد و نسبت به آنها واكنش دوستانه نشان مىدهيم. در نتيجه آنها نيز نسبت به ما احساس نزديكى و دوستى مىكنند.
شهيد محمدعلى رجايى به عوامل اجرايى نهاد رياست جمهورى گفت: هرگونه خدمت دلچسب را نمىتوان در حد معيار ادارى انجام داد. پس گاهى مرا (براى رسيدگى به كار مردم) به خود واگذاريد كه اين گونه بهتر و راضىتر به خدا و مخلوقات او مىرسم.
يك شب بعد از فراغت از كار روزانه، زودتر از حد معمول به منزل مىرفت. در ميدان سرچشمه، به رانندهاش گفت: «در كنارى بايست همين جا كار دارم». اين توقف ناگهانى همراهان را غافلگير و بهت زده كرد. سؤال شد: «چه كارى داريد تا بعد انجام دهيم؟». گفت: «مىخواهم حالا كمى پرتقال بخرم». گفتند: «اجازه بدهيد يكى از محافظان بخرد». گفت: «خودم بايد بخرم تا بىواسطه در جريان تلاش مردم، وضع خريد و فروش، نگاه و احساس فروشنده نسبت به كاركرد و سود و زيانش باشم. ضمناً خودم هم مىخواهم با انجام دادن اين نوع كارهاى شخصى، وظيفهام از يادم نرود».
خاطراتى از شهيد رجايى، حسن عسكرىراد، ص 51 - 52
گربه را همه ديدهاند ؛ حيوان جالبى است. شايد خداوند نام او را در زمره حيوانات اهلى قرار داده است تا بيشتر دقت كنيم. يكى از خُصوصيات جناب گربه، چگونگى رفتارش با آب است.
روزهاى بارانىِ كوچههاى شهر را به خاطر بياوريد. چالههاى پرآب و گربهاى كه قصد عبور از كنار آنها را دارد. حيوان نجيب آن چنان خود را جمع مىكند و با احتياط از كنار آب مىگذرد كه گويا آب برايش زهر هلاهل است كه حتّى نبايد قطرهاى از آن به بدنش برسد ؛ امّا همين حضرت اجل را تصوّر كنيد وقتى كه ناگهان از بالاى ديوار بلند، چشمان تيزش به ماهى سرخ و قشنگ مادر بزرگ در حياط خانه قديمىاش مىافتد، به نظر شما چه مىكند؟! آيا سجده شكر به جا مىآورد كه چه خوب! فاصله من از آب دور است و به هيچ وجه و با هيچ معادلهاى امكان خيس شدن وجود ندارد! يا نه در يك لحظه خود را قهرمان شيرجه مىپندارد، ديوار را سكوى پرش، حوض مادربزرگ را استخر مسابقات المپيك شنا، شيرجه و واترپلو و سرانجام اينكه آبى آب همان آسمان آبى است با اين تفاوت كه در آسمان ماهى لذيذ و سرخ و قشنگى وجود ندارد. پس حمله! مهارت گربه در اين كار چنان است كه گاهى شك مىكنيم كه گربه پستاندار دوزيست است يا حتى آبزى كه از وطن به دور افتاده!
بعضى از ما آدمها هم «تقواى گربهاى» داريم:
وقتى هزارتومان پيدا مىكنيم، در و ديوار را پر از اعلاميه و اطلاعيه مىكنيم كه صاحبش را پيدا كنيم و چنان با تقوا مىشويم كه گوى سبقت از سلمان فارسى مىرباييم ؛ امّا بلا دور باشد وقتى دستمان به بيتالمال مىرسد. آن را با مال البيت اشتباه مىگيريم: مىبخشيم، مىريزيم، مىپاشيم، حيف و ميل مىكنيم، انفاق مىنماييم و… كه اگر ندانى فكر مىكنى احكام دزدى و اختلاس و چپاول و تضييع حقوق مردم نسخ شده و از حرام به مستحب، بلكه واجب تبديل شده است.
وقتى به پيرزن عجوزهاى كه از فرط كهنسالى حتى جنس خود را هم فراموش كرده، برمىخوريم آن چنان چشمان خود را درويش مىكنيم و زبان به استغفار مىگشاييم كه گويا يوسف صديق و پاكدامن شاگرد مكتب اخلاقى ما بوده است ؛ امّا همينكه زليخايى زيباروى در قصرى تنها يا حتى با وجود ديگران، گوشه چشمى به ما كند، عقل و دين از كف نهاده و تمام وعدههاى بهشتى در مورد حورالعين را در حورالطين متجلى مىبينيم و مىگوييم شرط عقل اين نيست كه نقد امروز را به نسيه فردا بفروشیم.
جواد قاسمى
عنوان: راهكارهاي موفقيت در تبليغ دين (با تکيه بر متون دينی)
استاد راهنما: جناب آقاي رحمت الله حيدرپور
محقق: مرضيه جعفري هرستاني
چكيده :
يک مبلغ براي آنکه بتواند، در امر تبليغ دين موفق باشد، بايد گفتارش داراي فصاحت و بلاغت باشد و سخنراني خود را به گونه¬اي ارائه دهد که موجب جلب توجه مخاطبين شود و عنداللزوم عواطف آنها را تحريک کند. سخنانش کوتاه باشد. به مسايل مورد نياز مردم بپردازد و بياني ساده و روان داشته باشد و در عين حال سخنراني را به گونه¬اي شروع کند که از حسن مطلع و حسن ختام خوبي، برخوردار باشد و بدون آمادگي لازم پيرامون موضوع مورد بحث، سخنراني نکند و محتواي کلامش منطقي و حکيمانه باشد.
در برخورد بامردم، نرم خو و متواضع باشد و با آنها ارتباط دوستانه داشته باشد. به آنها احسان و نيکي کند و در رفتارش با مردم عدالت را رعايت کند و آسان¬گير باشد. در عين حالي که بر مردم سخت¬گيري بي¬جا نمي¬کند، از اصول و مباني دين نيز کوتاه نيايد. يک مبلغ موفق مي¬داند که با استفاده از عناصر و ابزارهاي مادي مانند کمک مالي به مردم، اطعام دادن در منزل و در مراسم مذهبي و تشويق مردم با مشوقهاي مادي و همچنين از طريق مشارکت در کارهاي عام المنفعه و ساختن مراکز ديني و فرهنگي، مي¬توان موجب گرايش مردم به سوي دين شد.
دو عامل بسيار مهم که نقش سازنده و تأثير¬گذار در توفيق مبلغ در تبليغ دارد، عبارتند از عمل صادقانه و اخلاص در عمل که آيات و روايات مؤيّد اين مطلب مي¬باشد.
(براي اينکه يک مبلغ بتواند با مخاطبين خود به راحتي ارتباط برقرار کند و مسايل و مطالب بيان شده توسط او متناسب با احساسات و گرايشهاي مخاطبين باشد، بايد با علم روانشناسي آشنا باشد و در جاي لازم از آن استفاده کند.
از آنجا که عصر کنوني عصر پيشرفت و جهش علمي مي¬باشد، بايد از ابزارهاي جديد مخصوصاً رسانه¬هاي گروهي در امر تبليغ دين استفاده شاياني نمود. البته در ميان وسايل ارتباط جمعي تلويزيون تأثير بيشتري بر روي افراد جامعه دارد وبايد مورد توجه بيشتري قرار گيرد.
فاطمه شهيدي
قفسم را ميگذاري در بهشت1، تا بوي عطر مبهم دوردستي مستم کند؛ تا تنم را به ديوارهها بکوبم؛ تا تن کبودم درد بگيرد، و درد نردباني است که آن سويش تو ايستادهاي براي در آغوش کشيدنم، اما من آدم متوسطي هستم و بيش از آنچه بايد، خودم را درگير نميکنم؛ با هيچ چيز. در بهشت هم حسرتم را فقط آه ميکشم. تن نميکوبم به ديوارهها که درد، مرا به تو برساند.
قفسم را ميگذاري در بهشت تا تاب خوردن برگها، تا سايههاي بينقص درختان انبوه ديوانهام کند، تا دست از لاي ميلهها بيرون کنم، تا دستم لاي ميلهها زخم شود و زخم، دالاني است که در پايانش تو ايستادهاي براي در آغوش کشيدنم، اما من آدم متوسطي هستم و خود را درگير نميکنم؛ با هيچ چيز…
با من چه بايد بكني كه به ميلههايم، به فضاي تنگم، به ديوارهها، آن چنان مأنوسم كه اگر در بگشايي پر نخواهم زد بالهايم چيده نيست. پايم به چيزي بسته نيست كه نيازي به اين همه نيست. در من خاطره درخت، مرده است. آبي رنگ امسال نيست و واژه آسمان مرا ياد هيچ چيز نمياندازد.
گفتي« وقتش نزديك است؛ آماده باش!» گفتم « نه تنها من، نه فقط آنها كه آن سويند، تو حتي خودت هم ميداني كه ميافتم، و لم نجد له عزماً.»2 گفتي «ميدانم آنچه نميدانند،3 آماده باش!» يادم هست گريه ميكردم. شايد براي اولينبار. گفتي«پرده بالا رفته است.» و من هنوز گريه ميكردم.
رمضان که ميشود صدايت را بلند ميکني؛ بلند و بلندتر، و من بيشتر و بيشتر پشتپرده پنهان ميشوم. تو هر رمضان قفسم را ميگذاري در بهشت تا هوس کنم ولي من… چرا رهايم نميکني؟ ميخواهم بچرم… «من هيچ مولاي کريمي را بر بنده زشتکارش صبورتر از تو بر خودم نديدهام4.»5
پينوشت
1. اي مردم همانا درهاي بهشت در اين ماه باز است (خطبه پيامبراکرم(ص) پيش از ماه رمضان)
2. طه، آيه 115.
3. «اني اعلم ما لا تعلمون».
4. فرازي از دعاي افتتاح.
5. از كتاب خدا خانه دارد، صص 80-76، (با تلخيص).
عنوان : پژوهشی در اصالت تشیّع و پیدایش اصطلاح شیعه
استاد راهنما : حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر فتح الله نجارزادگان(محمدی)
استاد مشاور: حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر ناصر رفیعی
محقق : نجمه تقی زاده
چکیده :
این پژوهش که در بر دارنده مطالبی پیرامون تاریخ پیدایش تشیّع و اصطلاح شیعه است، به منظور اثبات حقانیت این مذهب انجام شده تا به اتهام مطرح شده از سوی دشمنان مبنی بر اینکه تشیّع و شیعه گری با اغراض سیاسی و نه دینی بعد از وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پا به عرصه وجود نهاده است، پاسخ دهد.
این تحقیق متناسب با اهداف خود در چهار فصل ساماندهی شده است که این فصول در مجموع به دنبال پاسخ این سوال بودند که :
«اصطلاح خاص شیعه از چه زمانی پدید آمده و کدام یک از نظریه ها در این باره به صواب نزدیک تر است؟»
برای این منظور در فصل اول به بررسی مفاهیمی چون شیعه و تشیّع از نظر لغوی و اصطلاحی پرداختیم و مشخص کردیم که منظور ما از شیعه در این پژوهش در اصطلاح کسانی هستند که معتقد به وجود نص بر امامت دوازدگانه و تداوم آن در هر زمان و انحصار در فرزندان امام حسین (علیهالسلام) می باشند.
سپس در فصل دوم به بررسی پیدایش اصطلاح شیعه در کلام رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) پرداختیم.
در فصل سوم نیز زمینه های پیدایش تشیّع در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بیان کرده و بدین نحو اصالت تشیّع را با ادله قرآنی و روایی ثابت کردیم. تا در فصل چهارم که بررسی دیدگاه های مختلف درباره پیدایش تشیّع و شیعه است به طور منطقی این نتیجه حاصل شود که شیعه حقیقتاً در زمان نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وجود داشته و نظریات دیگر درباره پیدایش آن بی اساس است.