پیوند: http://www.aviny.com
تأملاتي درباره دو اتفاق سال 90 كه نام ايران را بر صدر خبرها نشاند؛ در سال 1390، اتفاقهاي زیادی در ایران رخ داد که منجر به صدرنشینی نام کشور عزیزمان در لیست خبرهای مهم جهان شد. در این میان دو خبر به خاطر ویژگی منحصر به فرد و وجوه اشتراک متعدد، قابل تأمل و درس و عبرت است.
رحیم مخدومی: در سال 1390، اتفاقهاي زیادی در ایران رخ داد که منجر به صدرنشینی نام کشور عزیزمان در لیست خبرهای مهم جهان شد. در این میان دو خبر به خاطر ویژگی منحصر به فرد و وجوه اشتراک متعدد، قابل تأمل و درس و عبرت است.
خبر اول: اصغر فرهادی با ساخت فیلم جدایی نادر از سیمین برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران مفتخر به دریافت جایزهی اسکار شد.
خبر دوم: مصطفی احمدی روشن به عنوان جوان ترین دانشمند نسل سوم انقلاب، مفتخر به دریافت مدال شهادت شد.
خونه اول
راستی تا حالا فکر کردهایم در چه خونهای زندگی میکنیم؟ با کیها هستیم؟ با کیها نیستیم؟ کی با ماست؟ و کی با ما نیست؟
خونه مثل یه آیینة تودرتوست، یا مثل دایرههایی داخل یکدیگر، خونهای توی خونة دیگه. نزدیکترین خونه به ما خونة دل ماست. توی این خونه با کی زندگی میکنیم؟ با خودمون؟ یا کس دیگری هم هست؟ آفرین، خوب فهمیدی! صاحب این خونه کس دیگری است. گویا ما مهمون او هستیم.
نشنیدهای که فرمود:«قلب شما، خانة خداست، مراقب باش غیر از او در آن راه ندهی».
و فرمود:«عرش خدا قلب مؤمن است.» و «چون بندگان از تو دربارة من میپرسند بگو: من به آنها از خودشان نزدیکترم، هرگاه مرا خوانند اجابتشان کنم.»
پس ساکن این خونه یار نزدیک من است، صاحبخونه است؛ «من به یارم شناختم یارم.»
جهان را یک جوی ارزش نباشد
اگر یارم اگر یارم تو باشی
حالا فهمیدی چرا میگیم یا حبیبالقلوب، یا انیسالقلوب و یا طبیبالقلوب؟
حالا که فهمیدی، نذار خونة خودت، خونة خدا، خونه خوبان، آلوده بشه.
اما خونه دوم
همون چاردیواری خودمون، همون چارخونه، نه اون چارخونه، این چارخونه: خیابان صفائیه، کوچه بیگدلی، کوچه…
بله! همین خونة آجر و سیمانی. چه صفایی داره! لابد بعضی از شما میگید: چه صفایی داشت. درست است، آمدیم و رفتیم و میرویم.
خونه سوم
شهر ما، خونة ماست. خونة آسمونی! همین قم، اما نه! مال ما نیست، صاحب داره؛ «برای ما اهلبیت، خانهای است و آن قم است.» البته ناراحت نشید به ما وعده دادن اگه اهلبیتی باشیم، خونة ما هم هست، به همین شرط، قبول داری؟ قبول دارم، معاملهای از این بهتر؟ خونهای از این بهتر میشد خدا نصیب ما کنه؟ «قم عُشّ آل محمد»
پیوند: http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=10856
«قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ قَرِينٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْكَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِه»
[دوم اینكه:] «و زاجر من نفسه»؛ از درونِ خود يك زجركنندهاى، منعكنندهاى، هشداردهندهاى داشته باشد. اگر اين دو تا نبود، «و لم يكن له قرين مرشد»، يك دوستى، همراهى كه او را ارشاد كند، به او كمك كند، راهنمائى كند، اين را هم نداشته باشد - كه اين، سومى است - كه اگر چنانچه از درون، انسان نتوانست خودش را هدايت كند و مهار نفسِ خودش را در دست بگيرد، [باید] دوستى داشته باشد، همراهى داشته باشد، همينى كه فرمودند: «من يذكّركم اللَّه رؤيته»، كه ديدار او شما را به ياد خدا بيندازد؛ اگر اين هم نبود، «استمكن عدوّه من عنقه»؛ خود را در مقابل دشمنِ خود مطيع كرده است؛ دشمنِ خود را مسلط كرده است بر خود و بر گردن خود، كه سوار بشود. كه [منظور از] دشمن، همان شيطان است. اينها لازم است. از درون خود، انسان، خود را نصيحت كند. بهترين نصحيت كنندهى انسان، خود انسان است؛ چون از خودش انسان گلهمند نميشود. هر كسى انسان را نصيحت كند، اگر قدرى لحن او تند باشد، انسان از او گلهمند ميشود؛ اما خود انسان، خودش را نصيحت كند؛ دشنام بدهد به خودش، ملامت كند، سرزنش كند خودش را؛ اينها خيلى مؤثر است. موعظه كند، زجر كند. در كنار اينها، يا به جاى اينها اگر نبود، آن وقت دوست، رفيق، كه دستگيرى كند انسان را.
مرحوم الهیقمشهای
حتما دیدهاید در میهمانیها، بچهها معمولاً از پدر و مادر و نزدیکان خود فرار میکنند تا به بازیهای کودکانه خودشان بپردازند، ولی مرحوم الهیقمشهای طوری با بچهها رفتار میکرد که بچههای کوچک همه دور ایشان جمع میشدند.*
ایشان با یک مهربانی خاص با بچهها روبهرو میشد. بچهها دور پدرم جمع میشدند و به ایشان با احترام سلام میکردند. پدر هم به آنها خوراکی میداد. یادم هست گاهی عصرها در میزدند. در را که باز میکردیم، میدیدیم یکی از بچههای محل و از همبازیهای ما، یک گل سرخ از باغچه منزلشان کنده و آورده تا به مرحوم پدرم هدیه بدهد. ایشان به فرزندان کلیله و دمنه و مثنوی الاطفال درس میداد. گاهی هم شاهنامه برای آنها میخواند و آن را به صورت نمایش اجرا میکرد. واقعاً پدر هر ذوقی را در ما در مورد هنری میدیدند، تشویق میکردند. حالا این در یکی شعر بود، در یکی نقاشی و در دیگری چیز دیگری.
* یکی از شاگردان استاد
نشریه خانه خوبان شماره 3
پیوند: http://www.radiomaaref.ir/shownews.aspx?id=20618
معاملهای که این روزها در آستانه سال نو رواج پیدا کرده خرید و فروش پول نو است که در نگاه نخست ربا به نظر میرسد ولی حکم شرعی آن از نظر فقها چیز دیگری است.
س 1603: خرید و فروش اسکناس بصورت نسیه به مبلغى بیشتر از مبلغ آن چه حکمى دارد؟
ج: در صورتى که معاملهى مذکور، به قصد جدّى و با غرض عقلایى باشد مثل این که اسکناسها از نظر کهنه و نو بودن با یکدیگر فرق داشته و یا داراى علامتهاى مخصوص بوده و یا نرخ آنها با یکدیگر، تفاوت داشته باشد، اشکال ندارد ولى اگر معامله، صورى و براى فرار از ربا بوده و در واقع براى دستیابى به سود پول باشد، شرعاً حرام و باطل است.
س 1606: خرید و فروش بعضى از اسکناسها نه به این عنوان که مال هستند و یا حکایت از مالیّت و اعتبار مىکنند، بلکه از این جهت که برگههاى خاصى هستند چه حکمى دارد؟ مثل اینکه پول اسکناس سبز هزار تومانى که داراى تصویر امام خمینى(قدّسسرّه) است، به مبلغ بیشترى فروخته و یا خریده شود.
ج: در صورتى که خرید و فروش این اسکناسها به قصد جدّى و به غرض عقلایى باشد، اشکال ندارد، ولى اگر بیع صورى و براى فرار از رباى قرضى باشد حرام و باطل است.
چه كنم تا با حيا شوم؟ حس مىكنم خيلى گستاخ و بىپروا هستم . گاهى اوقات كه به اين مساله فكر مىكنم عذاب وجدان پيدا مىكنم، راهى نشان دهيد; البته من دخترى محجبه هستم و ظاهرى مذهبى دارم؟ س . ر . م
خواهر گرامى، سؤال در مورد حيا و نحوه دستيابى به آن بسيار ارزشمند است; زيرا درباره يكى از بهترين صفات انسانى و الاهى است; صفتى كه هر كس به آن آراسته باشد، از متانت و وقار و شخصيت والا برخوردار است . حيا براى زن و مرد زيبنده است; اما آراستگى زنها به حيا از دو جهت اهميت دارد: يكى از اين جهت كه زنان با حيا از شخصيت و متانت والايى برخوردارند و ديگر اين كه حيا موجب مصونيت آنها از آفتها و اسيبهايى است كه گوهر وجود زن را نشانه رفتهاند . از اين رو، تبيين حيا و متمايز ساختن حياى پسنديده از آنچه به ظاهر حيا ناميده مىشود ولى پسنديده نيست، بسيار شايسته است .
معناى حيا
در قسمت گذشته پيرامون نوروز و تاريخ پيدايش آن، بررسىهايى كرديم و احاديثى در اين زمينه نقل كرديم، اينك بخش دوم اين بحث:
چگونه احاديث را تفسير كنيم؟
آيا حديثهاى مروى از امام صادقعليه السلام در مقام برشمردن علتهاى وضع نوروز هستند؟ يا در مقام برشمردن روزهائى هستند كه به حسب اتفاق و تصادف، در نوروز واقع شدهاند؟
توجيههاى ناموفق
تا جائى كه ما از آراء و نوشتههاى كسانى كه در اين باره قلمفرسائى كردهاند، اطلاع يافتيم، همگى احتمال دوم را پذيرفتهاند يعنى در واقع سخن امامعليه السلام را اخبار از ماوقع تلقى كردهاند، به همين خاطر خواستهاند طبق قواعد رياضى ببينند كه آيا واقعا روزهاى ذكر شده در حديث، در نوروز واقع شدهاند يا نه؟ و وقتى ديدهاند طبق قواعد رياضى، مطلب خلاف آن چيزى است كه در حديث آمده، و چون نتوانستهاند حديث را رد كنند، لذا گفتهاند: «به روايت على بن خنيس از حضرت صادقعليه السلام بسيارى از وقايع در نوروز اتفاق افتاده، و اهل علم را در آن سخنى است. و گروهى آن را ضعيف مىشمارند.
به نظر ما روايت مجعول نيست اما سهوى از روات در آن راه يافته است» (2) .
در کتاب وسائل الشیعه -تالیف شیخ حرّ عاملی (ره) -از علمای بزرگ شیعه و قبر مطهّر ایشان در صحن حرم امام رضا- علیه السلام- است.- جلد ششم صفحه 199روایتی آمده است که امام صادق علیه السلام از جدّشان امیر المومنین -علیه السلام- آن روایت نموده اند که حضرت فرمود: « خانه ای که در آن قرآن خوانده می شود و یاد خداوند متعال به میان می آید؛ برکتش زیاد می شود ،فرشتگان در آن خانه حضور می یابند و شیاطین از آنجا بیرون می روند و همانگونه که ستارگان برای اهل زمین می درخشند این خانه ها برای اهل آسمان نور افشانی می کنند و برعکس ، خانه ای که در آن قرآن خوانده نمی شود و ذکر خداوند متعال گفته نمی شود؛ برکتش کم می شود ، فرشتگان از آن خانه هجرت می کنند و شیاطین حاضر می شوند .» روایت دیگری از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نقل شده است که حضرت فرمودند: فرشتگان در خانه ای که در آن سگ یا عکس سگ و یا مجسّمه سگ باشد ، وارد نمی شوند .خواجه نصیر الدین طوسی (ره) استفاده عرفانی زیبایی از این روایت نبوی کرده اند که : « فرشته رحمت در دل انسان، آن دلى كه در آن هزاران صورت زشت و پلید هست، هرگز وارد نمى شود.»
دیروز توی ماشینم نشسته بودم . رادیوی ماشین رو روشن کردم. من معمولا رادیو معارف ( صدای فضیلت و فطرت) رو گوش می کنم. بخشهای آخر یک برنامه بود. کارشناس برنامه در مورد تعهّد نامه ای صحبت می کرد که 107 سال پیش 13 نفر از علمای اصفهان آن را امضا کرده بودند. مطلب برای خودم خیلی جالب بود . لذا توی اینترنت جستجو کردم و این تعهّدنامه را با جریان مهمّ آن پیدا کردم. یک نکته را پیش از وارد شدن در ای موضوع متذکّر شوم ؛ و آن اینکه متن این تعهّدنامه به فارسی همان زمان است و من در آن تغییری ندادم .
آیتالله نجفی اصفهانی (ره) (1)طی یک اقدام بدیع برای حفظ فرهنگ اسلامی- ایرانی به همراهی 13نفر از علمای طراز اول اصفهان و رکنالملک شیرازی (2)مواردزیررامتعهدشدند:
این خدام شریعت مطهره با همراهی جناب رکنالملک، متعهد و ملتزم شرعی شدهایم که مهما امکن بعد ذلک تخلف ننماییم، فعلا 5فقره است:
اولاً: قباله جات و احکام شرعیه از شنبه به بعد روی کاغذ ایرانی بدون آهار نوشته شود. اگر بر کاغذهای دیگر نویسند مهر ننموده و اعتراف نمینویسیم. قباله و حکمی هم که روی کاغذ دیگر نوشته بیاورند و تاریخ آن بعد از این قرارداد باشد امضا نمینماییم. حرام نیست کاغذ غیرایرانی و کسی را مانع نمیشویم؛ ماها به این روش متعهدیم.
ثانیا: کفن اموات ، اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانی یا پارچه دیگر غیر ایرانی باشد متعهد شدهایم برآن میت، ماها نماز نخوانیم. دیگر برای اقامه صلوه بر آن میت بخواهند ماها را معاف دارند.
ثالثا: ملبوس مردانه جدید، که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده میشود، قرار دادیم مهما امکن، هر چه بدلی در ایران یافت میشود لباس خودمان را از آن منسوخ نماییم و منسوخ غیرایرانی را نپوشیم و احتیاط نمیکنیم و حرام نمیدانیم لباسهای غیرایرانی را اما ماها ملتزم شدهایم حتیالمقدور بعد از این تاریخ ملبوس خود را از منسوج ایرانی بنماییم. تابعین ماها نیز کذلک و متخلف توقع احترام از ماها نداشته باشد. آنچه از سابق پوشیده و داریم و دوختهایم ممنوع نیست استعمال آن.
رابعا: مهمانیها بعد ذلک ولو اعیانی باشد، چه عامه، چه خاصه، باید مختصر باشد یکپلو و یکچلو و خورش و یک افشره. اگر زائد بر این تکلیف، احدی ما را به محضر خود وعده نگیرد. خودمان نیز به همین روش مهمانی مینماییم هر چه کمتر و مختصرتر از این تکلیف کردند، موجب مزید امتنان ماها خواهد بود.
خامسا: وافوری اهل وافور را احترام نمیکنیم و به منزل او نمیرویم زیرا که آیات باهره:
« إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ» « وَلَا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» « وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَه» و حدیث « لاضرر و لاضرار» ضرر مالی و جانی و عمری و نسلی و دینی و عرضی و شغلی آن محسوس و سری است و خانوادهها و ممالک را به باد داده. بعد از این هر که را فهمیدیم وافوری، بهنظر توهین و خفت مینگریم.»
پی نوشت
(1) آیة الله آقا شیخ محمد تقی اصفهانی که به “نجفی” شهرت داشت، از مراجع قرن 14 و علمای طراز اول ایران و شهر اصفهان، در سال 1262 هجری قمری بدنیا آمد. آیة الله شیخ محمد تقی اصفهانی (نجفی) سرانجام در سال 1332 هجری قمری در اصفهان دار فانی را وادع گفت. مقبره ایشان در نزدیکی امامزاده احمد بن علی بن امام محمد باقر در بقعه عالیه مدفون است. آقا نجفی اصفهانی از علمای بسیار تاثیرگذار در تاریخ معاصر ایران از نهضت تنباکو تا مشروطیت بود و از طرفی در مقابله با هجوم و تجاوز ارتش تزاری روسیه به ایران نقش بسیار مهمی ایفا کرد.
(2) سلیمان خان رکنالملک شیرازی اصفهانی نایب الحکومه شهر اصفهان و نیز فردی شاعر و فاضل بوده است. او همچنین بانی تکیه محمد جعفرآبادهای و نیر مسجد رکنالملک در تخته فولاد اصفهان است. آرامگاه او نیز در همین مسجد قرار دارد.
تذکّر ضروری
یکی از دوستان عزیز نکته مهمّ و بجایی را تذکّر داده اند و آن اینکه ای کاش فضای آن روز ایران هم در این نوشته آورده می شد تا به اهمّیّت و چرایی مبارزات این عالم مجاهد پی برده می شد. با توجّه به اینکه من قصد نوشتن این مطلب با تمام تفاصیلش را نداشتم ؛ لذا جهت اطلاع از تفاصیل این ماجرا و نکات مهم در مورد زندگی علمی و جهادی این عالم مجاهد و فضای حاکم بر جامعه ایرانی آن روزگار آدرس های زیر را می آورم تا خوانندگانی که مایلند بیشتر در این باره بدانند به آنها مراجعه نمایند و امیدوارم که برایشان مفید باشد :
/www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=7&day=18&id=1136438
http://www.rasekhoon.net/article/show-99697.aspx