استاد محمدرضا رنجبر
دختربچهها را نديدهاي که گاه هوس ميکنند چادر يا مانتو يا کفش مادرشان را بپوشند و هر چه هم مادر آنها را نهي ميکند، گوششان هيچ بدهکار نيست و لباس مادر را ميپوشند و احساس بزرگي هم ميکنند. اما چند گام بيشتر برنداشته که ناخواسته با سر به زمين ميخورند!
کبريايي و بزرگي و تکبر نيز چيزي شبيه «جامه» است؛ جامهاي که تنها به خداوند ميآيد و زيبنده اوست، ولي ما همانند همان کودکان خرد، گاه از سر هوس و عليرغم نهي و تهديد خداوند آن را به تن کرده و راه ميافتيم، اما دير يا زود زمين خورده و زمينگير ميشويم، زيرا اين جامه بلند زيبنده بلنداي اوست.
از وي همه مستي و غرور است و تکبر
وز ما همه بيچارگي و عجز و نياز است
و خود نيز همين را فرمود:
الکبرياء ردائي
بزرگي جامه من است
شيطان چرا زمين خورد؟ چون همين جامه را به تن کرد و خود را بالا و برتر ديد و رسماً و صريحاً گفت «انا خير؛ من بهترم.»
علت ابليس «انا خيري» بود و متأسفانه بسياري از آدميان نيز چنين هستند، يعني خود را بهتر و برتر از ديگران ميدانند و ميبينند.
يوسف زهرا(عج)
گفتند خلايق كه تويي يوسف ثاني چون نيك بديدم به حقيقت، به از آني(حافظ)
يكي از پيامبراني كه امام مهدي(عج) به او تشبيه شده، حضرت يوسف است كه در روايات متعدد از جهات گوناگون اين شباهتها بيان شده است. اين نوشتار مي كوشد با تأملي در قرآن و روايات، شباهت ميان يوسف زهرا (عج) و يوسفِ يعقوب را بازگو كند تا از اين رهگذر، فهم و پذيرش حضرت مهدي(عج) آسانتر گردد هر چند بيان اين نكته لازم است كه:
ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است
غيبت
برجسته ترين شباهت بين امام مهدي(عج) و حضرت يوسف(ع)، همانندي در غيبت است.
امام باقر(ع) به محمد بن مسلم فرمودند:
« شباهت او به يوسف در غيبت اوست از اقوام دور و نزديك و از برادران خود…»1
البته بين غيبت امام(عج) و غيبت يوسف(ع) تفاوت وجود دارد؛ زيرا غيبت يوسف، غيبتي نسبي است چون نسبت به پدر و مادر و برادران و كنعانيان غايب بود ولي از ديدگان مصريان غايب نبود ولي غيبت امام مهدي(عج) غيبتي است مطلق و حضرت ازديدگان همگان غايب است.
حضور
برادران يوسف وقتي بخاطر قحطي و جهت خريد آذوقه به مصر آمدند و به بارگاه يوسف وارد شدند، يوسف را نشناختند ولي يوسف برادران خود را شناخت.2
در حديثي از امام صادق(ع) آمده است:
«او، در بازارهايشان راه مي رود و برفرشهايشان گام مي نهد ولي مردم او را نمي شناسند تا هنگامي كه خداوند به او اجازه دهد كه خودش را معرفي كند همان گونه كه به يوسف اجازه داد….»3
زيبايي و بخشندگي
همان گونه كه يوسف در زيبايي و بخشندگي ، شهره آفاق بود، امام مهدي(عج) نيز به بالاترين درجه اين دو ويژگي آراسته است.
امام باقر(ع) فرمودند:
«شباهت او با يوسف در زيبايي و بخشندگي اوست».4
بهاي اندك
كاروانياني كه يوسف را يافتند او را به بهاي اندكي فروختند زيرا ارزش آن دُرّ يگانه، را نمي دانستند».5
پایان نامه با موضوع"غضب و راههاي درمان آن”
استاد راهنما: سرکار خانم بتول رجبي
استاد داور: حجت الاسلام والمسلمين مهدي زنديه
محقق: اکرم آقا محمدي
چکيده:
در این پژوهش که تحت عنوان « غضب و راههاي درمان آن » مورد بررسي و مطالعه قرار گرفته است و داراي چهار فصل و چندين گفتار مي باشد، در فصل اول، تعاريف مختلفي از مفهوم غضب ارائه مي شود تا خواننده با مفهوم جامع و کاملي از غضب آشنا شود.
بنابراين غضب را در لغت و اصطلاح، از ديدگاه قرآن و روايات و از نظر بزرگان علم اخلاق و فلاسفه بررسي مينماييم و معلوم مي شود که غضب يکي از حالات نفساني است که بر انسان خشمگين عارض مي شود و او را تا مرز جنون و ديوانگي پيش مي برد.
لازم به ذکر است که منظور ما در اين پژوهش، بررسي حالات افراط در غضب است، اما از حالت تفريط و اعتدال در اين نيرو نيز سخن به ميان آمده تا اطلاعات کافي در اختيار خواننده قرار بگيرد و قبح افراط در نيروي غضب بهتر ملموس گردد.
در فصل دوم، ما به علل و عواملي مي پردازيم که ريشه اصلي افراط در غضب محسوب مي شوند و به مهم ترين اين علل که عبارت است از: عجب، کبر، حسد، لجاجت و…. به طور اجمال اشاره مي نماييم و بيان مي گردد که حتي وجود يکي از اين علل کافي است که دنيا و آخرت انسان را نابود سازد و او را در زمره گناهکاران قراردهد.
در فصل سوم، که با عنوان رذايل و فضايل متعلق به قوه غضب مطرح مي گردد، مهم ترين اثرات منفي ناشي از افراط در غضب بررسي مي شود، ضمن اينکه آثار منفي تفريط در اين قوه و نيز ثمرات مثبت اعتدال آن نيز بررسي و بيان مي نماييم که مرتبه افراط و تفريط در اين نيرو بسيار خطرناک و در عين حال استفاده متعادل از اين نيرو شجاعت محسوب مي شود.
از آنجا که در هر پژوهشي ارائه راهکارهاي مناسب براي خواننده، مهم ترين بخش آن پژوهش را تشکيل مي دهد، لذا راهکارهاي عملي و علمي در زمينه پيشگيري و درمان غضب در فصل چهارم مطرح مي گردد و سخنان ارزشمند بزرگان علم اخلاق را در اين زمينه متذکر مي شويم.
به طور کلي با بررسي و مطالعه چهار فصل مذکور به اين نتيجه خواهيم رسيد که قوه غضب، يکي از چهار قوه اي مي باشد که خداوند متعال در وجود انسانها قرار داده، مانند: قوه شهوت، عاقله و… و استفاده صحيح و مشروع در اين قوه است که نقش اساسي در رسيدن انسان به کمال مطلوب دارد و چنانچه استفاده از نيروي فوق در مسير افراط يا تفريط باشد، آثار بسيار مخربي بر زندگي دنيا و آخرت انسان دارد که اين آثار در فصل سوم به طور مفصل بيان مي گردد.
در پژوهش مذکور، ما درصدد اثبات اين موضوع مهم هستيم که انسان هيچگاه نمي تواند غضب را از وجود خويش ريشه کن کند، بلکه بايد اين نيرو را در وجود خويش طوري کنترل کند که بتواند در حد عقل و شرع از آن بهره برداري نمايد، در اين صورت سبب رضايت و خشنودي خداوند متعال شده و غضب پروردگار را از خويش دور مي نمايد.
پایان نامه با موضوع “رهنمودها و نكتههاي تربيتي دعاهاي قرآن”
استاد راهنما: حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاي غفّاري
استاد مشاور:حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاي آقاجاني
محقق: مرضيه افضل
چكيده:
اين تحقيق درباره رهنمودها و نكتههاي تربيتي دعاهاي قرآن بحث ميكند. ميدانيم كه دعا كانال ارتباطي بنده با معبودش است و نوعي عبادت محسوب ميشود و مهمترين هدف آن تقرب و اطاعت امر خدا و اظهار نياز به درگاه معبود است با اين وجود قرآن و دعاهاي آن الگوي روزمره زندگي بشري و اهداف والاي آن است. اين دعاست كه باعث سلامت روح و روان و حتي جسم انسان است و عامل آرامش و اميدواري است. دعا حتي ميتواند وسيلهاي براي شناخت خدا و توبه از گناه باشد. دعا همچون ساير عبادات اثر و رهنمود تربيتي دارد كه دعاهاي قرآن هم از اين حيث مستثني نيست. اين تحقيق شامل 4 فصل است. فصل اول كه كليات و مفاهيم را شامل ميشود.
فصل دوم مربط به رهنمودها و نكتههاي تربيتي دعا در حوزة عبادي اعتقادي است. و در آن يك به يك آيات به طور مفصل بحث ميشود و در آخر هم جمعبندي ميكنيم. علاوه بر جمعبندي اين فصل جايگاه دعا و آداب دعا و اهميت جامعيت دعا را به تفكيك بحث ميكنيم.
فصل سوم مربوط به رهنمودها و نكتههاي تربيتي دعا در حوزة علمي است. در اين فصل هم آياتي كه مربوط به دعاهاي علمي ـ معرفتي در قرآن است بحث مي شود و در آخر هم جمعبندي ميكنيم. پيام اصلي اين دسته از ادعيه اين است كه عالم واقعي تنها خداست و او اولين معلم جهان خلقت و علاّم و عليم است لذا بايد علم را نيز از او بخواهيم.
و فصل چهارم مربوط به رهنمودها و نكتههاي تربيتي دعا در حوزة اخلاقي است. بعد از تفحص آيات مربوط به مباحث اخلاقي در آخر آنها را جمعبندي كردهايم به اين معني كه اين قرآن است كه قواعد اصلي و نمونه اخلاقيات را از زندگي مخلصان در برابر ما گذاشته تا درس بگيريم و ظلم و ناسپاسي نكنيم.
طبيعيترين شيوههاي مقابله با گرما
علي صباغي، مجله خانه خوبان
خنک نگه داشتن خانه در هواي گرم کار آساني نيست. حتي اگر وسايل خنککننده را تمام وقت روشن بگذاريد و آن را روي خنکترين درجه تنظيم کنيد، باز هم در ساعات بعدازظهر تابيدن نور خورشيد دماي داخل خانه را بالا ميبرد. استفاده از سيستمهاي تهويه مطبوع، اوضاع را بهتر ميکند اما مخارج نصب و راهاندازي و هزينههاي برق مصرفي آن زياد است. اما راهکارهاي ديگري هم براي خنک نگه داشتن خانه وجود دارد، راهکارهاي طبيعي و سادهاي که به کاربردن و اجراي آنها علاوه بر خنک کردن و کاهش دماي خانه موجب صرفهجويي در مصرف برق هم ميشود.
يکي از راههاي جايگزين براي خنک کردن خانه و استفاده کمتر از وسايل برقي خنککننده هوا، به کاربردن راههاي طبيعي است. استفاده از راه طبيعي به اين معني است که بدون استفاده از هيچ وسيله برقي يا مکانيکي بتوانيم خانه را خنک نگه داريم. مناسبترين روش براي پيشگيري از جذب حرارت و دفع گرمايي که به ساختمان ميتابد، انعکاس يا بازتاباندن آن است. گرما از چند طريق وارد خانه ميشود که مهمترين و عمدهترين آن حرارت ناشي از تابش گرماي خورشيد است که از پنجرهها و سقف وارد خانه ميشود. راه ديگر، منابع حرارتي و وسايل گرمايي داخل خانه است؛ وسايلي مانند اجاق گاز و فرهاي برقي. براي کاهش اين نوع حرارت در خانه بهتر است بهخصوص در ساعات گرم روز کمتر اجاق گاز را روشن نگه داشت و از غذاهاي حاضري که نياز به پخت و پز ندارند، استفاده کرد. ترکها، درزها و سوراخهاي ديوار يکي ديگر از راههاي ورود گرما به خانه است که براي پيشگيري از اتلاف انرژي بايد آنها را پوشاند.
حرف مرد يکي است
يک ضربالمثل رايج اما نادرست
ابوالفضل عليدوست ابرقويي
اين ضربالمثلها را در گفتههايمان فراوان بهکار ميبريم:
«حرف مرد يکي است»، «مرد کسي است که اگر سرش برود، حرفش نرود»، «مرد است و قولش» و… در واقع اين ضربالمثلها را بهعنوان واکنشي منطقي و مردمپسند در برابر بدقولي و عدم ثبات شخصيت ديگران و زشتي برگشت از حرفي که زدهايم يا تصميمي که گرفتهايم، استفاده ميکنيم. گاهي وقتها نيز از اين ضربالمثلها براي تقويت روحي خودمان در اجراي تصميمهايمان بهره ميبريم زيرا باورمان شده که يک فرد موفق در انجام تصميمهايي که گرفته، ثابت ميماند و حرفش دو تا نميشود؛ «مرغ يک پا دارد» حرف مرد هم نبايد ردخور داشته باشد!
آوردهاند که از شخصي پرسيدند:چند سال از عمرت ميگذرد؟ گفت: سيسال. دهسال ديگر هم همين مطلب را از او پرسيدند: باز جواب داد:سيسال.
با تعجب به او گفتند: ده سال پيش سيسال داشتي، الان هم سيسال داري؟!
مرد بزرگ و صالحي بود و از طريق آيتالله بهاءالديني به گوشش رسانده بودند که مورد عنايت آقاست. اشک، چشمهايش را پر کرده و گفته بود:«آقاي بهاءالديني نگفت چگونه خبر به ايشان رسيده؟»
گفته بودند: نه، چيزي نگفته است.
و وقتي پرسيده بودند: راست بگو آقاي فخر! چه کردهاي که مورد عنايت حضرت واقع شدهاي؟»
متواضعانه سر به زير انداخته و گفته بود:«هيچ! تنها اينکه مادر سيد زمينگيري دارم که تمام خدمات او را خود به عهده گرفتهام، حتي حمام و شستوشوياش را، شايد همين است که موجب خشنودي مولا شده است.»
با حسرت نگاهش کرده بودند و زير لب گفته بودند:«خوشا به حالت آقاي فخر!»
يکي از بزرگان را زن، فرمان يافت (زنش درگذشت). هر چند که نکاح بر وي عرضه کردند، رغبت نکرد و گفت «در تنهايي، دل را حاضرتر و همت را جمعتر مييابم»، تا شبي به خواب ديد که درهاي آسمان، گشاده بودي و گروهي مردان، از پس يکديگر فرو ميآمدند و در هوا ميرفتند.
چون به وي رسيدند، اول مرد گفت که «اين، آن مرد ميشوم(شوم) است؟». دوم مرد گفت »آري». سوم گفت «اين، آن مرد ميشوم است؟». چهارم گفت «آري». وي بترسيد از هيبت ايشان که [چيزي] بپرسيدي. تا بازپسين ايشان به وي آمد. وي را گفت که «ايشان، ميشوم، که را ميگويند؟». گفت «تو را که پيش از اين، عبادت تو در جملة اعمال مجاهدان به آسمان ميآوردند. اکنون يک هفته است تا نام تو از جملة مجاهدان، بيرون کردهاند. ندانم تا چه کردهاي».
چون از خواب بيدار شد، در حال، نکاح بکرد تا از جملة مجاهدان باشد.*
* کيمياي سعادت، ص306.
مهمانى به خانه ما آمده بود و من بچه مهمان را بوسيدم. ديدم دختربچه خودم نگاه مىكند، او را هم بوسيدم. وقتى فرزندم را بوسيدم، نگاهى به من كرد و گفت: بابا تو منو الكى بوسيدى! ديدم عجب! بچه فهميد من او را الكى بوسيدم، كمى دَمَق شدم و چشمانم خيره شد. رفتم توى آشپزخانه. بچه جلو آمد و گفت: بابا! گفتم: بله، گفت: ديدى چى بهت گفتم چشمات اينطورى شد! پيش خود گفتم: چهقدر بچهها مىفهمند! آنها را دستكم نگيريم.
ح. رضايي
پایان نامه با موضوع:معراج پيامبر(ص) و آثار تربيتي آن
استاد راهنما: سرکارخانم فاطمه رجبي
استاد مشاور: حجت الاسلام والمسلمین آقاي باميري
محقق: بتول آذرپندار-سال 1388
چكيده :معراج حضرت محمد«ص» از جمله رخدادهاي دوران رسالت ايشان مي باشد که آيات و روايات از آن به بزرگي ياد کرده اند، لذا در اين پژوهش سعي شده است که با بياني شيوا به کميت و کيفيت معراج و مسائل پيرامون آن پرداخته شود که معراج در چه زمان و مکان و با چه وسيله اي انجام گرفته است و نيز اينکه اين سفر آسماني چگونه و با چه کيفيتي، از طريق رؤيا صورت گرفته يا بوسيله روح پيامبر«ص» و يا با جسم و روح آن حضرت به وقوع پيوسته است.
براي اثبات آن از ادله ي قرآني و روايي و عقلي بهره گرفته شده است، تا پشتوانه ي محکمي براي قبول آن داشته باشيم. و در ادامه نيز فلسفه و هدف معراج تا آنجا که از قرآن و روايات بدان دسترسي داشتيم، بيان شده است. و در نهايت برخي از آثار تربيتي که مي توان از مکتب تربيتي معراج بدان ها دست يافت اشاره شده است. براي تدوين اين پژوهش از منابع و متون اسلامي از جمله کتب روايي و تفسيري بهره گرفته شده تا مطالب ارائه شده مستند به کلام خدا و معصومين«ع» باشد.
جهت دسترسی به این پایان نامه و سایر پایان نامه ها با معاونت پژوهش موسسه معصومیه به شماره 025321160 داخلی 6264 تماس حاصل فرمایید.