بايد بشکني
تمثيلهايي از استاد محمدرضا رنجبر
زبالههاي زندگي
وقتي ميخواهي جايي را جارو کني از کجا شروع ميکني؟ از پيش پاي خود يا چند قدم آنطرفتر؟
يادمان باشد صفات و اوصاف خلاف و نادرست زبالههاي زندگياند و بايد جارو شوند، اما هر کسي بايد از خود شروع کند و پيش برود تا بتواند ديگران را هم پاک و اصلاح سازد نه اينکه هميشه بخواهيم اول ديگران را پاک و زلال ساخته و بعد به خود باز گرديم، ما پيوسته به يکديگر ميگوييم: تو خوب شو تا من هم خوب شوم. در حاليکه:
خويش را صافي کن از اوصاف خود (مولانا)
تالارهاي آيينه
تالارهاي آيينه را ديدهاي؟ اگر يک شاخه گل در دست داشته باشي، هزار شاخه ميبيني. انسانهاي کريم و بزرگوار مثل تالار آيينهاند، کافي است يک خدمت کوچک در حق ايشان روا بداري، اينجاست که پاسخهاي فراوان خواهي ديد، درست مثل خاک که اگر دانهاي گندم نثارش کني 700 دانه نثارت ميکند.
با کريمي گر کني احسان سزد هر يکي را او عوض هفتصد دهد (مولانا)
با طربتر از سماع
مادري که جامه از تن فرزند بيرون ميکند هرگز نميخواهد آن را برهنه رها کند، بلکه ميخواهد جامهاي زيباتر و تميزتر بر تن او بپوشاند. يادمان باشد گرفتنهاي خدا هم از همين دست است. او اگر چيزي ميگيرد، ميخواهد موهبتي بيشتر و تازهتر ارزاني کند. پس گرفتنهاي خدا اگرچه ظاهرش حالت خصمانه و ناثواب دارد، اما در باطن آن بخشش و کرم است.
اي بدي که تو کني در خشم و جنگ با طربتر از سماع و بانگ چنگ (مولانا)
گل همه جا گل است
براي گل چه تفاوت ميکند که در کجا سبز شده و برويد، برايش هيچ تفاوت نميکند که کسي او را ببيند يا نبيند. ازاينرو چه در حاشيه خيابان و پيش چشمان ديگران روييده باشد يا در دره هيماليا و دور از نگاه و منظر ديگران، در هر صورت کار خود را ميکند و همان رنگ و بوي خود را دارد، و اخلاص يعني همين، يعني که آدمي مثل گل باشد و بدون ملاحظه هيچ چيز و هيچ کس و تنها براي خدا کار خود را دنبال کند و هيچ در بند اين نباشد که ديده ميشود يا نه، پسنديده ميشود يا نه، درست مثل گل.
شاخه گل هر جا برويد هم گل است (مولانا)
همنشين
حروف الفبا اگر جداجدا نوشته شوند، هيچ معنا ندارند هرچند با خطي زرين نگاشته شده باشند، اما همين حروف را وقتي يک کودک دبستاني با خط خاص خود و بر صفحه پارهاي در کنار هم مينهد، کلمهاي با معنا پديد ميآيد. يعني حرفها وقتي معنا مييابند که با هم بوده و اهل مجالست و همنشيني باشند و البته همنشينيهاي حروف بايد حساب شده باشد چون گاه ميشود که بعضي حروف وقتي با بعضي ديگر کنار هم قرار ميگيرند، معنايي زشت و رکيک پيدا ميکنند، درست مثل خود ما که متناسب با همنشينمان معنا و معنويت پيدا ميکنيم.
رسوايي
وقتي لب ايوان ميايستي و جامه يا فرش خاکآلودي را ميتکاني، يادت باشد درست است خاک و غبار آن را بيرون ميکني، اما خودت هم خاکآلود خواهي شد. تکاندن ديگران هم از همين دست است. وقتي آنها را جلوي ديگران ميتکاني و عيوب آنها را برملا ميکني، نميتواني خودت را هم پاک نشان بدهي. اصلاً يادت باشد هرگاه تصميم به رسوايي ديگران گرفتي، بدان که قرار است خود رسوا شوي.
چون خدا خواهد که پرده کس درد ميلش اندر طعنه پاکان برد
عود و عطر
عود را، اسپند را، آتش بزن چه اتفاقي ميافتد؟ جز اينکه بوي خوش آنها بلند ميشود. شيشه عطر را به زمين بزن و بشکن چه ميشود؟ جز اينکه رايحه خوش آن مشام همگان را نوازش ميدهد. يادمان باشد انسانهاي پاک و معتقد درست مثل عود و عطرند اگر ديگران از سر نامردي و نامرادي با آنها رفتار کرده و دل آنان را بشکنند يا مايه شکست ايشان شوند نه تنها حرفهاي ناخوش و ناصواب و خلاف انصاف و منطق از آنان نخواهند شنيد، بلکه تازه با اخلاق و کرامت و بزرگواري و انصاف و مروت ايشان آشناتر ميشوند. آنان هرگز درستکاري و آقايي خود را از خود دور نميکنند.
گر تو مشک و عنبري را بشکني عالمي از فوج ريحان پر کني (مولانا)
سوار بر شتري مست
خورجيني که بر يک شتر سوار ميکنند، دو لنگه دارد و هر دو را هم به اندازه يکديگر پر ميکنند؛ اگر يکي خالي باشد و آن ديگري پر يا يکي پر اما ديگري بار کمتري داشته باشد، هيچ ترديدي نکن که دير يا زود خورجين چپ شده و فرو ميافتد. انسان هم موجودي جفت است و دو لنگه دارد؛ يک لنگهاش روح و آن ديگري جسم است و بايد به هر دو به اندازه هم رسيدگي کند. اگر لقمهاي نوشجان ميکند، حکمتي نيز به گوش جان بشنود. واضحتر بگويم يک خانه اگر آشپزخانه دارد، بايدکتابخانه هم داشته باشد و گرنه اعضاي آن دير يا زود چپ ميکنند. شما فکر ميکنيد چرا ما در اراده سست و ضعيفيم؟ يا چرا توان تمرکز يا قدرت تصميمگيري نداريم؟ جز اينکه جسم خود را با تغذيههاي رنگ به رنگ فربه کرده، اما روح خود را بيغذا رها کردهايم و رنجور و ناتوان ساختهايم. با اين همه متوقعيم که اين جسم نيرومند و سرکش، زير بار آن روح خسته و نزار و ناتوان برود. اين درست شبيه آن است که کودکي خردسال را بر شتري مست سوار کرده و انتظار داشته باشيم که شتر تسليم و رام خردسال ضعيف باشد!
بوي خدا
ظرف آبي را که توي يخچال ميگذارند يک سرپوش روي آن قرار ميدهند تا بوي ميوهها و سبزيجات را به خود نگيرد. شما به آبي که بوي همه چيز بدهد لب نميزني بلکه دور ميريزي و اين يعني هر چيزي ولو آب بايد خالص باشد و تنها خالص آن ارزش دارد. عمل آدمي هم همينطور است، بايد فقط بوي خدا بدهد و رنگ و بوي هيچ انگيزهاي ديگر نداشته باشد وگرنه هيچ به کار نميآيد و دور ريختني است.
هر چه کاري از براي او به کار چو اسير دوستي اي دوستدار (مولانا)
بايد بشکني
هر دانهاي که سالم باشد به خاک سياهش مينشانند، اما دير يا زود سبز شده و بالا ميآيد و سرانجام هم درختي تنومند و تناور ميشود و ثمر و سايه پيدا ميکند. انسان هم همينطور است. اگر بخواهد در جامعه سالم باشد و سالم زندگي کند، براي مدتي البته خيلي کوتاه به زمين ميخورد و گرفتار و مبتلا ميشود و شکست پشت شکست به سراغش ميآيد، اما پايان خوشي دارد، چون بالا آمده و سرافراز ميشود. پس يادت باشد تا شکسته نشوي، پيروز نشده، رشد نميکني و بالا نميروي.
چون شکسته ميرهد، اشکسته شو
نوش و نيش
خيلي از ميوهفروشها ميوههاي خود را درهم ميفروشند و هرگز اجازه نميدهند هرچه ميوه درشت و آبدار است جدا کني و براي خود برداري. خدا هم در اين عالم همه چيز را درهم در اختيار بندگان خود قرار ميدهد، اينطور نيست که رنداني از راه رسيده و آنچه لذت و عيش و کاميابي است براي خود جدا کرده و رنجها و زجرها را براي ديگران بگذارند. هرگز! بلکه نوش و نيش، رحمت و زحمت و به قول قرآن کريم عسر و يسر با هماند، يعني بدون زحمت به رحمت نميتوان رسيد و يا بدون تحمل نيشها، نوشها را دريافت نميکني.