تجربههاي زندگي
* وقتي از ته دل خوشحال هستي، بگذار چهرهات اين شادماني را نشان بدهد.
* درباره موضوعي که درست متوجه نشدهاي قضاوت نکن.
* علامت خاصي بين خودت و همسرت در نظر بگير و در مجامع و مهمانيها با او رد و بدل کن تا بداند در محافل شلوغ هم به او توجه داري.
* وقتي چيزي روي اجاق گاز ميجوشد از آشپزخانه بيرون نرو.
* هنگاميکه به دنبال خوشيهاي بزرگ زندگي هستي شاديهاي کوچک را ناديده نگير.
* سعي کن با کسي معاشرت کني که ديدش وسيعتر از تو باشد.
* * عادت کن حتي با کمترين حقوق هم، کمي پسانداز کني. در اين صورت هميشه از نظر مالي موفق خواهي بود.
* راحتي و خوشبختي را با هم اشتباه نکن.
* هيچوقت از بازار کهنهفروشها وسيله برقي نخر.
* وقتي قصد حمايت از کسي را نداري حداقل او را نترسان.
* در مسافرتها هميشه چند سنجاق همراه داشته باش. مطمئنا به دردت ميخورد.
* وقتي کسي از تو سوالي پرسيد که نميخواستي پاسخش را بدهي لبخندي بزن و بگو:«براي چه ميخواهيد بدانيد؟»
* يادت باشد تمام مردم از چيزي وحشت دارند، به چيزي عشق ميورزند و چيزي را از دست دادهاند.
* وقتي جنس گراني را خريداري ميکني درباره نحوه پس دادن جنس و تعويض آن سوال کن.
* هميشه با خودت عکس داشته باش و هر سه سال يک بار عکسهاي جديد بگير.
* هيچوقت به يک مرد نگو که موهايش درحال ريختن است، خودش اين را ميداند.
* هميشه سعي کن در حل اختلافات ديگران به آنها کمک کني. چون تو هم بهعنوان يک انسان مسئوليتي داري و در ضمن با اين کار تجربههاي زيادي بهدست ميآوري.
درنگی بر حضور روحانیت در سینما
آیا نگاه فیلم سازان به شخصیت روحانیت در سینما تغییر می کند؟
آیا سینماگران ما محدودیتی ناخواسته یا خود خواسته برای حذر از ورود به حوزه های دیگر روحانیت احساس می کنند یا علت دیگری باعث این فقدان شده است؟
به گزارش گروه فرهنگ و هنر - فرهنگ نیوز، در طول سالهای پس از انقلاب سینمای ایران ورود جدی تری به مباحث دینی و ویژگی ها و شخصیتهای متن و پیرامونش داشته است و حوزه علمیه و طلاب علوم دینی هم در این میان یکی از طیف های اصلی و تمرکزهای جدی در نگاه سینمای ایران به مقوله دین و آیین بوده است.
مرور تاریخ سینمای ایران به ویژه طی دو دهه اخیر گویا و جویای فیلمهایی است که در متن یا حاشیه شان، زندگی و شخصیت طلبه های حوزه نمود داشته است. فیلمهایی که در آنها تلاش شده است ضمن بازنمایی این چهره از قشری مهم در حیات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی مردم ایران یعنی روحانیت، بر نکات و نقاطی تمرکز شود که معمولا مورد غفلت واقع شده و یا به نوعی بازنمایی آن می تواند واگویه ای باشد بر مسایل روز و معاصر جامعه ما.
در فهرست این فیلمها به عناوین آثاری همچون زیر نور ماه، خیلی دور خیلی نزدیک، مارمولک، استشهادی برای خدا، او، اخراجیهای یک و دو، طلا و مس ، لطفاً مزاحم نشوید، رسوایی و فرشته ها با هم می آیند می رسیم. فیلمهایی که در آنها کمابیش تلاش شده است تصویری امروزین، آرمانی، عینی، آسیب شناسانه، طنازانه و البته با فراز و فرودها و قوت و ضعفهای طبیعی آثار سینمایی از روحانیت به عینیت درآید.
در این آثار که می توان گفت نمونه های شاخص فیلمهایی هستند که به نوعی و از منظری به موضوع روحانیت پرداخته اند چند محور نمود بیشتری دارد:
• ارائه تصویری مماس با جامعه و مبتنی بر شناخت از روحانیت برای زدودن غبار غفلت و فاصله سینمای ایران و مخاطبانش از این قشر.
• نگاه نقادانه و دارای تحلیل اجتماعی و فرهنگی در حوزه مسئله روحانیت و حوزه در تلاقی با مباحث حاد جامعه امروز ایران.
• تأمل بخشی و تنبه دهی به جامعه ایران در مواجهه با موضوع روحانیت.
• آسیب شناسی و نقد سازنده حیات اجتماعی امروز ایران معاصر از نقطه تلاقی با امر روحانیت.
و در هر یک از فیلمها نیز وجهی از این موضوعات پررنگ تر و پرداخت به آنها دقیق تر و عمیق تر به ظهور رسیده است.
به گزارش گروه فرهنگی-فرهنگ نیوز، حضرت آیت الله مکارم شیرازی در مراسم آیین افتتاحیه سال تحصیلی جدید حوزه های علمیه در تهران، که از ساعت ۸:۳۰ صبح دیروز آغاز شده است به بیاناتی پیرامون علم و حوزه های علمیه پرداختند.
به گزارش خبرنگار فرهنگ نیوز، این مرجع تقلید با اشاره تلویحی به سخنان رئیس جمهور درخصوص باز کردن درهای علم (که درباره افزایش پهنای باند اینترنت مطرح شده بود) تصریح نمودند: «درهای علم را در برابر جوانان باز کنید، اما صحبت این است که دزد از این درها داخل نشود».
ایشان در ادامه افزودند: ما اعتقادمان این است که اگر علم پیشرفت کند، اسلام پیشرفت می کند، اهمیت قرآن بیشتر می شود. ما از پیشرفت علم و دانش و تکنولوژی استقبال می کنیم.
ایشان همچنین تصریح نمودند: «در دانشگاه های اسلامی باید به موازات پیشرفت علمی، پیشرفت اخلاقی باشد».
آیت الله مکارم شیرازی درباره تروریست های تکفیری افزودند: برنامه تکفیری ها ان شاء الله مشخص می شود و اسلام پیروز می گردد. دنیا می داند این ها ارتباطی با اسلام ندارند.
همچنین ایشان در توصیه به طلاب حوزه های علمیه «نظم، پشتکار و خلوص نیت» را رموز موفقیت طلاب حوزه های علمیه دانستند.
روزگار بدي براي طلاب بود؛ عمامهها را برميداشتند و آنها را اذيت و آزار ميرساندند. وضعيت معاش هم آشفته بود با همه اين احوال علاقه عجيبي به تحصيل علوم ديني پيدا کرده بودم. وقتي اين امر را با خانواده خود مطرح کردم همه مخالفت کردند چون طلبهشدن در آن زمان ساقط شدن از همهچيز بود.
ولي همه اين مخالفتها مرا در تصميم خود سست نکرد و به حوزه آمدم و با جديت تحصيل را ادامه دادم. روزي در فيضيه با طلاب صحبت ميکرديم گفتم: شخصي قبول کرده است مخارج زندگيام را درصورتيکه خوب وظايف طلبگي خود را انجام دهم بر عهده بگيرد. همه با تعجب بسيار پرسيدند: اين شخص ثروتمند در تهران است يا قم؟ گفتم تهران و قم برايش فرقي ندارد. با کنجکاوي اصرار کردند که کجاست؟ من بالاخره گفتم: اين شخص خداوند متعال است. همه بهتزده، سست شدند. گفتم: اگر يک نفر انسان بود شما قانع ميشديد؟ مگر «اليسالله بکاف عبده» را نديدهايد؟!
به نقل از آيتالله ممدوحي
آيتاللهالعظمي بهجت(دامعزه)
بعضي اشخاص که الان وضع مالي خوبي دارند و در رفاه کامل زندگي ميکنند، آخر عمر آرزو ميکنند اي کاش من همسر فلان مومن بودم. چنين فردي در دنيا که خوش بوده و در آخرت هم خداوند به واسطه اين آرزو به او لطف ميکند. آنجا هم خوش خواهد بود.
ولي همسران ما طلبهها که عموما زندگي راحتي ندارند، اگر ما در خانه اخلاق خوبي هم نداشته باشيم، چهبسا در آخر عمر آرزو کنند اي کاش من همسر فلان ثروتمند غيرمومن بودم لااقل در دنيا راحت زندگي ميکردم!
به دليل اين اخلاق شما نه از دنيا بهرهاي ميبرند و به خاطر اين حسرت خودشان آخرت خوبي هم ندارند. کاري نکنيد که همسران ما هم دنيايشان را از دست بدهند و هم آخرتشان را.
بهنقل از حجتالاسلاموالمسلمين آقاتهراني
گاهي آدميزاد جوري خشمگين ميشود که از اطاعت عقل و شرع بيرون ميرود و فکر و بصيرتي برايش باقي نميماند. در اين حالت، خشم، فقط خرابکاري به بار ميآورد.
چرا جوش ميکنيم؟
براي عصباني شدن، دلايل بسياري گفتهاند مثلاً:
1. تصور ميکنيم تحقير شدهايم، فراموش شدهايم، مظلوم واقع شدهايم، فريب خوردهايم، به ما توهين شده، يا خواستة به حق ما برآورده نشده است.
2. گاهي افراد، عصباني شدن و نحوة ابراز آن را از ديگران، به ويژه والدينشان ياد ميگيرند. جالب اين است که گاهي، دليل چنداني هم براي عصباني شدن وجود ندارد اما آنها عصباني ميشوند و با کوچکترين بهانه از جا ميپرند و بناي پرخاشگري را ميگذارند.
3. گاهي اوقات، عصبانيت ناگهاني نشانة خشم فروخوردهاي است که به طور تدريجي روي هم انباشته شده. کساني که عادت ندارند ناراحتيهايشان را ابراز کنند، در طولاني مدت، اينگونه واکنش نشان ميدهند. شما نيز ناراحتيهايتان را پسانداز نکنيد. اگر از دست کسي دلخور ميشويد بهترين راه آن است که با زباني ملايم همان موقع او را در جريان بگذاريد.
4. مشکلات شديد مالي، اخراج از کار، توبيخ از سوي کارفرما، خستگي و… ميتوانند ريشة عصبانيت افراد در خانواده باشند.
5. يادآوري اتفاقات بسيار بد و وحشتناک هم بعضيها را به خشم ميآورد.
………………….
ادامه دارد…
پيامکهاي زندگي
* گفتم که خدا مرا مرادي بفرست. طوفان زدهام راه نجاتي بفرست. فرمود که با زمزمه يامهدي، نذر گل نرگس صلواتي بفرست.
* يادمان باشه دنيا زنگ آخر نيست. زنگ بعدي حساب داريم.
* زندگي مثل دوچرخهسواري است براي حفظ تعادل بايد حرکت کرد.
* دنيا سهاصل داره: 1. خاطرات 2. غم 3. عشق. با اولي زندگي کن و دومي را بهخاطر سومي تحمل کن.
* اگر تنهاترين تنهايان شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتنهاست.
* براي انسانهاي بزرگ بنبستي وجود ندارد چون بر اين باورند که يا راهي خواهند يافت يا راهي خواهند ساخت.
* تا حالا به کفشات نگاه کردي؟ با هم خاکي ميشن، با هم زير بارون خيس ميشن، جداييشون از همديگه غيرممکنه، هميشه باهمند و… کاشکي عاشقا هم همينطور بودند.
* آنچه هستي هديه خدا به توست و آنچه ميشوي هديه تو به خداوند، پس بينظير باش.
* شادي بزرگ زندگي انجامدادن کاري است که به گفته مردم از شما ساخته نيست.
* منتظر باش اما معطل نشو، تأمل کن اما توقف نکن، قاطع باش اما لجباز نباش، صريح باش اما گستاخ نباش، بگو آري اما نگو حتما، بگو نه اما نگو ابداً.
* مهم چهقدر زندگي کردن است نه چندسال زيستن.
* در روزگار قحطي عاطفه، لبخند مصنوعي هم نعمتي است.
تجربههاي زندگي
ابراهيم اخوي
* اول ماه تخم مرغ را شانهاي ميخريديم، اما آخرهاي ماه گاهي مجبور ميشديم شانهها را بفروشيم تا چند عدد تخممرغ بخريم!
* وقتي براي پرداخت قبض تلفن ميروم، در شلوغي بانك به اين جمله فكر ميكنم:« اين هزينه مادي حرفهايي است كه در دو ماه پيش گفتهايم»!
* «سرزنش» ويرانگر بود. به خوبيهايش فكر كردم. «ستايش» كارگر شد!
* روز معلم، اول براي همسرم هديه خريدم. او معلم خوبي براي بچههايم بود.
* لازم بود «مخالفت» كنم. وقتي اين داروي تلخ را با «محبت» همراه كردم، پذيرفت.
* صرفهجويي يكي از منابع درآمد است؛ بهشرطي که آنرا با بخل و خساست اشتباه نگيريم.
* كار براي زندگي است، نه زندگي براي كار!
* «شكوه» يك علامت است مانند تب. به ريشه آن فكر كن!
* «مهمان حبيب خداست»، اما نظر محبوب خانگيتان هم مهم است!
* مراسم غبار روبي از ضريح دلهاي پرمهري كه به هم پيوستهاند، هميشه لازم است و مقدس!
* خانه خوبان محل پرواز فرشتههاست، آنها را با تلخيهامان نرنجانيم.
* كوتاه آمدن از يك گفتوگوي رنجآور، معنايش كم آوردن نيست!
* نگهبان گنج زندگي، هميشه هشيار است.
حکايت يک روايت
زهرا موسوي
پيامبرصلی الله علیه و آله همراه اصحاب خويش از کوچههاي مدينه ميگذشتند و با ياران خويش مشغول گفتوگو بودند. در بين راه گروهي از کودکان را ديدند که مشغول بازي هستند. پيامبرصلی الله علیه وآله طبق سنت خويش به آنها سلام کردند و به روي آنان لبخند زدند. کودکان شادمان و خوشحال از توجه پيامبر از بازي دست کشيدند و به سوي ايشان شتافتند تا مورد ملاطفت و محبت ايشان قرار گيرند؛ چراکه عادت کرده بودند هرگاه پيامبر از کنار آنها بگذرد با ايشان بازي کند، و يا دست نوازش بر سر آنها بکشد. حتي اگر پيامبرصلی الله علیه و آله به يک سلام هم به آنان اکتفا ميکرد براي آنها ماية شادماني بود زيرا خود را مورد توجه ميديدند، آن هم توجه مردي بزرگ مثل پيامبر عظيمالشأن.
تمثيلهايي از استاد محمدرضا رنجبر
زبالههاي زندگي
وقتي ميخواهي جايي را جارو کني از کجا شروع ميکني؟ از پيش پاي خود يا چند قدم آنطرفتر؟
يادمان باشد صفات و اوصاف خلاف و نادرست زبالههاي زندگياند و بايد جارو شوند، اما هر کسي بايد از خود شروع کند و پيش برود تا بتواند ديگران را هم پاک و اصلاح سازد نه اينکه هميشه بخواهيم اول ديگران را پاک و زلال ساخته و بعد به خود باز گرديم، ما پيوسته به يکديگر ميگوييم: تو خوب شو تا من هم خوب شوم. در حاليکه:
خويش را صافي کن از اوصاف خود (مولانا)
تالارهاي آيينه
تالارهاي آيينه را ديدهاي؟ اگر يک شاخه گل در دست داشته باشي، هزار شاخه ميبيني. انسانهاي کريم و بزرگوار مثل تالار آيينهاند، کافي است يک خدمت کوچک در حق ايشان روا بداري، اينجاست که پاسخهاي فراوان خواهي ديد، درست مثل خاک که اگر دانهاي گندم نثارش کني 700 دانه نثارت ميکند.
با کريمي گر کني احسان سزد هر يکي را او عوض هفتصد دهد (مولانا)