علامه حسن حسنزاده آملى مىنويسد: آخوند ملا حسينقلى همدانى (درگذشته) بعد از بيست و دو سال سير و سلوك نتيجه گرفت و به مقصود رسيد. خود آن جناب گفت: «در عدم وصول به مراد، سخت گرفته بودم تا روزى در نجف در جايى نشسته بودم. كبوترى بر زمين نشست و پاره نانى بسيار خشكيده را به منقار گرفت و هرچه نُك مىزد خرد نمىشد. پرواز كرد و برفت و نان را ترك گفت. پس از چندى بازگشت و به سراغ آن تكه نان آمد. باز چند بار آن را نُك زد و شكسته نشد. باز برگشت و بعد از چندى آمد و سرانجام آن تكهنان را با منقارش خُرد كرد و بخورد. از اين عمل كبوتر و مُلهم شدم كه اراده و همت مىباید».
هزار و يك نكته، ج اوّل، ص 427
بيا موعود! حُسن مطلع اين شعر، نام توست
و با هر واژه، ضرباهنگ پولادين گام توست
سرانگشتانم از موسيقى الهام تو رقصان
و اين گل نغمها آكنده از عطر كلام توست
مرا آتش نَزَد اين مستىِ جام از پى هر جام
كه افروزنده اين دور بىفرجام، جام توست
بياور فصلها را بويى از ارديبهشت عشق
شميم اين شقايقزارها مست از مشام توست
شبانه، آفتابى شو كه آيينه در آيينه
تمام چشمها همراز خورشيد هُمام توست
پر از رنگين كمان است آسمان در رقص پرچمها
برافراز آن شكوه سبز را، وقت قيام توست!
ببين منظومههاى آفرينش رو به پايان است
سراپا شور! گُل كن! نوبت حسن ختام توست
محمدتقى اكبرى
پورياى ولى پهلوانى بود كه در شهر خودش هيچ كس با او قدرت مقابله نداشت. او به بلاد (سرزمينهاى) ديگر رفت و تمامى پهلوانان را مغلوب كرد تا اينكه به دروازه پايتخت رسيد. در اين حال، مشاهده كرد زنى آنجا نشسته است و طبقى از حلوا پيش رو دارد. نزديك آمد و از بهاى آن سؤال كرد. زن گفت: «فروشى نيست بلكه نذر است». پوريا پرسيد: «براى چه نذر كردهاى؟». زن گفت: «فرزندم پهلوان پايتخت است و اكنون پهلوانى تصميم دارد به اينجا بيايد تا او را مغلوب كند. اگر چنين شود، مال و اعتبار من و او به فنا مىرود».
پوريا ديد كه زن به حق تعالى متوسل گرديده است. به خاطرش آمد و با خود فكر كرد: اگر فرزند او را بر زمين بزنم پهلوان مركز حكومت خواهم شد و اگر نَفْسْ را به زمين زنم، قهرمان قلمرو الهى مىگردم. پس با خود نجوا كرد: براى جلب رضاى خدا، اين زن سالخورده را نااميد نمىكنم.
آنگاه رو به سوى آن زن نمود و گفت: «مادر! نَذرت قبول است». حلواى نذرى را بين همراهان خود كه چهل نفر بودند تقسيم كرد و سپس به شهر وارد شد. در روز موعود، پهلوان مركز حكومت با رنگى پريده براى كشتى گرفتن با پوريا حاضر شد. پوريا همت گماشت كه نفس خويش را نقش بر زمين سازد. پس خود را سُست نمود و حريف او را بيازمود. حريف مشاهده كرد توانش كمتر از اوست، دوباره آزمايش را تكرار كرد و چون قوى دل شد، پوريا را بلند كرد و بر زمين كوبيد و بر سينهاش نشست. به محض آنكه پشت پوريا بر خاك رسيد رازهايى براى او منكشف گرديد.
اسرار موفقيت، سيد مرتضى مجتهدى، ج اول، 147 - 149
وقتی احترام به زن ؛ زیبایی های ظاهری و جاذبه های جنسی اش باشد
این مدت احترام تا وقتی است که او زیباست …
و دائما باید تلاش کند تا خودش را به مردها نشان دهد که
« من هنوز زیبا هستم ، به من توجه کنید »
در حالیکه
در فرهنگ اسلام ، زیبایی اصلی در زن و مرد
زیبایی روح آن هاست.
رحیم پور ازغدی
عنوان : مکر و ماکران در قرآن
استاد راهنما: سركار خانم قنبری
استاد مشاور: سركار خانم نوری
استاد داور: سرکار خانم مرضيه اسکندری
محقق:خديجه اميراحمدی
چکيده:
هدف اصلي پژوهش حاضر بررسي مکر و ماکران از ديدگاه قرآن مي باشد، و درکنار آن از روايات نيز بهره مند خواهيم شد.
در گفتار اول از فصل اول به تعریف و تبیین موضوع، علت اهمیت و فایده ی موضوع، پیشینه، سؤالات اصلی و فرعی، فرضیه، پیش فرض و …می پردازیم و در ادامه به تعریف مکر از لحاظ لغوي و اصطلاحي و واژه هاي همگون آن پرداخته و در ادامه فرق بين مکر واژگان همگونش به رشته تحرير درآمده است و مطلب پاياني فصل به ماهیت و چيستي مکر اختصاص دارد.فصل دوم به عوامل دروني و بيروني مکر، آثار آن و طريقه خلاصي از اين رذيله، اشاره دارد. فصل سوم مختص به سنّت مکر الهي در قرآن است و به تعريف سنّت، مفهوم، مکر الهي، ويژگي آن، رابطه اش با استدراج و اسباب ابتلاي به ايمني از مکر الهي اختصاص داده شده و موارد مکر الهي راذکر کرده ايم. از آنجا که مکر دنيا و مکر شيطان درراستاي مکر الهي اند، در اين فصل آورده شده اند و مطالبي پيرامون کيد زنان و مردان در اين قسمت گنجانده ايم. در آخرين فصل مکر و ماکران (مکر مردم) در قرآن را بررسي نموده ايم. با توجه به اهميت مکرها و خطرات آن، مکر منافقان، کافران و مؤمنان را به ترتيب در سه گفتار مجزا بحث نموده ايم. در گفتار اول از منافقين و نفاقشان، علل پيدايش آن، نشانه هاي منافقان از جمله خود فريبيشان و مکرشان با خدا، صحبت به ميان آورديم و در تمته به آثاري فردي اجتماعي آن و لزوم هشياري درقبال منافقان مطالبي نگاشتيم و بعد مکر کافران و موارد آن و در پايان مکر درزندگي فردي و اجتماعي مؤمنان مورد بررسي قرار گرفته است.
شير براي بچه تا يک مقطعي سودمند بوده و زمينه رشد و استعداد او را فراهم ميکند، ولي از يک مقطعي به بعد بايد او را از شير گرفت وگرنه زيانبار است، و آثار معکوس دارد و اين را مادرها خوب ميفهمند، اما بچهها نه! لذا شيون و فرياد ميکنند، ولي مادرها با وجود اينکه کانون مهر و محبتاند به فرياد و ناله آنها هيچ اهميتي نميدهند. خداوند هم نسبت به ما همينطور است، نعمتهايي مثل سلامت و آرامش به ما ميدهد، ولي تا يک مقطعي اينها براي ما خوب بوده و مايه سعادت ما خواهد بود، و از يک مقطعي به بعد زيانبار و خطرناک است، لذا آنها را از ما ميگيرد، ولي يادمان باشد، ميگيرد تا بيشتر بدهد همانطور که مادر يک غذا به نام شير را ميگيرد تا سفرهاي پيش روي فرزند خود بگشايد. چون شاديها مثل شير دادن است و غم و اندوهها مثل گرفتن از شير.
تمثيلهايي از استاد محمدرضا رنجبر
دستها بايد قد بكشند تا آسمان را لمس كنند. دستهايمان از خدا بىنصيب مانده. كاش اندكى خدا بر شانههايمان مىباريد! چرا هيچ شانهاى نمىلرزد؟ چرا دستها تهى ماندهاند؟ بالهايمان كوتاه شده. ببين سمت خدا راهها باز است.
ابرها را كنار بزن و برو. نگذار روحت از قابيل پُر شود. نگذار نفس كشيدن، از ياد دستهايت برود. ابرها را بينديش، آفتاب را تنفس كن. تنها نباش. بگذار آن دست بىنياز، دستت را بگيرد و پر و بالت بدهد.
درختها را ببين! آنقدر بىادعا بودند كه خدا پر و بالِ سبزشان بخشيد. نه از درخت كمتريم. خدا پايمان داده تا بدويم. بگذار ريگها زيرپايمان به تپش درآيند. خدا زبانمان داده تا مدد بجوييم. بگذار گوش آفتاب از حرفهايمان پر شود. خدا دستمان داده تا قنوت بگيريم. بگذار جبرئيل به دستهايمان بچكد. بگذار دستهايت كبوتر شوند. از آستين پر بكشند و به جستجو بروند. بايد مثل هميشه گداى كوى او شد. چقدر او به ما نزديك شده. ديگر نزديكتر از اينكه: اُدعونى استجب لكُم؟
س. حسینی
وقتي كه زن مقام خود را در برابر مرد يافت و ضعف مرد را در برابر خود دانست ،همانطور كه متوسل به زيور و خود آرايي شد كه از آن راه قلب مرد را تصاحب كند ،متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نيز شد ؛ دانست كه نبايد خود را رايگان كند بلكه بايد آتش عشق و طلب او را برافروخته تر كند تا مقامش بالا رود.
(راز يك فريب؛ دكتر يوسف غلامي)
موها را نبايد به رنگ هاي غير طبيعي در آورد ؛ استفاده از زيور آلات ناخن و ناخن مصنوعي ممنوع است ؛ آرايش هاي غليظ و نامتعارف مجاز نمي باشد .شلوار نبايد تنگ و چسبان باشند ؛پوشيدن لباس هاي بدن نما مجاز نيست ؛ عينك هاي آفتابي را در فضاي مسقف به شرطي مي توان استفاده كرد كه پزشك آن را تجويز نموده يا براي انجام كار ضرورت داشته باشند ؛ پوشيدن جوراب هاي زنانه و مردانه ضروري است . اما پوشيدن جوراب هاي زنانه تزئيني و طرح دار ( نظير جوراب توري و غيره ) مجاز نيست.
زيور آلات مجاز : ست ازدواج و يك حلقه ؛ يك گردنبند و زنجير ساده ؛ يك ساعت مچي.
نشريه مهر باران ؛ دانشگاه قم ؛ ش 7.