شهيد دستغيبمىگويد: تقريبا چهل سال قبل در همين حجرههاى مسجد مشيرالملك شيرازى كه طلابسكونت داشتند، مدرسى زبردست درس قوانين و مطول مىگفت و مشهور به حافظه ومعلومات بوده شب خوابيد صبح كه بلند شد ديد حافظهاش را از دست داده حتى براىنماز صبح سوره حمد را نيز فراموش كرده بود بطور كلى حافظهاش را از دست داد بهطورى كه الف را از باء تشخيص نمىداد و به همين حال بود تا مرد.
(استعاذه، ص240)
روزى شيخ جعفر كاشف الغطا مبلغى بين فقراى اصفهانتقسيم كرد و پس از اتمام پول به نماز جماعت ايستاد در بين دو نماز سيدى فقير وبىادب آمد و به شيخ گفت از مال جدم (خمس) به من هم بده شيخ فرمودند: قدرى ديرآمدى متاسفانه چيزى باقى نمانده است. فقير بىادب با كمال جسارت آب دهان خود رابه ريش شيخ انداخت. شيخ بدون هيچ خشونتى از جا برخاست و در حالى كه دامن خود رابه دست گرفته بود در ميان صفوف نمازگزاران گردش كرد و گفت هر كس ريش شيخ رادوست دارد به سيد كمك كند. مردم كه ناظر اين صحنه بودند اطاعت نموده دامن شيخرا پر از پول نموده، پس همه پولها را به آن سيد تقديم كرد و به نماز عصر ايستاد.
(فوائد الرضويه، ص74)
از قول حاج ملاصالح برغافى نقل شده كه مىفرمود پدرم گفت: در خواب ديدم پيغمبر اكرم نشسته وعلماء در خدمت پيامبر نشستهاند و مقدم بر همه ابن فهد حلى جاى دارد تعجب كردمكه اين همه علما با آن مقامات و شهرت چگونه است كه همه در مقامى پايينتر از ابنفهد جاى دارند با اين كه ابن فهد را در ميان علما چندان شهرتى نيست از اين روراز موضوع را از پيامبر خدا پرسيدم رسول خدا فرمود:
علت اين است كه ديگر علما هنگامى كه فقير به آنان مراجعه مىكند اگر از مالفقرا نزد ايشان بود به او مىدادند وگرنه جواب مىكردند اما ابن فهد هرگز فقيرانرا از نزد خود محروم باز نمىگردانيد.
(بيدارگران اقاليم قبله، ص216، 217)
در جلسهاى،فتحعلى شاه از ميرزاى قمى، صاحب قوانين، درخواست كرد كه اجازه دهد دختر خود رابه همسرى پسر ميرزا درآورد و رابطه خانوادگى برقرار گردد آن جلسه بدون نتيجهخاتمه يافت. ميرزا كه از اين پيشنهاد سخت نگران بود و اين احتمال وجود داشت كهمجبور شود و از روى ناچارى به اين وصلت تن در دهد دستبه دعا برداشت و گفت:
خداوندا اگر بناستشاهزاده به همسرى پسر من درآيد مرگ جوانم را برسان.
طولى نكشيد فرزندش در حوض منزل غرق شد و در اثر اين سانحه از دنيا رفت.
(قصص العلماء، ص10)
مرحوم حاج ملا هادى سبزوارى روزى با جمعى به عيادت بيمارى مىرفت. همين كه به نزديك منزل بيمار رسيد از آن جا برگشت و نزد بيمار نرفت. اطرافيان علت را پرسيدند! وى گفت: چيزى بر قلبم خطور كرد و آن اين است كه وقتى بيمار مىبيند كه از او عيادت مىكنم از من خوشش خواهد آمد و با خود مىگويد: سبزوارى چه انسان والا و بزرگى است كه به عيادت من آمده است، پس اكنون برمىگردم تا هنگامى كه اخلاص اوليه را در خود بيابم و تنها براى خدا به عيادت بيمار بيايم.
(در محضر استاد ص23)
حضرت امام خمينى ، تا جايى كه خبر دارم اولين مرجع تقليدى بود كه دستور دادند دريافت و پرداخت وجوه شرعيه ، در قالب يك سيستم حسابدارى دقيق انجام گيرد . يك روز حضرت امام حقير را به همراه آقايان صانعى و رسولى احضار و اين دستور را ابلاغ فرمودند . با تقسيم كارها دريافت به عهده آقاى رسولى و پرداخت به عهده آقاى صانعى و ثبت و ضبط حساب دريافت ها و پرداخت ها به عهده حقير گذاشته شد . يك شماره حساب به نام سه نفر در بانك افتتاح كرديم و بر حسب دستور حضرت امام طى يك نامه رسمى كه ذيل آن به تاييد امام رسيده بود بانك اعلام كرديم كه وجوه واريزى به اين حساب « مربوط استبه مرجع معظم تقليد شيعيان رهبر انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى حضرت آيةالله العظمى امام آقاى حاج سيد روح الله مصطفوى خمينى (مدظله العالى) و اين مطلب نيز در متن گنجانده شد كه «شخص امام بر تذكر اين نكته تاكيد فرمودند كه دينارى از اين وجوه ، مربوط به شخص ايشان نيست و به ورثه معظم له به ارث نمىرسد و به همين ترتيب دينارى از وجوه مزبور به شخص ، يا به ورثه اينجانبان تعلق ندارد» .
حضرت امام در نجف اشرف معمولا براى شهادت ائمه در منزل روضه وذكر مصيبت داشتند كه توسط آقاى كشميرى انجام مىشد اما براى شهادت حضرت زهرا (س) سه روز آن هم دوبار . در فاطميه اول ودوم در ولادت معصومين: نيز جلوس داشتند وگاهى هم مداحان اهل بيت ، شعر مىخواندند ظاهرا در 20 جمادى الثانيه 1388 قمرى كه سالروز ولادت حضرت زهرا (س) بود. طبق معمول حضرت امام در حياط منزلشان كه حدود چهل متر مربع مساحت داشت وآكنده از جمعيتبود جلوس كرده بودند . در آن روز يكى از مداحان ايرانى كه بسيار خوش صدا بود تازه به عراق آمده بود اجازه گرفت وشروع كرد به خواندن قصيده اى درباره حضرت زهرا (س) تا رسيد به يك بيت كه براى بالا بردن مقام حضرت زهرا (س) تحقير برخى از انبياء عظام از آن استشمام مىشد ، در حالى كه جمعيتسراپا گوش بودند حضرت امام قبل از آن كه جمله تمام شود ناگهان با لحنى تند فرياد زدند: آقا اين چه حرفهائى است مىخوانيد آقا اين مطالب را نخوان (نقل به مضمون) وبه اين ترتيب عليرغم علاقه وارادت فوق العاده اى كه به حضرت زهرا (س) داشتند ودر ذكر مصائب ايشان حتى يك لحظه از گريه وريختن اشك نمىتوانستند خوددارى كنند ولى براى يك لحظه هم نتوانستند شكستن مرزهاى الهى را با كوچك شمردن انبياء به خاطر حضرت زهرا (س) تحمل كنند وبدون رودر بايستى با اين كه ميزبان جلسه بودند ومداح مهمان بود بى درنگ ودر ميان جمع ودر وسط جمله با قاطعيت او را نهى كردند !
نشریه پاسدار اسلام
مرحوم آقاى فرقانى كه در طول اقامت امام در نجف از خدمتگزاران مخلص امام بود ، برايم نقل كرد كه شب قبل از شهادت آيةالله حاج آقا مصطفى خمينى ، امام به من فرمودند فردا ساعت 9 صبح يادآورى كن كه شما را نزد كسى بفرستم هيچگاه امكان نداشت دستور امام را فراموش كنم ولى هنگامى كه فردا صبح به طرف منزل امام مىآمدم مشاهده كردم سركوچه امام در شارع الرسول (ص) ازدحام است متعجب شدم نزديكتر شدم احساس كردم مردم ناراحت وگريانند از اين كه تراكم جمعيتبه طرف خانه امام بود ، مضطرب شدم شتابان خود را به جمعيت رساندم واز اين كه فهميدم اماما به سلامت هستند آرامش يافتم اما خبر مصيبتبزرگ وجانكاه شهادت حاج آقا مصطفى دلم را از جا كند . سراسيمه وارد خانه امام شدم . مراجع ، علماء وطلاب ومردم در محضر امام مشغول گريه بودند ، اما امام مانند كوهى استوار بدون آن كه گريه كنند نشسته بودند وبه تسليت واردين پاسخ مىگفتند ، براى همه ، لحظات سنگين وغير قابل تحملى بود . من هوش وحواس از سرم پريده بود . نمىدانستم چه بگويم وچكار كنم ! نزديك امام ايستاده بودم ، ناگهان امام با اشاره مرا فراخواندند در حالى كه در فشار روحى شديدى بودم به طرف امام رفتم . امام فرمودند: ديشب به شما گفتم ساعت 9 آن مطلب را به من يادآورى كن ! ولى من هر چه به مغزم فشار آوردم گوئى اصلا شب گذشته را به ياد نمىآوردم تا چه رسد جمله امام را با لكنت زبان عرض كردم آقا ببخشيد … حضرت امام فرمودند فلان مبلغ را براى آقاى … - پيرمردى فراموش شده ، بيمار ، زمين گير وفقير - ببر وبه ايشان تقديم كن وسلام وعذر تقصير مرا به او برسان !
حضرت امام در مصرف وهزينه هاى شخصى همواره به حداقل ، اكتفاء مىكردند واين يكى از ويژگيهائى بود كه هر كس با ايشان كمترين معاشرتى داشت ، خيلى زود آن را در مىيافتبا اين حال دقتها وظريف كاريهاى امام در اين زمينه گفتنى وبه يادماندنى است كه به يك نمونه اشاره مىكنم .
حضرت امام در اتاقى كه محل اصلى زندگى ايشان بود سه نوع وسيله روشنائى داشتند: لامپ مهتابى ، لامپ 100 وات ولامپ خواب از نوع بسيار كم مصرف كه همراه با ترانزيستورى كوچك به ديوار نصب مىشد ، هر گاه مىخواستند مطالعه كنند يا قرآن ودعا بخوانند بر حسب توصيه چشم پزشك لامپ مهتابى ولامپ 100 وات را با هم روشن مىكردند وآنگاه كه مشغول تماشاى تلويزيون يا در حال گفت وشنود بودند لامپ 100 وات را خاموش وفقط به مهتابى بسنده مىكردند ولى جالب تر اين بود كه به هنگام نماز وتعقيبات ونوافل تنها لامپ خواب روشن بود .
اين وضعيت را در تمام دفعاتى كه در زمان نماز مغرب وعشا وبعد از آن خدمت امام مىرسيدم شاهد بودم ودر هنگام روز هم هر گاه متوجه مىشدند كه بى جهت چراغى روشن است اگر در دسترس خودشان بود شخصا به طرف كليد مىرفتند وآن را خاموش مىكردند واگر در دسترس ايشان نبود تذكر مىدادند كه خاموش شود .
اين دقت ومراقبت امام معمولا در مواردى بود كه جنبه شخصى داشت وصرفا به جهت جلوگيرى از اسراف بود، وروشن است كه اگر هزينه اسراف وتبذير از جيب بيت المال واموال عمومى باشد دقت ورعايتبيشترى را مىطلبد . چرا كه گناه آن مضاعف مىشود وآنان كه در ادارات ومؤسسات متعلق به مردم وبيت المال از آب ، برق ، تلفن ، وسائل گرمايش وسرمايش و … گرفته تا قتخودشان كه در ساعات ادارى متعلق به غير است ، اسراف وتبذير مىكنند ، چگونه پاسخ خدا وصاحبان حق را خواهند داد ؟ وچه عذابى انتظار آنان است ؟ خدا مىداند.
نشریه پاسدار اسلام
در جماران بعد از اين كه اتاقى در مجاورت اتاق كار امام براى حاج احمد آقا ساخته شد با توجه به اين كه در دو ضلع آن ، ايوان باريكى به ارتفاع حدود 5/1 متر از كف حياط بود ، نرده اى فلزى را روى لب ايوان نصب كردند . حاج احمد آقا برايم نقل كرد - نقل به مضمون - كه يك روز امام سر زده به اين طرف آمدند وآنگاه كه ديدند بعد از اتمام اتاق باز هم كار جديدى روى ايوان انجام شده است ، با تلخى به اين كار و هزينه جديد اعتراض كردند .
حاج احمد آقا در ادامه گفت: در ذهنم خطور كرد كه آلان جواب قاطعى به امام مىدهم كه به خوبى قانع شوند على فرزند حاج احمد آقا در آن زمان دو سه ساله بود وبسيار مورد علاقه امام - خدمت امام عرض كردم: على نوپا است ومدام اينجا مىآيد . اگر از اين ايوان به پائين بيفتد ، ضربه مغزى مىشود به همين جهت نرده را درست كرديم امام درنگى كردند وفرمودند: «انسان قدم به قدم طاغوتى مىشود ! در هر قدم هم براى خود دلائلى پيدا مىكند !» .
حضرت امام (قدس سره) نارضايتى خود از اين كار با بيان يك قاعده كلى ويك درس مهم ابراز كردند . اين درست است كه حفظ جان ، تغذيه ، مسكن ، لباس ، وسيله نقليه و … براى انسان واجب است اما چگونه ؟ وبا چه قيمتى ؟ اگر انسان راه زياده روى وزياده خواهى را در امور مادى در پيش گرفت ، در چه نقطه اى متوقف مىشود ؟ مخصوصا براى مسئولان كه از يك سو دسترسى آنها به امكانات بيشتر است واز سوى ديگر رفتار و كردار آنان روى جامعه تاثير صد چندان دارد .
طاغوتها معمولا از قدم اول طاغوتى نبوده اند . با غفلت وگم كردن راه درست در خط طاغوتى شدن قرار مىگيرند وآرام آرام پيش مىروند ودر هر مرحله اى قرار مىگيرند به پشتسر خود وكسانى كه سطح زندگى آنان پائين تر است نگاه نمىكنند تا احساس طاغوتى شدن به آنها دست دهد . بلكه با نگاه به بالا دستخود در امور مادى باز هم خود را مستضعف وساده زيست ! مىپندارند وبا توجيهات وتسويلات گوناگون وتحت عنوان رفع نيازها ، وتامين ضرورتها جلوتر مىروند وبه مراحل بالاتر طاغوتى شدن دست مىيازند !
اما انسانهاى الهى همواره با فقرا همنشينى ومعاشرت مىكنند وزندگى مادى خود را تهيدست تر از خود مىسنجند وبه اين ترتيب از پوسته خود بينى به فضاى نوعدوستى مىرهند ودر برابر فقرا از آنچه دارند خود را شرمگين ودر پيشگاه خداوند خود را شاكر وصابر مىيابند واز سوى ديگر در عرصه امور معنوى ، بالاتر از خود را مىجويند و خويشتن را با فراتر از خود مقايسه مىكنند. دچار عجب و خودبينى و ركود نمىشوند و همواره براى صعود وعروج به مراتب بالاتر مىكوشند .
امام اينگونه بود وفرزندان وشاگردان راستينش را اين گونه تربيت كرد . وچنين بود كه مرحوم احمد آقا با همه وجود در خدمت امام وانقلاب ونظام بود وبا آن كه همواره چه قبل يا بعد از انقلاب در سايه امام ومنزلتى كه در نظام داشت . هر نوع امكاناتى براى او قابل دسترسى بود ، ليكن هرگز دستبه دنيا ومظاهر دنيا نيالود وحتى از انبوه اموالى كه به عنوان هديه ونذر تقديم امام مىشد ، همچون امام هيچ ذخيره اى را براى خود نيندوخت وهمچون امام از حداقل امكانات مادى بهره گرفت ودر خانه استيجارى زندگى كرد ودر همان خانه از دنيا رفت . رحمة الله عليه وعلى والده الكريم.
نشریه پاسدار اسلام