اندرز جامع
يكي از ياران امام صادق(ع) ميگويد از آن حضرت اندرزي خواستيم، فرمود «اگر به راستي خداوند کفيل روزي است، پس اندوه تو براي چيست؟ اگر روزي تقسيم شده است، پس حرص و دزديدن براي چيست؟ اگر حساب حق است، پس جمع کردن مال براي چيست؟ اگر پاداش خداوند حق است، پس تنبلي براي چيست؟ اگر [در مقابل هر انفاقي] عوض از سوي خداوند حقيقت دارد، پس بخل براي چيست؟ اگر کيفر از سوي خداي بزرگ، آتش دوزخ است، پس گناه براي چيست؟ اگر مرگ حق است، پس شادماني براي چيست؟ اگر حضور يافتن در پيشگاه الهي حق است، پس نيرنگ و حيله براي چيست؟ اگر شيطان دشمن است، پس غفلت براي چيست؟ اگر عبور از صراط حقيقت دارد، پس خودبيني براي چيست؟ اگر هر چيزي با قضا و قدر تحقق مييابد، پس غصه براي چيست؟ اگر دنيا فاني و بياعتبار است، پس اعتماد و دل بستن به آن برای چیست ؟
شيخ صدوق، خصال، ص450