خواستنى باشيم
ميل به محبوبيت، يك نياز طبيعى است. همه ما دوست داريم مورد احترام و علاقه ديگران باشيم. دوست داريم داراى شاخصههايى باشيم كه از آنها تمجيد شود. نفوذ در دلها و تمايل جدى به خواستنى بودن و محبوبيت، يكى از ويژگيهاى مهم دوره جوانى است.
بايد اين نكته را در نظر داشت كه براى كسب محبوبيت، نيازى به قهرمان شدن نيست. مواردى كه در زير مىآيد، نكاتى است كه با تأمل در آنها مىشود در راه محبوبيت، قدم برداشت.
گامهایی به سوی محبوبیت:
1 . مثبت انديشى: مثبتانديشى بار عواطف و افكار منفى را از ذهن و روان ما دور مىكند. در نتيجه، ديگران ما را با ظاهر و روحيهاى مثبت و دوست داشتنى خواهند شناخت. كسى كه با منفى بافيهاى خود، ديگران را آزرده خاطر نمىكند.
2 . همدلى كردن: وقتى با ديگران ابراز همدلى و همدردى مىكنيم، يعنى اينكه ما آنها را از خودمان مىدانيم. معايب و مشكلات آنها ما را تحت تأثير قرارمىدهد و نسبت به آنها واكنش دوستانه نشان مىدهيم. در نتيجه آنها نيز نسبت به ما احساس نزديكى و دوستى مىكنند.
3 . برخورد و گفتگوى مناسب: نحوه برخورد و نوع گفتگو در ايجاد محبوبيت، مسئلهاى اساسى است. ما هر روز با افراد متعدّدى برخورد مىكنيم. تكرار اين برخوردها و طرز صحبت كردن ما با آنها، تصوير ثابتى از ما در ذهن آنها مىسازد. بايد سعى كنيم برخورد و گفتگوى ما چيزى خلاف آداب و رسوم اجتماعى نباشد. وقتى با «احترام» و «دقّت» به حرفهاى طرفِ مقابل گوش مىكنيم، او را در شرايط احترام متقابل قرار مىدهيم.
4 . احترام به خويشتن: وقتى به سلامت جسم و روح خود احترام مىگذاريم، جسم خود را با كارهاى بيهوده، فسرده نمىكنيم و روح خود را عذاب نمىدهيم، وقتى خودمان را دوست داريم و در عين حال، خودخواه نيستيم، وقتى بازيچه احساسات آنى خود و ديگران نمىشويم، در نهانخانه قلب ديگران تحسين مىشويم، اگرچه آنها آن را به زبان نياورند.
5 . بخشش و گذشت: بخشيدن خطاى ديگران، يك مهربانى ملموس و به يادماندنى است؛ هديهاى است كه هرگز فراموش نمىشود.
6 . اعتماد به نفس: وقتى ديگران شاهد اين باشند كه ما از پس تجربههاى سخت به موفقيتى دست يافتهايم و يا حتى بدون موفقيت، هنوز تسليم نشدهايم و تمام ابعاد زندگى را قربانى يك مشكلِ خاص نمىكنيم و اقتدار داريم، الگوى خوبى براى آنها مىشويم.
7 . تمجيد از خوبيهاى ديگران: وقتى از خوبيهاى ديگران تعريف مىكنيم، در واقع، در آنها نوعى توليد انرژى مثبت نسبت به خودمان كردهايم.
8 . خلاقيت در ايجاد روابط دوستانه و نشاطآور: از هر گفته، برخورد يا اتفاق روزمره، مىتوان شرايطى براى دوستى و نشاطْ فراهم آورد. روحِ خود را محدود نكنيم. خود را عادت ندهيم كه كردار و گفتار منفى ديگران را به ذهن بسپاريم.
چيزهايى كه به محبوبيت ما آسيب مىزنند
1 . تجسّس و دخالت در كارهاى ديگران: وقتى افراد از ما مشورت نمىخواهند، علاقهمندند مسائلشان پنهان بماند. تجسّس و دخالت در اينگونه موارد، موجب دور شدن ديگران از ما مىگردد.
2 . تكرارى بودن: دوست داشتن به معناى هميشه با هم بودن نيست. ديدارهاى متعدّد و طولانى و يكنواخت، از جذابيت ما مىكاهد.
3 . عدم رعايت بهداشت فردى: شما هر چقدر در احترام گذاردن به ديگران كوشا باشيد، وقتى بهداشت فردى نداشته باشيد، شما را انسان منضبطى نمىدانند.
4 . تملّق و چاپلوسى: وقتى كسانى فاقد توانايى خاصى هستند كه ما آن تواناييها را به آنها نسبت مىدهيم و يا قابليتهاى كوچكشان را خيلى بزرگ نشان مىدهيم. يا وقتى خودمان را كوچكتر از كوچكى كه در مقابل او ايستادهايم مىدانيم، چه محبوبيتى مىتوانيم داشته باشيم؟!
5 . دروغگويى: دورغگويى يعنى سلب اعتماد كردن ديگران از خود. كسى كه به او اعتمادى نيست چگونه مىتواند محبوبيت داشته باشد.
6 . تكبّر: آدمهاى متكبّر كه خود از سرخوردهترين افراد و معمولاً اشخاصى محبت نديده هستند، نيازشان به محبت را معكوس نمايش مىدهند. اين گونه افراد، با تظاهر به تفكر در اجتماع، موجب بىروح شدن محيط و گاه، دلآزردگى ديگران مىشوند. اينگونه افراد، هيچ محبوبيتى در جامعه ندارند.
7 . نداشتن تعادل عاطفى: افرادى كه برخورد چندگانه دارند، گاه بخشندهاند و گاه خِسّت به خرج مىدهند، گاه با مهربانى، ديگران را مىنوازند و گاه با خشونت، آنها را مىآزارند و طرد مىكنند، به خاطر اين صفت، معمولاً محبوبيتى كسب نمىكنند.
8 . مزّهپرانى و شوخيهاى بيجا: بذلهگويى كردن، گفتگوهاى خودمانى و نشاطبرانگيز، (كه توليد احساس شادى مىكند تا افراد نسبت به هم نزديكتر و صميمىتر شوند) با مزهپرانيها و شوخيهاى بيجا دو مقوله جداگانهاند. اگر با شوخيهاى بيجا، كسى را برنجانيم، محبوبيتى در دل او و جمعى كه شاهد رنجش او هستند، نخواهيم داشت.
9 . ترسو بودن: آدم ترسويى كه از ترسِ «شكست»، به ابتدايىترين كارها هم دست نمىزند، در واقع، به زندگى خود اهميت نداده است. چنين كسى براى ديگران، چه اهميتى دارد؟!
10 . هميشه گلهمند بودن: كسانى كه هميشه از زندگى شِكوه مىكنند، تبديل به يك شخصيت ملالآور مىشوند. وجود آنها در جمع، موجب افسردگى ديگران مىشود و طبيعتاً شخصيت محبوبى نيستند.
11 . غيبت كردن: غيبت كردن از ديگران، موجب سلب اعتماد ديگران از ما مىشود و بىاعتمادى، عدم محبوبيت را به همراه دارد.
فريبرز لرستانى