حجة الله
حجت یعنی برهان و دلیل که مقصود را روشن کند. امام زمان برهان و دلیلی است که انسان را به خدا می رساند، اوست که می تواند امر توحید و معارف الهیه را حفظ نموده و به اهلش برساند که اگر حجت بر روی زمین نباشد حق نابود می گردد.
یاری امام با زبان و عمل
افراد دین شناس وظیفه دارند دین را با گفتار و رفتار خویش تبلیغ کنند و در غیر این صورت، در برابر خدا و امام زمان(عج) مسئول هستند و مستحق سرزنش و بازخواست می شوند. وظیفه تبلیغ دین به قشر خاصی منحصر نیست، بلکه هر کس به هر اندازه از فقاهت دینی بهره برد، در مورد تبلیغ و ارشاد دیگران موظف است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «کسی که احادیث ما را بسیار نقل می کند و با آن دل های شیعیان را محکم می سازد، از هزار عبادت کننده بهتر و با فضیلت تر است». یکی از بهترین مصادیق یاری امام زمان (عج)، دفاع از اعتقادات اصیل تشیع، مقابله با هجوم مخالفان و پاسخگویی به شبهات دشمنان امام است. کسی که غیرت دینی دارد، باید خود را به علم دین مجهز کند و در حد توان پاسخ دشمن را بدهد و بدین ترتیب، زبان تشیع باشد و با پشتوانه علمی خود بتواند باعث دلگرمی شیعه شود.
* اگر خواستي اختيار شوهرت را در دست بگيري اختيار شکمش را در دست بگير.
* ازدواج مثل يک هندوانه است که گاهي خوب ميشود و گاهي هم بسيار بد.
* ازدواجي که به خاطر پول صورت گيرد، براي پول هم از بين مي رود.
* ازدواج هميشه به عشق پايان داده است.
* اگر کسي در انتخاب همسرش دقت نکند، دو نفر را بدبخت کرده است.
* انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نيست، ولي مي توانيم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب کنيم.
* با زني ازدواج کنيد که اگر «مرد» بود، بهترين دوست شما مي شد.
* تا يک سال بعد از ازدواج، مرد و زن زشتي هاي يکديگر را نمي بينند
* پيش از ازدواج چشم هايتان را باز کنيد و بعد از ازدواج آنها را روي هم بگذاريد.
* خانه بدون زن، گورستان است.
* تنها علاج عشق، ازدواج است.
* ازدواج پيوندي است که از درختي به درخت ديگر بزنند، اگر خوب گرفت هر دو «زنده» ميشوند و اگر «بد» شد هر دو ميميرند.
* شوهر «مغز» خانه است و زن «قلب» آن.
* قبل از ازدواج درباره تربيت اطفال، شش نظريه داشتم، اما حالا شش فرزند دارم و داراي هيچ نظريهاي نيستم.
…………………..
مجله خانه خوبان
امير اکبرزاده
چهقدر چلهنشيني؟… چهل… چهل… تا چند؟
چهقدر جمعه گذشت و نيامدي، سوگند
به دانه دانه تسبيح مادرم، موعود!
که بيتو هيچ نيامد به ديدنم لبخند
که روزها همه مثل هماند… سرد و سياه…
غروبها و سحرهاش خستهام کردند
کشاندهاند مرا روزها به تنهايي
گمان کنم که مرا منتظر نميخواهند!
تو نيستي و جهانم پر از فراموشيست
جهان عاشقيام را غروبها آکند…
تو نيستي که قيامت کني به آن قامت
تو نيستي که درختان به خويش ميبالند!
تو نيستي و… چهقدر از زمان من باقيست
چهقدر بيتو بگويم غزل غزل، يک بند
به چشمهاي کسي احتياج دارد که
زند به شاخه ادارک خاکياش پيوند
به چشمهاي کسي که شبيه يک منجي
زلال، آبي، روشن ـ شبيه توـ باشند
چهقدر چلهنشيني؟ چهقدر ندبه و اشک؟
چهقدر بيتو سرودن قصيدههاي بلند؟
عبدالله نيازي
صبح كه ميشود همه از او ميخواهند كه بس كند. ميگويند درباره ما از خدا بترس، و منظورشان اين است كه اگر از شر او آسوده باشند، راحتند و اگر نه در سختي و عذاب، و راست ميگويند چون هيچ چيز مثل او آدمها را به جهنم نمياندازد. اين حرفها مضمون دو روايت است از پيامبر(ص).
اگر تا حالا پاسخ اين معما را نيافتهايد و حدستان به شيطان است، بايد بگوييم كه اشتباه كردهايد؛ چون از چيزي حرف ميزنيم كه ميتواند دستتان را بگيرد و راست و درست ببرد تا رضوان رضايت خدا، و اگرچه ممكن است به راحتي هم بيندازدتان به درك اسفلالسافلين! انصاف ميدهيد كه از موجود عجيبي حرف ميزنيم؛ چيزي كه هم ميتواند درد باشد و هم درمان، هم دارويي شفابخش و هم سمي مهلك، هم تيغ تيزي كه قلب را بشكافد و زخمي عميق برجا بگذارد و هم مرهمي روحبخش كه جراحتها را مداوا كند.
طبق سخن پيامبر(ص) يكي از زيباييهاي مرد است. امام علي(ع) از آن به ترازو تعبير كردهاند و راهي كه ميتوان خرد را با آن شناخت. امام باقر(ع) هم آن را كليد هر خوبي و بدي دانستهاند. نكته خيلي جالب آنكه اين موجود با همه خوبيهايي كه ميتواند داشته باشد، باز هم سزاوار زنداني شدن است؛ آن هم زنداني شدن درازمدت؛ اين را حضرت علي(ع) ميفرمايند.
حالا شما طلا را تبديل به نقره كنيد! و بفرماييد از چه چيزي سخن ميگوييم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مهمان داشتيم. با او از مرگ يكي دو تن از دوستانم گفتم و اينكه اين روزها مرگهاي ناگهاني مثل سكته و تصادف و همچنين جوانمرگي، فراوان شده و اينكه گفتهاند اينها همه از نشانههاي آخرالزمان است. ميهمانمان هم اين حرف را قبول داشت، و بعد از مادرش گفت كه پنجاه سال تمام نماز شبش ترك نشده بود، و اينكه هرچه دارد از بركت دعاي اوست. گفت يك روز صبح مادرم مرا صدا زد و گفت: مريضم، مرا حلال كنيد. گفتم: ميبرمت بيمارستان خوب ميشوي. گفت: اين دفعه مثل دفعههاي قبل برگشتي در كار نيست، و ادامه داد من فقط 11 روز ديگر مهمان شما هستم. اين هم براي اينكه با بستگان و همسايگان خداحافظي كنم و حلاليت بطلبم. درست يازده روز بعد، جنازه مادرم را به قبرستان برديم. ميگفت: مادرش بيسواد بوده؛ يك زن ساده از يكي از روستاهاي دامغان؛ زني كه ايمان و اعتقاد از قلبش ميجوشيد.
عباس خليلنژاد- مجله خانه خوبان
دكتر غلامعلي افروز
اصل، همسر است، فرزند فرع است؛ انسان بايد اول قابليت همسري را پيدا كند و سپس از خداوند بخواهد كه قابليت پدري و مادري را پيدا كند. پدر شدن و مادر شدن لازمهاش دعا و نيايش است. قرآن كريم در وصف مؤمنان در اين زمينه ميفرمايد «والذين يقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قره اعين» فرزندآوري بايد متضمن برنامهريزي و آمادگي قبلي باشد. كساني كه ميتوانند خوب تربيت كنند، هر تعدادي بخواهند ميتوانند فرزند داشته باشند، ولي اصل، زن و شوهرند. گاهي اوقات بچه بهانه ميشود. گاهي اوقات درس بهانه ميشود. گاهي عشق به كار بهانه است؛ يعني يك خلأ عاطفي، رواني، ناامني دروني و آرامشگري نامطلوب همسر باعث ميشود كه همسر كتابخانه و درس را بهانه كند و همه چيز را رها كند يا به بچه بپردازد و وقتي براي بچه اتفاقي پيش آمد، به او شوك وارد شود.
صفحات: 1· 2
مكانيكي برايم گفت: همسايه تعميرگاهم فردي بود كه بيل مكانيكي تعمير ميكرد اما اهل تقوا و حلال و حرام نبود؛ اجرت وسيله نو را از ماشين قابل تعمير ميگرفت ولي وسيله دست دوم بر ماشين سوار ميكرد. هر چه به او ميگفتيم اين كار را نكن، گوش نميكرد. روزي فرزندش را به مغازه آورده بود. به او پول داد تا براي خودش پفك بخرد. بچه از كنار ماشينها به طرف بيرون ميرفت که پولش زير بيل يك ماشين ـ كه مدت طولاني آنجا بود ـ افتاد، بچه نشست كه پول را بردارد درست همانلحظه بيل ماشين جدا شد و بر سر بچه افتاد و جان کودکش را گرفت.
آيتالله ابراهيم اميني
اگر مرد يک ماه در منزل بماند و همة امور خانهداري و بچهداري را بر عهده بگيرد آنوقت قدر عافيت را ميداند و به زحمات طاقتفرساي زن پي ميبرد.
زن همة اين زحمات را تحمل ميکند، حرفي هم ندارد ليکن از شوهرش انتظار دارد که قدر زحماتش را بداند و قدرداني و تشکر کند. دوست دارد خودش و ذوق و سليقهاش همواره مورد توجه شوهرش باشد. آقاي محترم! وقتي وارد خانة نظيف وتميز و منظم ميشوي چه مانعي دارد از زحمات و ذوق و سليقه همسرت ستايش کني؟
چه مانع دارد موضوع بچهداري او را که حقا کار بسيار دشوار و با اهميتي است همواره مورد نظر داشته باشي و گاهگاه از زحمات طاقتفرساي او تشکر نمايي؟ از اين نکته غافلي که قدردانيهاي تو چه نيرويي به او ميبخشد و چگونه براي کار و کوشش و فداکاري آمادهاش ميگرداند؟ اگر اصلا به کارهاي همسرت توجه نداشته باشي و هيچگاه سپاسگزاري نکني کمکم از زندگي دلسرد ميگردد و پيش خودش فکر ميکند چه فايده دارد من در اين خانه و براي اين شوهر نمکنشناس زحمت بکشم؟ تدريجا نيروي کار و کوشش را از دست ميدهد و به کارهاي منزل بيعلاقه ميگردد. آنوقت داد و فريادت بلند ميشود که همسرم به زندگي علاقه ندارد و به وضع منزل نميرسد.
اگر چنين شد بدان که خودکرده را تدبير نيست. تقصير از جانب توست که زنداري را بلد نبودهاي! اگر يک نفر بيگانه يک مرتبه کار کوچکي براي تو انجام داد، دهها مرسي و تشکر نثارش ميکني ليکن از زحمات شبانهروزي همسرت غفلت داري! حاضر نيستي با يک سپاسگزاري مفت و مجاني دلش را شاد و خستگيهايش را برطرف سازي؟
مريم خيرخواه
ميگويند: در يكي از روستاها زني براي شكايت از رفتار خشن و كتككاري شوهرش، شكايت به روحاني محل ميبرد و از او ميخواهد كه دعا يا تعويذي براي اصلاح رفتار شوهرش بدهد. ميگويد هر وقت شوهرم از كار برميگردد با من دعوا و ناراحتي راه مياندازد. روحاني كه فرد زيركي بوده، علت را ميفهمد و سنجاقي را به زن ميدهد و ميگويد «هروقت شوهرت از كار برگشت و سروصدا راه انداخت اين سنجاق را زير دندان بگذار. او هرچه بيشتر فرياد كشيد تو هم بيشتر فشار بده.» زن همين كار را انجام ميدهد و بعد از مدتي با خوشحالي نزد روحاني ميآيد كه تعويذ شما كارگر افتاد، شوهرم آرام و مهربان شده است… در حاليكه نه دعايي در كار بوده، نه تعويذي، آن روحاني فقط خواسته است دهان ناسزاگويي زن را ببندد تا در مقابل شوهرش زباندرازي نكند.
پيامبر (ص) ميفرمايد:
هر زني كه همسرش را با زبان بيازارد، خداوند توبه، كفاره و حسنهاي را از او قبول نميكند تا وقتي كه شوهرش را راضي سازد، اگرچه روزها روزه بگيرد و شبها [براي عبادت] بيدار بوده، بنده آزاد نمايد و سواراني را در راه خدا [براي جهاد] بفرستد. او اولين كسي باشد كه وارد آتش شود، و همينگونه است مرد وقتي بر زن ظلم كند.1
1. من لايحضرهالفقيه، ج 4، ص 15.