شهيد آيتالله دكتر بهشتي:
يادم ميآيد که حدود چهارده ـ پانزده ساله و در آغاز دوران بلوغ بودم و تحصيلات علوم اسلامي را هم تازه شروع کرده بودم. به حکم آن نشاط و شادابي که انسان در آن سن دارد، پيش يا بعد از مباحثه و پيش يا بعد از درس، دوستان ميگفتند، ميخنديدند و ميگفتيم و ميخنديديم. يکي از رفقا كه با من هممباحثه بود، ولي سن او از من چند سال بيشتر بود…
وقتي ما ميخنديديم ايشان ميگفت فلاني… بهتر است که خودمان را عادت بدهيم که نخنديم، يا کمتر بخنديم. گفتم چرا؟ گفت در قرآن (آيه 82 سورة توبه) آمده است: «فليضحکوا قليلاً و ليبکوا کثيرا» يعني کم بخندند و زياد بگريند. به او گفتم، بالاخره به من بگو ببينم، آيا خنديدن کار حرامي است يا نه؟ گفت نه، حرام نيست؛ ولي در عينحال بهتر است يک مسلمان زبدة ورزيده نخندد…
نام طلبه: بي بي فضلي
عنوان تحقيق پاياني: آراستگي زنان در اسلام
استاد راهنما: سركار خانم اسكندر جوي
چکیده:
اين پژوهش عهده دار بررسي آراستگي زنان دراسلام بوده و در پي بيان و تشريح ديدگاه اسلام درباره آراستگي ظاهري و باطني زنان است.
با توجه به اينکه نيمي از جمعيت جامعه را زنان تشکيل مي دهند و درحفظ کانون خانواده و همچنين در تربيت افراد جامعه نقش مؤثري دارند بررسي اين موضوع از اهميت ويژه اي برخوردار است. اسلام به زينت و آراستگي ظاهري و باطني زن اهميت فراواني قائل است و آن را عامل مؤثري براي صعود زن به مراتب والاي اخلاقي معرفي مي نمايد با اين حال, به شدت با تَبَرُجْ و خود نمايي زن در اجتماع مخالف است.
در فصل اول, به طرح تحقيق و مفهوم شناسي واژه هاي بحث پرداخته شده است. در فصل دوم روشن مي شود كه اصل نياز به آراستگي, خواسته دروني و فطري هر شخص است كه اسلام نيز به آن دستور داده و آيات قرآن نيز زنان را به آراستگي توصيه مي كند ولي از تبرج به شدت منع كرده است. در فصل سوم پس از اشاره به انواع آراستگي به عوارض تبرج و افراط در خود آرايي پرداخته ايم. در فصل چهارم نيز به آراستگي باطني اشاره مختصري نموده و برخي از فضايل اخلاقي را برشمرده ايم. در پايان نيز نتيجه گيري شده است.
اين تحقيق به صورت توصيفي و تبيني انجام گرفته, و روش گردآوري آن كتابخانه اي است.
يک ميخ اگر کج باشد، آن را به ديوار ميکوبي؟! يا اگر بکوبي پيش ميرود؟ هرگز! به همين خاطر اول آن را با چکش يا جسمي سنگي صاف ميکني، آنگاه به ديوار ميکوبي، البته آنوقت جلو هم خواهد رفت. حرف هم همينطور است. اگر ميخواهي حقيقتاً در گوش کسي فرو برود بايد راست باشد و گرنه حرف دروغ پيش نميرود. خود ما هم همينطوريم. اگر بخواهيم پيش برويم بايد صداقت و راستي را پيشه کنيم. تير را نديدهاي وقتي راست باشد ميتواند از کمان جسته و پيش رود و به هدف بنشيند.
راست شو چون تير و واره از کمان (مولانا)
تمثیلاتی از حجت الاسلام و المسلمین رنجبر
يکي از ياران امام صادق(ع) ميگويد: در منا نزد حضرت مشغول خوردن انگور بودم که فقيري آمد و از امام کمک خواست. امام خوشهاي انگور به او داد، ولي او نپذيرفت و گفت: اگر پول هست، بدهيد. امام فرمود: خدا برايت برساند. فقير رفت و برگشت و همان خوشه انگور را خواست، ولي امام فرمود: خدا برايت برساند و چيزي به او نداد.
فقير ديگري آمد. امام فقط سه حبه انگور به او داد. او گرفت و گفت «سپاس خداي را که پروردگار جهانيان است.» امام فرمود: بايست و از غلام خود پرسيد: چهقدر پول همراه داري؟ گويا بيست درهم داشت. آنها را نيز به فقير داد. او گفت «سپاس خداي را. خداوندا! اين نعمت از توست. تو يکتايي و شريکي براي تو نيست.» امام فرمود: بمان و پيراهني به او داد و فرمود: بپوش. سائل پيراهن را پوشيد و گفت «سپاس خداي را که به من لباس داد و مرا پوشانيد» و به امام رو کرد و گفت «خدا به تو جزاي خير دهد.» به نظر ميآمد اگر اين بار هم امام را دعا نميکرد و فقط به شکر و سپاس خدا ميپرداخت، حضرت باز به او عطا ميکرد.
بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، ج47، ص 57
مقام معظم رهبري:
بهترين دخترهاي عالم، حضرت زهرا (س) بود. بهترين پسرهاي عالم و بهترين دامادها هم حضرت اميرالمؤمنين(ع) بود. ببينيد اينها چگونه ازدواج كردند،هزاران جوان زيبا و با اصل و نسب و قدرتمند و محبوب به يك تار موي عليبنابيطالب (ع) نميارزند. هزاران دختر زيبا و با اصل و نسب هم به يك تار موي حضرت زهرا (س) نميارزند؛ آنهايي كه هم از لحاظ معنوي و الهي آن مقامات را داشتند، هم بزرگان زمان خودشان بودند. ايشان دختر پيامبر (ص) بود. رئيس جامعه اسلامي، حاكم مطلق. او هم كه سردار درجه يك اسلام بود. ببينيد چهطوري ازدواج كردند؟ چه جور مهريه كم، چه جور جهيزيه كم. همه چيز با نام خدا و ياد او. اينها براي ما الگو هستند. همان زمان، جاهلاني بودند كه مهريه دخترانشان بسيار زياد بود مثلاً هزار شتر. آيا اينها از دختر پيامبر (ص) بالاتر بودند، از آنها تقليد نكنيد. از دختر پيامبر (ص) تقليد كنيد، از اميرالمؤمنين (ع) تقليد كنيد.
ارتباط کلامي ميان همسران
پژوهشها نشان داده است که از سنين خردسالي دختران نسبت به پسران در بيشتر جنبههاي مربوط به عملکرد کلامي برتري دارند. دختران به طور متوسط، سخنگويي را در سني پايينتر از پسران آغاز ميکنند و اختلالات سخنگويي کمتري دارند. برتري کلامي دختران از لحاظ حافظه بهويژه از سن حدود هفت سالگي مشخص است. يکي از ويژگيهاي جالب دختران و زنان اين است که ميتوانند موضوعاتي را که با يکديگر هيچ ارتباطي ندارند و به خود آنها نيز مربوط نيست براي مدت کوتاهي در حافظة خود نگه دارند. برخلاف آقايان که در اين امر ضعيف هستند.
خانمها حوادث ساليان گذشتة زندگي خود، خانواده و زندگي زناشويي را به تمام و کمال و با همة جزئيات، به خوبي به ياد ميآورند. يک خانم بهراحتي به خاطر ميآورد که همسرش ساعت دو بعدازظهر هفتة گذشته، در چنين روزي چه گفته است! اما آقايان در بيشتر موارد وقايع 24 ساعت گذشته را نيز فراموش ميکنند؛ از اينرو ذهن آقايان در مورد حوادث جزئي خلوت است، ولي در مقابل، حافظة خانمها با جزئيات مشغول و سرريز است. آنها از صد محرک بينايي و شنوايي، 90 محرک را دريافت کرده و به حافظه ميسپارند.
آقايان براي اينکه به اين سخن ايمان بياورند، بد نيست پيرزنهاي فاميل را به بحث بکشند و از خاطرات عقد و عروسي آنها سؤال کنند تا بدانند آن مراسم را حتي با تمام جزئيات پراکندهاش با چه دقت و سرعتي بيان ميکنند.
نام : الهام گرگانی
عنوان تحقیق پایانی : جهاني شدن و چشم اندازي به حکومت جهاني حضرت مهدي(عليه السلام)
استاد راهنما : جناب آقای دکتر بهروز لک
چکیده :
به دليل اهميت جهاني شدن و تأثير آن بر تمامي عرصه ها و ابعاد حيات اجتماعي و همچنين ايجاد ظرفيت ها و فرصتهاي جديد براي دين و ارتباط آن با انديشه حکومت جهاني اسلام و آرمان واقعي شيعه ، اين پژوهش با در نظرگرفتن اهميت فوق به طرح اين سؤال پرداخته است که پديدة جهاني شدن چه تأثيري در فهم ما از حکومت جهاني حضرت مهدي (عج) دارد ؟ در پاسخ به اين پرسش بر اين نکته تأکيد شده است که پديدة جهاني شدن به دليل ايجاد همگرايي در بين مردم جهان و ايجاد جامعه واحد ميتواند ما را در درک بهتر نياز جوامع انساني به حکومت واحدجهاني بر اساس آموزه هاي دين کمک نمايد که اين نوشتار در چهار فصل به بررسي اين موضوع پرداخته است . در فصل اول ابتدا به تعريف مفهوم جهاني شدن پرداختيم و ديدگاهها و قرائتهاي مختلف جهاني شدن را مورد بررسي قرار داديم .
در فصل دوم ابعاد جهان شمول حکومت جهاني حضرت مهدي (عج) و فلسفة جهاني بودن حکومت آن حضرت و ويژگيهاي حکومتش را بيان نموديم .
در فصل سوم به بررسي زمينه هاي ظهور و نشانه هاي ظهور حضرت مهدي (عج) پرداختيم.
و در فصل چهارم به جهاني شدن و تأثير آن بر فهم و آماده سازي جامعة اسلامي براي عصر حکومت جهاني حضرت مهدي (عج) پرداخته شده است .
کلید واژه ها عبارتند از : جهانی شدن ، حکومت جهانی حضرت مهدی (عج)
* بر چهره پر ز نور مهدي صلوات
بر جان و دل صبور مهدي صلوات
تا امر فرج شود مهيا بفرست
بهر فرج وظهور مهدي صلوات
* حيف…!
جمعهها
روزنامهها منتشر نميشود
حيف…!
چه تيتري ميشود
آمدنش!
* زوم ميكنم روي نامت
كات ميخورد
دنيايي كه ديدن ندارد
و مات ميشود عصر دلتنگي
* من به آمار زمين مشكوكم
اگر اين سطح پر از آدمهاست
پس چرا يوسف زهرا تنهاست
* دعا كردهام تا بهار ظهورت
به لبهاي مردم تبسم بماند
بگو با دعايي كه در انتظار است
نگاهم به آمين چندم بماند
* او ميآيد و كلمه انتظار از واژهها حذف ميشود.
* باز هم رمقهاي آخر روز جمعه و مسافري كه نيامد.
* ما منتظران رؤيت خورشيديم
نوميد ز غير حضرت اميديم
* جلوه عندليبان را غزلخوان ميكند
نام مهدي صد هزاران درد درمان ميكند
جهت سلامتي و تعجيل در فرج حضرت 5 صلوات.
محدثه رضايي
به پايت نگاه ميكني، مثل يك تخته چوب ميماند. اصلاً نميتواني تكانش بدهي، انگشتان پايت سياه شدهاند. آه بلندي ميكشي و مشت ميكوبي روي پايت، اصلا دردي حس نميكني. انگار ديگر پا، پاي تو نيست. چشم ميدوزي به پنجره چوبي اتاق و به ستارههايي كه در آسمان چشمك ميزنند. ياد حرف طبيبها كه ميافتي غم و غصه مثل عنكبوت بيشتر تارهايش را به دور قلبت ميتند «بايد پاي تو قطع شود تو بيماري سقاقلوس1 داري!» دوباره به پايت نگاه ميكني. چارهاي نيست پيش خيلي از دكترها رفتهاي و همه هم همين را گفتهاند. فردا پاي تو قطع ميشود. پايي كه كمك ميكرد هر روز بروي حرم حضرت. راستي… ولي حتماً جوابم را ميدهد هرچه باشد يكي از خادمانش هستم. اصلاً چرا زودتر به فكرم نرسيد حالا كه ديگر اميدي نيست. آخرين نقطه اميد را فراموش نميكنم. اينها را توي دلت ميگويي. بهتر است هرچه زودتر آماده شوي. شادي محسوسي مثل غنچه گل در دلت شكوفا ميشود. مبارك2 را صدا ميكني: مبارك! مبارك! صدايت ميلرزد.
يکي از ياران امام صادق(ع) ميگويد: براي عيادت از فرزند بيمار امام، به منزل ايشان رفته بودم. حضرت را جلوي منزل ديدار کردم که غمگرفته و محزون بود. حال کودک را جويا شدم، فرمود «به خدا سوگند، او رفتني است.» آنگاه داخل منزل شد و پس از مدتي بيرون آمد، در حاليکه اندوهش تسکين يافته بود. من اميدوار و خوشحال شدم و گمان کردم بيمار، بهبود يافته است. بار ديگر از حال کودک پرسيدم. فرمود: از دنيا رفت. با شگفتي گفتم: فدايت شوم هنگامي که زنده بود، غمگين و افسرده بوديد و اينک که فوت کرده است، اندوهگين نيستيد! فرمود «ما خانداني هستيم که پيش از مصيبت اظهار نگراني ميکنيم، ولي چون قضاي الهي وقوع يابد، راضي به رضاي خدا و تسليم امر او هستيم»
بحار الانوار ، ج 47 ، ص 57