آيت ا… بهجت(ره)
هماهنگي و موافقت اخلاقي بين زن و مرد در محيط خانواده از هر لحاظ و به هر صورت، صددرصد براي غير انبيا(علیهم السلام) غير ممکن است. اگر بخواهيم محيط خانه گرم و با صفا و صميمي باشد. فقط بايد صبر و استقامت و گذشت و چشمپوشي و رأفت را پيشه خود کنيم تا محيط خانه گرم و نوراني باشد.
حجت الاسلام قرائتي:
مادر براي ديدار فرزندش که در منطقه اي دور مشغول تحصيل يا خدمت است ، مشکلات سفر را تحمل و سرما وگرما را برخود هموار مي کند،اما اگر وقتي به مقصد رسيد به او بگويند فرزندت از اينجا به جاي ديگر منتقل شده است مي گويد برسرما وگرما و مشکلات سفر صبرمي کنم ،اما چگونه فراق فرزندم را تحمل کنم.
حضرت علي در دعاي کميل مي گويد «صبرت علي عذابک فکيف اصبرعلي فراقک »
خدايا !برعذاب تو صبر مي کنم ولي چگونه بر فراق تو صبر کنم ؟
تمثيلات حجت الاسلام قرائتي
سوال: دختربچهام بسيار لجباز شده است. لطفاً راهنماييام کنيد.
عموماً لجبازي کودکان از سال دوم زندگي آغاز ميشود و در سه سالگي به اوج ميرسد. در سنين ديگر نيز مسألهاي است که والدين کمابيش با آن روبهرو هستند. اين لجبازيها تا حدي از ضرورتهاي رشد و مقطعي است؛ بنابراين، چندان نگران نباشيد. لجبازي کودکان، اغلب منشأ محيطي دارد و به ندرت (در صورت شدت و دوام) ممکن است مشکل عصبي باشد. در هر صورت، براي جلوگيري از نهادينه شدن اين رفتار، بهتر است براي کاستن از آن بکوشيد.
علتها:
1. تثبيت استقلال: فرزند شما در سني است که ميخواهد استقلال خود را تثبيت کند. با استفاده از راهکارهاي ايجاد استقلال مثل جداسازي براي خواب و واگذاري امور شخصي و… اين نياز او را برطرف سازيد تا مجبور نشود آن را از طريق لجبازي تثبيت کند.
2. جلب توجه: در موارد بسياري، لجبازي براي جلب توجه است؛ بنابراين، در مقابل اين رفتار، حساسيت فراوان نشان ندهيد و بکوشيد در زمان غير متعارض (زماني که لجبازي نميکند) توجه بيشتري به او داشته باشيد.
3. ناتواني در تنظيم هيجانات و رفتارها: کودک شما هنوز ياد نگرفته است که در هجوم هيجانات متعارف کداميک را ترجيح دهد و براساس کداميک رفتار کند. در اين شرايط بايد با کودک همراه شده و نظم دادن به هيجاناتش را به او آموخت.
چند توصيه
الف) براي اصلاح اين رفتار، از زور و اهرم فشار استفاده نکنيد؛ زيرا لجبازي او تشديد ميشود.
ب) از اعطاي برچسب لجباز به او بپرهيزيد؛ زيرا اثر تلقيني دارد و رفتار او را تشديد ميکند.
ج) در مقابل لجبازيهاي او آرامش خود را حفظ کنيد و عصباني نشويد. در موارد بسياري، لجبازي بيشتر کودکان، بازخورد عصبانيت والدين است.
کتاب"مادر اگر اينگونه ميبود”
نویسنده: راضيه محمدزاده
چاپ سوم، ناشر: مرکز فرهنگي- انتشاراتي منير(تهران)
از آن هنگام که موجود زندهاي به نام جنين در رحم شروع به رشد و نمو ميکند، آرزوهاي شيرين مادري شکل ميگيرد. همه مادران درخشانترين و زيباترين آينده را در ذهن خود براي فرزندشان به تصوير ميکشند.
آنها آرزومند فرزندي سالم و صالح هستند تا جسم و جان و اخلاق و دين او مايه روشنايي چشمشان در دنيا و آخرت باشد. اين کتاب به بررسي حساسترين دوران رشد و تکامل فرزند (از تولد تا 14 سالگي) ميپردازد و با ارائه راهکارهاي عملي در زمينههاي مهمي چون: نخستين دقايق زندگي نوزاد، اعمال روز هفتم، دوران اميري و نيارهاي آن، آماده کردن فرزند براي مدرسه و تحصيل، ايجاد روح مذهبي در کودک، پرورش احساس مسئوليت و اعتماد به نفس در او، شناخت استعدادها و شکوفايي آنها، نقش رسانههاي گروهي در تربيت و بسياري از مسائل ديگر راهنماي همه پدران و مادران و مربيان تعليم و تربيت است.
يک ضربالمثل رايج اما اشتباه
ابوالفضل عليدوست ابرقويي
معمولاً وقتي کفش و لباس نو ميخريم و آن را ميپوشيم، خود را ورانداز و سبک و سنگين ميکنيم، با کفش جديد مقداري راه ميرويم و با لباس نو شمايل بيبديل خود را در آينه مينگريم تا ببينيم چه ريخت و قيافهاي پيدا کردهايم. نتيجه از قبل مشخص است، با لباس جديد خوشقيافهتر شدهايم و با کفش نو راحتتر راه ميرويم! در اين حال، لباس و کفش قبلي به نظرمان کهنه و دلآزار ميآيند؛ همان کفشهايي که تا ديروز پا ميکرديم و کت و شلواري که تا روز گذشته تن ما را ميپوشاند، از امروز و با آمدن کفش و لباس نو دلآزار شدند و جايشان گوشة انباري خواهد بود! البته برخي افراد زرنگي دو قبضهاي انجام ميدهند و «روغن ريخته را نذر امامزاده ميکنند» يعني کفش و لباس قبلي را به عنوان صدقه به مستحق ميدهند، و بهزعم خود با يک تير دو نشانه گرفتهاند! هم از دست کفش و لباسي که دلآزار شده و جايي براي نگهدارياش ندارند خلاص ميشوند، و هم انتظار پاداش ميکشند!
البته اين کار، ضد ارزش نيست و در محاسبة پروردگار، فراموش نميشود، ولي بايد دانست رسيدن به مقام خاصان خدا، زماني امکانپذير است که از چيزهاي دوست داشتنيمان صدقه بدهيم، چنانکه قرآن کريم، در آيه 92 سورة آلعمران ميفرمايد «شما هرگز به مقام نيکوکاران نخواهيد رسيد مگر آنکه از آنچه دوست ميداريد، در راه خدا انفاق کنيد.»
صفحات: 1· 2
سيدمهدي شجاعي
اي خداي محمد!
تو گفتي که گنهکاران، با شفاعت و استغفار رسول، آمرزيده ميشوند. ما عقبماندگان از عصر ظهور پيامبر، چه کنيم اگر مصطفاي جاودانه تاريخ، برايمان دست استغفار برنياورد؟!
اي خداي علي!
اگر خلق عالم، علي را ميشناختند، دوستش ميداشتند و اگر خلق عالم، علي را دوست ميداشتند، جهنم آفريده نميشد. حضورمان را در بهشت عشق علي جاودان بدار.
اي خداي فاطمه!
اگر دست آرمان زنان، به گرد گامهاي زهرا ميرسيد، جهان گلستان ميشد. جهان را گلستان کن!
اي خداي مجتبي!
روح ما را به حلم، زيباترين فضيلت انسان بياراي تا چشمهاي از تشيع مجتبوي در ما ظهور کند.
اي خداي حسين!
ائمه معصوم، ابواب رحمتاند و کشتي نجات. ما را از بازترين باب و سريعترين کشتي نجات، محروم مساز.
اي خداي سجاد!
چه بزرگي تو که با وجود سجاد، ديگران را نيز بنده ميشماري، عبادتشان را به حساب ميآري و بر سرشان سايه خدايي ميگستري.
اي خداي باقر!
علم نيست آنچه در نزد مردمان است. علم، آن است که مظهرش، باقرالعلوم است. ما را سنگريزهاي از سلسله جبال علوم باقري عنايت کن!
اي خداي صادق!
ما را چنان تفقهي در دين عنايت کن که سره از ناسره بازشناسيم و تحريف و انحراف و التقاط را از حقيقت محض، تميز دهيم و شيعه راستين امام صادق باشيم.
اي خداي صابر!
ظرف صبوري و تحملمان را وسعت بخش و جانهايمان را براي پذيرش ابتلاء خودت سرشار از رضايت و اشتياق کن.
اي خداي عليبنموسيالرضا!
اماممان بيترديد شنواي سلاممان هست. ما را شنواي پاسخ ايشان قرار ده و ارتزاقمان را بر خوان سرشار از برکتش، مستدام و روزافزون کن.
اي خداي جواد!
باران کرامت جوادالائمه شايستگي نميطلبد و بر شورهزار گلستان ميبارد. ما را شناساي اين کرامت بينظير قرار ده.
اي خداي هادي!
آنگاه که خورشيد هدايت در محاق مظلوميت مستتر ميشود، براي دريافت انوار ولايت، ما را چشم بصيرت، عنايت کن.
اي خداي حسنبنعليالعسکري!
از زمان حضور آخرين امام حاضر، جهان همچنان تاوان بيلياقتياش را پس ميدهد. به ما لياقت ديدار فرزند عسکري را عنايت فرما.
اي خداي مهدي!
در جهان کيست که ريزهخوار سفره امام نيست. چشمي عنايت کن که ولينعمت خويش را بازشناسيم.
گنجشک و خدا
با الهام از حديث قدسي
حميده رضائي
صدايي از سمت ملکوت ميآمد. گنجشک به سمت صدا پرگشود. فرشتگان را ديد که در اضطرابند و سراسيمه بال ميزنند. خيره نگاهشان کرد، گفت:
«چه شده؟ مگر ميخواهند بالهايتان را بکَنند؟!»
فرشتگان گفتند «آخر نميداني، خدا هزاران تن از خوبانش را در صف جهنميان نشانده!»
گنجشک، مبهوت ماند. پرگشود و بر شاخهاي نشست.
خدا گفت «چه شده؟»
گنجشک گفت «خوب ميداني؛ اما اين از عدل تو به دور است!»
صدايي از سمت خدا به گوش نرسيد.
گنجشک گفت «يعني تو خوبانت را هم در آتش خواهي انداخت؟ براي چه؟!»
خدا گفت «خوبان من از دشمنانم بيزارند.»
گنجشک چيزي از حرفهاي خدا نميفهميد.
خدا گفت «آنان بندگان بيمعصيتي بودند، اما نرمش در مقابل معصيتکاران و سکوت در برابر متجاوزان، ميان شعلههاي عذابم کشاندشان.»
چيزي درون گنجشک فرو ريخت. بيحرکت ماند. به خود ميانديشيد و به خدا.
حجت الاسلام قرائتي :
در کارهاي دنيوي نيز ارزش کارها ، به نيت آنها بستگي دارد به اين مثال ها توجه کنيد:
جراح و چاقوکش هردو شکم پاره مي کنند، اما کار جراح خدمت است و کار چاقوکش جنايت.
همين جراح مي تواند براي پول کارکند و مي تواند براي نجات يک انسان کار کند ، هرکدام از اين هدف هانيز ارزش مخصوص به خود دارد.
مثالي ديگر:
يک ليوان آب را به سه نفر عرضه مي کنيم يکي نميخورد چون ميل ندارد ديگري نمي خورد چون قهر کرده است سومي نمي خورد و مي گويد: نفر چهارم ازمن تشنه تر است آب را به او بدهيد ! اين سه نفردر ننوشيدن آب يکسانند ولي به خاطر آن که هدف هاي آنها متفاوت است ،ارزش کارشان نيز تفاوت دارد.
دراسکناس ها نخي است که نشانه اصالت اسکناس و وسيله جدايي اسکناس اصلي از قلابي است در عبادات نيز بايد ريسماني محکم ميان بنده و خدا باشد که همان قصد قربت و اخلاص است. اگر آن نخ يا پاره شود ، رابطه انسان با خدا قطع و عمل مقبول نيست.
تمثيلات حجت الاسلام قرائتي .
کشتي در ميان توفان در دريا شکست و غرق شد. تنها دو مرد توانستند نجات بيابند و شناکنان خود را به جزيره برسانند. دو نجاتيافته هيچ چارهاي جز دعا کردن و کمک خواستن از خدا نداشتند. هر کدام از آنها فکر ميکرد خدا دعايش را زودتر مستجاب ميکند. آنها تصميم گرفتند که جزيره را به دو قسمت کنند و هر کدام در قسمت متعلق به خودش دست به دعا بردارد تا ببينند کدام زودتر به خواستههايش ميرسد.
نخستين چيزي که مرد اول از خدا خواست، غذا بود. صبح روز بعد او ميوهاي را بالاي درختي در قسمت خودش ديد و با آن گرسنگياش را بر طرف کرد، اما سرزمين مرد دوم هنوز خالي از هر گياه و نعمتي بود. هفته بعد دو جزيرهنشين احساس تنهايي کردند. مرد اول دست به دعا برداشت و از خدا طلب همسر کرد. روز بعد کشتي ديگري شکست و غرق شد و تنها نجات يافته آن يک زن بود که به طرف بخشي که مرد اول قرار داشت، شنا کرد. در سمت ديگر، مرد دوم هنوز هيچ همراه و همدمي نداشت.
به زودي مرد اول از خداوند طلب خانه، لباس و غذاي بيشتري کرد. در روز بعد مانند اينکه جادو شده باشد، همه چيزهايي که خواسته بود، به او داده شد، اما مرد دوم هنوز هيچ چيز نداشت. سرانجام مرد اول از خدا يک کشتي طلب کرد تا او و همسرش آن جزيره را ترک کنند. صبح روز بعد مرد، يک کشتي که در قسمت او در کناره جزيره لنگر انداخته بود، پيدا کرد. مرد با همسرش سوار کشتي شد و تصميم گرفت جزيره را با مرد دوم که تنها ساکن آن جزيره دورافتاده بود، ترک کند، اما بعد با خودش فکر کرد که مرد دوم، ديگر شايسته دريافت نعمتهاي الهي نيست؛ چراکه هيچ کدام از درخواستهاي او از طرف پروردگار پاسخ داده نشده بود. هنگامي که کشتي آماده ترک جزيره بود، مرد اول ندايي شنيد: چرا همراه خود را در جزيره ترک ميکني؟
مرد اول پاسخ داد: نعمتها تنها براي خودم است چون که من تنها کسي بودم که براي آنها دعا و طلب کردم، دعاهاي او مستجاب نشد و سزاوار هيچکدام نيست.
آن صدا سرزنشکنان ادامه داد: تو اشتباه ميکني، او تنها کسي بود که دعاهايش مستجاب شد و گرنه تو هيچکدام از نعمتهاي خدا را دريافت نميکردي!
مرد پرسيد: به من بگو که او چه دعايي کرده که من بايد بدهکارش باشم؟
«او دعا کرد که همه دعاهاي تو مستجاب شود.»
……………………………………………………
مجله خانه خوبان
به كوشش منصورهسادات ميرغني
* و هميشه خدايي هست كه داشتنش جبران همه نداشتههاست.
* هر صبح كه از خواب پا ميشويم به سراغ پيامهايي ميرويم كه دوستانمان برايمان فرستادند، اما تا حالا چند بار شده كه از خواب بلند شويم و قرآن را برداريم و ببينيم كه پيام خدا براي ما چيه؟
* راه عشق ورزيدن به هر چيز، درك از دست دادن آن چيز است.
* پازل دل كسي رو به هم زدن هنر نيست. هر وقت تونستي با تكههاي شكسته دل كسي پازل محبت جديدي بسازي هنر كردي.
* هرگاه خدا تو را به لبه پرتگاهي كشاند به او اعتماد كن چون يا تو را از پشت ميگيرد يا پرواز كردن را به تو ميآموزد.
* نه در جايت بمان، نه در حالت بمان. هميشه روحيه مهاجر داشته باش از جايي كه هستي تا به جايي كه ميتواني باشي.
* هيچوقت مغرور نشو. برگها وقتي ميريزند كه فكر ميكنند طلا شدهاند.
* اگر در سكوت شب براي از دست دادن خورشيد گريه كنيد، ستارهها را هم از دست خواهيد داد.
* وقتي خدا بهت ميگه «باشد» چيزيرو كه ميخواي بهت ميده. وقتي ميگه «صبر كن» چيزي بهتري بهت ميده. وقتي ميگه «نه» داره بهترينرو براي تو آماده ميكنه.
* وقتي متولد ميشوي درِگوشت اذان ميخوانند و وقتي ميميري برات نماز ميخوانند. بهراستي زندگي چهقدر كوتاه است فاصله يك اذان تا يك نماز.
* كساني كه براي دانستن هزينه نميكنند، براي ندانستن بيشتر هزينه ميكنند.
* امام علي(علیه السلام): نه مرگ آنقدر ترسناك است و نه زندگي آنقدر شيرين كه آدمي پاي بر شرافت خود بگذارد.
* همه دوست دارن به بهشت برن، اما كسي دوست نداره بميره. بهشت رفتن جرأت مردن ميخواد.