يکي از ياران امام صادق(ع) ميگويد: امام، دوستي داشت که هميشه با ايشان بود و از او جدا نميشد. روزي در بازار کفاشها همراه حضرت ميرفت و به دنبالشان غلام او ميآمد که سِندي بود. ناگاه آن مرد به پشتسر خود نگاه کرد و سه بار غلامش را صدا زد، ولي او را نيافت. بار چهارم که او را ديد، به مادرش توهين کرد. امام صادق(ع) فرمود: سبحانالله! خيال ميکردم تو باتقوا و پارسايي، ولي اکنون، ميبينم پرهيزکار نيستي. آن مرد عرض کرد: قربانت گردم، مادرش زني از اهل سِند و مشرک است. امام فرمود: از من دور شو. راوي حديث ميگويد: ديگر او را نديدم که با آن حضرت راه برود تا آنگاه که مرگ ميان آن دو جدايي انداخت.7
شيخ کليني، اصول کافي، بيروت، دارالاضواء، ج 2، ص 324
يكي از ياران امام صادق(ع) ميگويد از آن حضرت اندرزي خواستيم، فرمود «اگر به راستي خداوند کفيل روزي است، پس اندوه تو براي چيست؟ اگر روزي تقسيم شده است، پس حرص و دزديدن براي چيست؟ اگر حساب حق است، پس جمع کردن مال براي چيست؟ اگر پاداش خداوند حق است، پس تنبلي براي چيست؟ اگر [در مقابل هر انفاقي] عوض از سوي خداوند حقيقت دارد، پس بخل براي چيست؟ اگر کيفر از سوي خداي بزرگ، آتش دوزخ است، پس گناه براي چيست؟ اگر مرگ حق است، پس شادماني براي چيست؟ اگر حضور يافتن در پيشگاه الهي حق است، پس نيرنگ و حيله براي چيست؟ اگر شيطان دشمن است، پس غفلت براي چيست؟ اگر عبور از صراط حقيقت دارد، پس خودبيني براي چيست؟ اگر هر چيزي با قضا و قدر تحقق مييابد، پس غصه براي چيست؟ اگر دنيا فاني و بياعتبار است، پس اعتماد و دل بستن به آن برای چیست ؟
شيخ صدوق، خصال، ص450
به خدا آقای خوبمون غریبه
« مظلومیت و آوارگی و تنهایی و غربت آقا امام زمان (ع) خیلی کمتر از غربت و ستم هایی که به آقا اباعبدالله الحسین(ع) و یاران باوفایش روا شده نیست .»
آیا کسی به فکر تنهایی و غریبی صاحبمان هست؟
جایمان گرم ، شکم ها پر، نان و روغنی است که پای ما را خوب در دنیا فرو برده ؛ این قدر به مسائل پیش پا افتاده و غیر ضروری مشغول هستیم که مشکل اصلی را فراموش کرده ایم. از خودم می پرسم آیا تهیه نان و گوشت و اجاره خانه و … را خدا بر عهده نگرفته ؟ یا خودم هستم که با غصه اینها را خوردن ، روزی را شامل حال خودم می کنم ؟ خیلی همت که می کنم صبح جمعه ندبه ای بخوانم
يارب ارني طلعت مهدي
اي شمس كه غائب شده اي در پس ابري
ظاهر شو و برتاب كه تو صاحب امري
اي فصل بهار و فصل باران
اي معني انتظار ياران
اي باغ گل ياس و شقايق
اي مظهر ايمان و حقايق
تا كي به رهت نظاره كردن
ليل و سحرت شماره كردن
تا كي بصرم تو را نبيند
اين بيند و آن تو را نبيند
يارب ارني طلعت مهدي
اي جان جهان فداي مهدي
من تشنه جام يك نگاهم
در حسرت و غم ،ببين در آهم
اي عشق نهان بگو كجايي
وي شمس نهان بگو كجايي
اي رحمت حق نظر به ما كن
آني نظري به ما سوا كن
هستي نه از پياله، نه از خم شروع شد
از جادة سهشنبه شب قم شروع شد
آيينه خيره شد به من و من به آينه
آنقدر خيره شد كه تبسم شروع شد
خورشيد ذرهبين به تماشاي من گرفت
آنگاه آتش از دل هيزم شروع شد
وقتي نسيم آه من از شيشهها گذشت
بيتابي مزارع گندم شروع شد
موج عذاب يا شب گرداب هيچيك
دريا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
اطفال دست خود چه بگويم كه ماجرا
از ربّناي ركعت دوم شروع شد
در سجده توبه كردم و پايان گرفت كار
تا گفتم «السلام عليكم» شروع شد
فاضل نظري
يكي از ياران امام صادق (ع) ميگويد: روزي در حضور امام نام گروهي از مسلمانان به ميان آمد و من گفتم: سوگند به خدا، من شبها شام نميخورم، مگر آنکه دو يا سه نفر از اين افراد با من باشند و در خانهام با من غذا بخورند.
امام صادق(ع) به من خطاب کرد و فرمود «فضيلت آنها بر تو بيشتر از فضيلتي است که تو بر آنها داري.» گفتم: فدايت شوم، چهطور چنين چيزي ممکن است؟ در حاليکه من و خانوادهام خدمتگزار و ميزبان آنها هستيم و من از مال خودم به آنها غذا ميدهم و پذيرايي و انفاق ميکنيم.
حضرت صادق (ع) فرمود «چون هنگامي که آنها بر تو وارد ميشوند، از سوي خداوند همواره با رزق و روزي فراوان ميهمان تو ميگردند و زماني که از خانهات بيرون ميروند، براي تو رحمت و آمرزش به جا ميگذارند».
ملامحسن فيضکاشاني، المحجه البيضاء، قم، انتشارات جامعه مدرسين، چ 2، ج 3، ص 33
شبهاتي پيرامون امام عصر(عجل الله تعالي فرجه)
1-فلسفه غيبت چيست ؟
علت و سبب اساسي غيبت، براي مردم بيان نشده و بجز ائمه اطهار كسي از آن اطلاع ندارد.
عبدالله بن فضل هاشمي ميگويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: حضرت صاحب الامر ناچار غيبتي خواهد داشت، بطوريكه گمراهان در شك واقع مي شوند. عرض كردم: چرا؟ فرمود: ماذون نيستيم علتش را بيان كنيم. گفتم: حكمتش چيست؟ فرمود همان حكمتي كه در غيبت حجتهاي گذشته وجود داشت، در غيبت آن جناب نيز وجود دارد. اما حكمتش ظاهر نميشود مگر بعد از ظهور او، چنانكه حكمت سوراخ كردن كشتي و كشتن جوان و اصلاح ديوار بدست خضر(عليه السلام) براي موسي(عليه السلام) آشكار نشد جز هنگاميكه مي خواستند از هم جدا شوند. اي پسر فضل! موضوع غيبت سريست از هم جدا شوند. اي پسر فضل! موضوع غيبت سريست از اسرار خدا و غيبي است از غيوب الهي. چون خدا را حكيم ميدانيم بايد اعتراف كنيم كه: كارهايش از روي حكمت صادر ميشود گرچه تفصيلش باي ما مجهول باشد[1]. از حديث مذكور استفاده مي شود كه علت اصلي و اساسي غيبت بيان نشده است، يا براي اينكه اطلاع بر آن صلاح مردم نبوده يا اينكه استعداد فهمش را نداشته اند.
در احاديث سه حكمت براي غيبت بيان شده است:
فائده اول: امتحان و آزمايش، تا گروهيكه ايمان محكمي ندارند. باطنشان ظاهر شود و كسانيكه ايمان در اعماق دلشان ريشه كرده بواسطه انتظار فرج و صبر بر شدائد و ايمان بغيب ارزششان معلوم شود و بدرجاتي از ثواب نائل گردند.
موسي بن جعفر(عليه السلام) فرمود: هنگاميكه پنجمين فرزند امام هفتم غائب شد، مواظب دين خود باشد، مبادا كسي شما را از دين خارج كند. اي پسرك من! براي صاحب الامر ناچار غيبتي خواهد بود، بطوريكه گروهي از مومنين از عقيده برميگردند. خدا بوسيله غيبت، بندگانش را امتحان ميكند[2].
فائده دوم: آن حضرت از بيعت نمودن با ستمكاران محفوظ مي ماند. حسين بن فضال ميگويد: علي بن موسي الرضا(عليه السلام) فرمود: گويا شيعيانم را مي بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم (امام حسن عسكري) در جستجوي امام خود همه جا را مي¬گردند اما او را نمي يابند. عرض كردم: چرا يابن رسول الله؟ فرمود براي اينكه امامشان غائب مي شود؟ فرمود: براي اينكه وقتي با شمشير قيام نمود بيعت احدي در گردنش نباشد[3].
فائده سوم: امام عصر(سلام الله عليه) بوسيله غيبت از خطر قتل نجات مي يابد. زراره ميگويد: حضرت صادق(عليه السلام) فرمود:قائم بايد غائب شود. عرض كردم! چرا؟ فرمود: از كشته شدن مي ترسد، و با دست بشكم خود اشاره كرد[4].
پرسشى كه از دير باز در اين باره مطرح بوده و ذهنها را به خود مشغول داشته است(1) و در اين زمان نيز گاهى رخ مى نمايد, اين است كه راز عمر طولانى آن حضرت چيست؟ آيا اين امر در راستاى قوانين طبيعى عالم است, يا جنبه غيبى و اعجازى دارد؟
آيا امكان دارد از نظر ظاهرى, فردى در اين عالم, عمرى طولانى را سپرى كند و شاداب و با طراوت باقى بماند؟ اصولاً چه مى شد اگر امام زمان(ع) در ظرف زمانى ظهورش به دنيا مى آمد و در همان زمان, سياست خود را به انجام مى رسانيد.
براى رسيدن به پاسخ اين پرسش, توجه به چند اصل كلى لازم است:
1. طول عمر, از شاخه هاى مسائله عمومى ترى به نام (حيات) است. حقيقت و ماهيّت حيات, هنوز بر بشر مجهول است و شايد بشر, هيچ گاه هم از اين راز سر در نياورد.
گفتيم انقلاب مهدي(عج) تحوّلي عظيم در تاريخ بشر است. درخصوص تحوّلات تاريخي، دو نوع بينش وجود دارد كه بر اساس هر يك، انتظار، معناي خاصّي مييابد. يك ديدگاه اين است كه تحوّلات تاريخي ضابطهمند نيست يا اگر ضابطهمند است، اراده انساني درآن نقشي ندارد و بر روند تاريخ، جبري حاكم است. كسي كه معتقد باشد تحوّلات تاريخي ضابطهمند نيست، بايد قائل شود به اينكه اين تحولات قابل شناختن نيستند؛ پس قيام مهدي(عج) را هم نميتوان تحليل كرد؛ آنگاه انتظار، يعني منتظر يك حادثه عجيب و غريب ماندن و كاري نكردن تا بلكه دستي از غيب برون آيد و كاري بكند. اينجا است كه باب تأويلات نادرست در خصوص احاديث ظهور، باز ميشود و حتّي برخي خواهند گفت: چون جهان بايد پر از ستم شود تا مهدي بيايد، پس ما هم به رواج ظلم كمك كنيم. كسي هم كه قائل باشد تحوّلات، ضابطهمندند، امّا اراده انساني در آنها نقشي ندارد نيز چارهاي ندارد جز اينكه بگويد: كاري نميتوان كرد و يگانه كار، حركت در همين سير جبري است و باز هم در اين منطق، اصلاحات مردود است. بر اساس هر دو رويكرد اين ديدگاه، قيام مهدي صرفاً ماهيت انفجاري دارد و فقط و فقط از گسترش و اشاعه ستمها و تبعيضها ناشي ميشود؛ آنگاه كه صلاح به نقطه صفر برسد، حقّ و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد و باطل يكّهتاز ميدان شود، اين انفجار رخ ميدهد و دست غيب براي نجات حقيقت (نه اهل حقيقت، زيرا حقيقت طرفداري ندارد) از آستين بيرون ميآيد (مطهري، 1371: ص 56 ـ 64).
در اين ميان جمعى از اصحاب سير و سلوك و رهروان طريق عرفان و معنى با طرح موضوع خليفةالله و انسان كامل و همچنين نقشى كه حجتالهى در عالم هستى، دارد تنها به جنبه فرا طبيعى آن وجود مقدس توجه كرده و از ساير جنبهها غفلت ورزيدند. گروهى ديگر از اصحاب شريعت توجه خود را تنها معطوف به جنبه طبيعى آن وجود مقدس ساخته و ضمن مطرح كردن نقشى كه آن حضرت به عنوان امام و پيشواى مردم به عهده دارند هيچگونه مسؤوليتى را در زمان غيبت متوجه مردم نديدند و تنها تكليف مردم را اين دانستند كه براى فرج آن حضرت دعا كنند تا خود بيايند و امور مردم را اصلاح كنند.
عظمت وجودى و ابعاد مختلف شخصيتحضرت صاحب الامر(ع)، باعثشده است كه در طول هزار و اندى سال كه از غيبت كبرى مىگذرد، هر گروه از مردم بسته به گرايشهاى خاص اعتقادى، اجتماعى و فرهنگى كه داشتهاند، از منظرى خاص به تحليل شخصيت و تعيين جايگاه آن حضرت در عالم هستى بپردازند و هر گروه تنها درك و تصور خود از اين موضوع را تصور درست و مطابق با واقع از شخصيت آن يگانه هستى تلقى كند.