رسالت راستین معلم و رسالت پاک انبیاست. معلم، آنگاه که جز انسان سازی و کمال بخشیدن هدفی ندارد، همسایه انبیاست.
رسول راستی و درستی و سفیر صداقت و سرفرازی است.
معلم کسی است که تشنگان معرفت و دانش را به آب حیات می رساند.
خدا معلم است و 124 هزار رسول.
همه اولیا و پاکان و برگزیدگان، که قله های آفتابی و دور دست های روشن را فرا چشم انسان می نشانند؛ معلم اند .
اگر ما قدردان معلم نباشیم، خوبی، زیبایی، عظمت و فضیلت رانادیده گرفته ایم.
شرکت درمجالس اهلبیت :برکات زیادی دارد. آرامشی که دراین جلسات به دست میآیددرجای دیگری پیدانمیشود.شاهدآنهم،وجدان افراداست که همه این آرامش رادراین جلسات تجربه نموده اند؛ اضافه براین،آیه شریفه :” الابذکرالله تطمئن القلوب” نیزمویدهمین معناست وذکرویاداهلبیت،یادخداست .
شیعیان راطبق روایات،اززیادی گِل اهلبیت :آفریده اند وگل وجودی آنان را باولایت اهلبیت عجین ساخته اند؛ لذا این جلسات هماهنگ وازجنس وجودشیعیان است وبااین جلسات وجودآنان رشدونشاط می یابد .
هدف من ازاین مقدّمه این بودکه بگویم؛دیشب خداوندتوفیق داد ودر مجلس روضه حضرت زهرا س شرکت نمودم . یکی دیگرازبرکات این جلسات،بالابردن آگاهی درمورداهلبیت علیهم السلام میباشد. سخنران درآخرمطالب خود،به مناسبت جریان بسیارجالبی رانقل نمود. ماجرامربوط به ” مزارشریف افغانستان ” بود.
همانطوری که میدانید،مزارشریف،مرکزولایت بلخ درشمال افغانستان وازجمله پنج شهرعمدهٔافغانستان (پس ازشهرهای کابل،هرات،قندهاروجلالآباد) میباشد. این شهر،درمیان افغانهاازقداست بالایی برخورداراست. وطبق اعتقادآنان،قبرمطهّرحضرت علی ع درآنجاقرارداردو سرّنامگذاری این شهرنیزدرهمین نکته نهفته است وافرادزیادی برای زیارت به آنجا می روند وحاجات خودراطلب می نمایند.
امّاماجرا:
دستگاه رادیووتلویزیون بایدآموزنده باشدوبه جوانهای ماقدرت ونیروبدهد. نبایدطوری باشدکه ده ساعت موسیقی پخش کندونیرومندی جوانهای مارابه یک حالت خلسه تبدیل کند…
موسیقی با تریاک فرقی ندارد، هرکدام به نحوی خلسه می آورد…
موسیقی را حذف کنید، نترسید از این که به شما بگویند که نه پرست شده اید. باشدماکه نه پرستیم. این کلمات نقشه است برای این که شما را از کار جدی عقب بزنند.
این که می گویند: اگرموسیقی دررادیو وتلویزیون نباشد ،آنهامیروند ازجای دیگرموسیقی می گیرند، عذر نیست. بگذار بروند.آیا این موجب می شودکه مابه آنها موسیقی تزریق کنیم؟ ما به آنها خیانت کنیم؟
موسیقی خیانت به یک مملکت است،خیانت به جوانهای ماست.
موسیقی را به کلّی حذفش کنید وبه جای آن مطالب آموزنده به جامعه تحویل دهید… (1)
جوانی که عادت کرد روزی چند ساعت را با موسیقی سروکارداشته باشد،ازمسائل جدی زندگی بطورکلی غافل میشود. به موسیقی عادت می کند، همانطوری که به مواد مخدر عادت می کند. کسانی که به مواد مخدر عادت می کنند دیگر نمی توانند یک انسان جدی باشندکه بتوانند درمسائل سیاسی فکرکنند. موسیقی فکر انسان را طوری میکندکه دیگرنتواند درغیرهمان محیط وشهوات فکرکند. (2)
…………….
پی نوشت
(1) به نقل از: صحیفه نور (مجموعه رهنمودهای امام خمینی (ره) )،تهیه وجمع آوری مرکز مدازک فرهنگی انقلاب اسلامی، انتشارات شرکت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی، 1361،ح8،صص 200-201، همچنین صحیفه امام (مجموعه آثارامام خمینی (ره) ) تدوین وتنظیم: مؤسسه تنظیم ونشرآثارامام خمینی،1378 ،ج9،ص204)
(2) صحیفه نور،ج5،ص158
فاطمه شهيدى
پيش از اين برادرى داشتم.
كه به خاطر كوچكى دنيا در چشمهاش، پيش چشم من بزرگ بود.
مردى بيرون از پادشاهى شكم ،كه اشتهاى آنچه نبود را نداشت و آنچه بود را تا خرخره نمى خورد.
برادر من، بيشتر زندگيش را ساكت بود.
حرفى اگر مى زد، ديگران ناگهان سكوت مى كردند.
حرفى اگر مى زد، عطش پرسشگران را به تمامى مى نشاند.
برادرم افتاده بود و تكيده، جورى كه انگار مرد ضعيفى بيش نيست.
اما تا جایى كارى پيش مى آمد، وقت برخوردى جدى، شير مى شد. مار مى شد، مى پيچيد.
……
مى توانستند بيش از او حرف بزنند.
اما قرار سكوت اگر بود، هميشه او مى برد. (1)
پى نوشت:
1. برداشتى از حكمت 289 نهج البلاغه.
حكمت عبادات
آيت الله جوادى آملى، نشر اسراء، قم چاپ سوم 1379، 390 صفحه، 1400 تومان.
عبادت، ذوق جان و شوق روان است; اما اين ابر بهارى را اسرار و حكمى است كه هر كس با آن آشنا و بدان روشنا شود، طعم شيرين آن را هرگز رها نخواهد كرد. گذشته از اسرار و حكمى كه در اصل و حقيقت عبوديت نهفته، هر يك از جلوه ها و نمادهاى آن نيز طرايف و ظرايفى دارد كه تامين كننده بعدى از ابعاد هستى انسان است.
اين كتاب متضمن 10 بخش است كه هريك از آنها به نوع خاصى از عبادت پرداخته و اسرار و حكم آن را بيان مى كند.
بخش اول از عبادات و حكمت آن سخن مى گويد و بخش دوم به نيت و راز و رمز آن مى پردازد. بخش سوم از حكمت طهارت (وضو و تيمم) سخن مى راند و بخش چهارم به بحث درباره باطن نماز و اسرار و حكمتهاى آن اختصاص دارد. بخش پنجم، از برخى اسرار روزه پرده برمى گيرد و بخش ششم از عبادت اعتكاف رازگشايى مى كند. بخش هفتم از حكمت تلاوت و رمز قرائت قرآن دم مى زند و بخش هشتم به راز و ادب و حكمت دعا مىپردازد. بخش نهم از روح عبادات (تولى و تبرى) سخن مى گويد و بخش پايانى كتاب، ذكر و حكمت و محور و اقسام آن را بررسى مى كند.
کتاب گناه شناسى
نویسنده : محسن قرائتى، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1380، 282 صفحه.
انسان، اگر توجه به آفات روحى و جسمى خود نكند، عنصرى وازده و خطرناك خواهد شد، ولى اگر با توجه و دقت مراقب خود باشد، فردى وارسته و شايسته خواهد گرديد. آفات و آسيب ها در مورد انسان، همان عيوب و گناهانى است كه تمام انبيا و كتابهاى آسمانى، بشر را از آلودگى به آن بر حذر داشتهاند، و با هشدارها و تاكيدات خود انسانها را به پاكى و اجتناب از گناه، دعوت نموده اند.
اين كتاب به صورت هشت فصل زير تنظيم گرديده است:
گناه و اقسام آن، زمينه هاى پيدايش گناه، توجيه گناه، شناخت مرزهاى گناه، كنترل گناه، برخورد با گنهكار، آثار و پيامدهاى گناه، توبه و پاكسازى.
فاطمه شهيدى
روى شيشه نوشته «قيمتها شكسته شد» ما پشت ويترين صف مى كشيم تا شايد كلاهى يا پيراهنى را ارزانتر از آنچه مى ارزد بفروشند . صف مى كشيم و نوبت مىگ ذاريم . هول مى زنيم . از هر كدام دو تا مى خريم براى روزهاى مبادايى كه گاهى اصلا نمى آيند .
مردى گنجى را حراج كرده است . گنجى را بى بها مى فروشد . گفته لازم نيست چيزى بدهيد يعنى اگر گفته بود لازم است هم ما چيزى در خور اين معامله نداشتيم . گفته فقط ظرف بياوريد . ظرف!
حجمى كه در آن بشود چيزى ريخت . گنجايش گنج . هيچ كس نمى آيد . هيچ كس صف نمى بندد . مرد فرياد مى زند: «كيلا بغير ثمن لو كان له وعاء (1) ; بى بها پيمانه مى كنم اگر كسى را ظرفى باشد» و ظرف نيست و گنجايش گنج در هيچ كس نيست .
ما از كنار اين حراج بزرگ، خيلى ساده مى گذريم و مى دويم سمت جايى كه جورابى را به نصف قيمت معمولش مى فروشند . ظرفهاى ما، اين دلهاى انگشتانهاى است . چى در آن جا مى شود كه او بخواهد بى بها به ما ببخشد؟
ما به اندازه يك پياله گندم عشق هم جا نداريم . كف دستى دانايى اگر در ما بريزند پر مى شويم . سرريز مى كنيم و غرور از چشمها و زبانهامان بيرون مى تراود .
با ما چه كند اين مرد، كه گنجى را حراج كرده است؟
مادر سلام! می شنوی؟ زینب آمده!
با یک بغل شکایت و ذهنی پر از سوال
اول بگو که پیش خدا کی ببینمت؟
بعد از سه روز؟ چند دهه؟ یا که چند سال؟
آنجا که خوب میگذرد، با خدایتان
جمعید دور حوض و کسی هم غریبه نیست
اینجا هم اشک ما و دل تنگ خانه و
جمع شبانه پدر و چاه دیدنی است!
در این سکوت غم زده حتی نمی شود
با خاطرات دور و برت درد دل کنی
اما شما هم از در و همسایه راحتی
هم می شود که با پدرت درد دل کنی
از ماجرای کوچه نگویی برای او!
تنها بگو که حال همه خوبِ خوب بود
یادش بخیر،حال همه خوب بود، حیف!
دنیا چه زود می گذرد، حیف شد، چه زود…
میبینمت هنوز میان حیاطمان
مشغول کار پخت و پز و آرد کردنی
مادر اگر که روسری ام را درآورم
مثل قدیم موی مرا شانه می زنی؟
بابا برام گفته پس از فوت مادرت
میگفتهای همیشه «پدر! مادرم کجاست؟»
حالا شده است نوبت من تا بپرسم از
دیوار و میخ و کوچه و در «مادرم کجاست؟»
آخر چرا بدون صدا باید اشک ریخت؟
مادر! گلویمان به خدا درد می کند
گرچه به حد درد شما نیست… راستی
پهلوت خوب تر شده یا درد می کند؟!
مادر! چرا شبانه تو را دفن کرده ایم؟
اصلا چرا کسی به سراغت نیامده؟
مردم که گفته اند میاییم، دیر شد!
پس هیچ کس چرا سر ِ ساعت نیامده؟!
مادر! سوالها که همه بی جواب ماند
این بود رسم درددل؟ این بود مرهمت؟
پس می روم دوباره سر پله ی نخست
مادر بگو که پیش خدا کی ببینمت؟
حدیث سادات حسینی - طلبه بازپذیری
يکي از دوستان که پدرشان حدود سيسال مؤذن محل خود بودند و هر صبح هنگام نماز مردم را با اذان خود بيدار ميکردند، از قول ايشان ميگويد: يک روز وقتي از خواب بلند شدم عقربههاي ساعت را يک ساعت جلوتر از چيزي که بود ديدم و به خيال اينکه وقت نماز است به مسجد رفتم و اذان گفتم با اذان من هم خيليها از جا برخاستند و چه بسا نماز هم خواندند بعد از آن وقتي متوجه اين اشتباه شدم تأسف ميخوردم که چرا اين اتفاق افتاده. فرداي آن روز مردي پيشم آمد و به خاطر نجات دادن جان خود و زن و بچهاش ازمن تشکر کرد. وقتي قضيه را پرسيدم گفت: ديشب با صداي اذان بيموقع شما از خواب پريدم و بلافاصله متوجه بوي شديد گاز شدم. به خاطر نشتي فضاي خانه را گاز گرفته بود و اگر بيدار نميشديم شايد تا ابد در خواب ميمانديم!
وقتي حکمت اذان بيموقع را فهميدم خدا را به خاطر اشتباهي که ناخواسته مرتکب شده بودم شکر کردم.
آیت ا… بهجت
هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به هر صورت، صددرصد برای غیر انبیا(ع) غیر ممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه گرم و با صفا و صمیمی باشد. فقط باید صبر و استقامت و گذشت و چشمپوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.