آيه 93 سوره بقره: وقتي به درستي يا نادرستي چيزي پي برديد و حقيقتي برايتان آشکار شد هرگز آن را ناديده نگيريد. شايد با خود بگوييد؛ اين يک بار عيبي ندارد، يا از سرلجاجت و مصلحتي، خود را به نفهمي بزنيد (خيلي ببخشيد ولي پيش ميآيد ديگر) اما بدانيد که هر بار چشمپوشي از حقيقت (کفر) تآثير جادويي در قلب انسان برجا ميگذارد و سلايق و کششهاي او را عوض و ميل به بدي در آن تزريق ميشود. به تدريج فردي که به هر حال ميتوانست درست را از نادرست تشخيص دهد، جوري دچار خواستههاي کج و معوج دل خود ميشود که اصلا حقيقت به ذهنش هم خطور نميکند. مثل بنياسرائيل که به خاطر چشمپوشي آنها نسبت به حقايقي که موسي بيان کرده بود، گرايش به گاو طلايي در دلشان وارد شد. شما خود مصداقهاي آن را در روابط درون خانواده وارتباط آن را با استحکام وشکوه نظام خانواده پيدا کنيد.
نشریه خانه خوبان -ش 5
حجتالاسلام محمدرضا زائري
«الان در شهر زيباي بيروت هستم.» اين جمله را از نامه زيبا و بسيار خواندني امامخميني خطاب به همسرشان انتخاب کردهام. امامخميني جوان که چندي پس از ازدواج از طريق لبنان عازم حج بودهاند، نامهاي مهرآميز براي همسرشان فرستادهاند و عکسي از خود نيز ضميمه آن کردهاند. ايشان در ادامه اين جمله مينويسند:
«حقيقتا جاي شما خالي است؛ فقط براي تماشاي شهر و دريا. خيلي منظره خوش دارد. صدحيف که محبوب عزيزم همراه نيست که اين منظره عالي به دل بچسبد.»
راستي اگر بعضي ملاحظات و پرهيزهاي نابهجا در ميان ما نبود، چهقدر از اين نمونهها و نشانهها وجود داشت که ميتوانست فضاي صميمي و عاطفي روابط خانوادگي در سبک زندگي ديني را نشان دهد؟
نشریه خانه خوبان -ش5
پیوند: http://www.aviny.com
حتي در برابر سخنان حکيمانه خدا که خالي از هر عيب و ايرادي است عدهاي پيدا ميشوند که نق و نوق ميکنند و به کلام خدا ايراد ميگيرند. اين را در آيه 26 سوره بقره ميخوانيم. پيشداوري و سوءظن در برداشتها وقضاوتهايمان نسبت به رفتارها و حرفهاي ديگران تأثير دارد. اگر به دنبال آرامشيم، منفينگري را کنار بگذاريم. احساس عاشقانه و وجود فضاي مهر وخيرخواهي از پيش آمدن سوءتفاهمها بين اعضاي خانواده جلوگيري ميکند و نه تنها حرفهاي حساب، به دور از داوريهاي نادرست و خرده گيريهاي کينهتوزانه فهميده ميشوند بلکه انتقادهاي بزرگ نيز زهرشان گرفته ميشود.
محمدحسين شيخ شعاعي
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که بستی راه را در کوچه ها بر فاطمه
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود
××××××××××××
در حریم فاطمیه مرغ دل پر میزند
ناله از مظلومی زهرای اطهر میزند
السلام علیک یا فاطمة الزهرا . . .
××××××××××××
جاهلان خیال بافتند / فرق شیعه را شکافتند
زخم شیعه را نمک زدند / قفل بر در فدک زدند
تاب دیدنت نداشتند / داغ بر دلت گذاشتند
تیر و قلب عاشق آه آه / سیلی و شقایق آه آه
××××××××××××
حضرت فاطمه(س) :
خداوند امر به معروف را برای اصلاح مردم قرار داد
شهادت زهرای اطهر تسلیت باد . . .
××××××××××××
ای بتول پاک السلام / قلب چاک چاک السلام
حاصل جوانی علی / ماه ارغوانی علی
لحظه ای درنگ کن بمان / وقت ناتوانی علی
بی تو سر بلند میکنند / دشمنان جانی علی
بی تو سجده میکند به خاک / روح آسمانی علی
«او بارها تا مرز شهادت پيش رفته بود. آرزوي جان باختن در راه خدا در دل او شعله ميكشيد و او با اين شوق و تمنا در كارهاي بزرگ پيشقدم ميشد.»
رهبر معظم انقلاب اين كلمات را در وصف «احمد كاظمي» فرمانده نيروي زميني سپاه گفتند.
آقا وقتي بر پيكر آن شهيد عزيز حاضر شدند، مردن را براي كاظمي و امثال كاظمي كم دانستند و ايشان را شايستة شهادت برشمردند.
هفت روز بعد، مراسم بزرگداشت آن شهيد عزير از طرف معظمله در مدرسة شهيد مطهري تهران برگزار شد. ما نيز براي يافتن رفقاي شهيد كاظمي در آن محفل حاضر شديم. جمعيت به حدي بود كه مسير در ورودي تا صحن حياط مدرسه، يك ربع طول كشيد. دور حوض وسط حياط، حلقههاي متعددي شكل گرفته بود و مسجد مدرسه مملو از جمعيت بود. جالب بود در ميان آن جمع كه اكثرشان بچههاي سپاه و ارتش و جبهه رفتهها بودند، فرزند مقام معظم رهبري را كه در گوشهاي ايستاده بود، از شباهت شگفتش به پدر شناختيم؛ گويي آقا به سنين جواني بازگشته بود!
از خيليها سؤال ميكرديم، بلكه برخي از نزديكان و همرزمان شهيد كاظمي را بيابيم. بالاخره يكي را يافتيم: حاج رسول رحيمي. حاج رسول با دوستان قديمي كنار حوض جمع شده بودند. يكي مدام اشك ميريخت؛ ديگري از خاطرات جبهه ميگفت و حاج رسول كه 24 سال از بيسيمچي او در جبهه تا معاونت او در سپاه را تجربه كرده بود، خودش را كنترل ميكرد و خاطره ميگفت. نخواستيم آن فضاي قشنگ را به هم بزنيم و فقط نظارهگر شديم.
حاج رسول زبان حسرت گشوده بود و ميگفت: آيا حق من نبود كه با او بروم؟! ميگفت: روز عرفه تماس گرفت كه آيا همه چيز براي دعاي عرفه آماده است. گفتم: بله. گفت: خرما چي؟ گفتم: خرما براي چه؟! گفت: خرما هم بخر!
دکتر غلام علی افروز
اگر محور اصلی را این قرار دهیم که زن و شوهر برای همدیگر هستند، یعنی عشق زن باید برای همسرش باشد نه برای کارش و آرامش همسر از فرزند واجبتر است و از دوستداشتن شغلش هم واجبتر است، نتیجه میگیریم که زن باید نگاه اصلیاش به مرد باشد.
معمولاً خانمهایی شغلشان را خیلی دوست دارند که از همسرانشان خیری نمیبینند و همسرانشان آرامشگری کمتری دارند. در این صورت است که خانمها ترجیح میدهند بروند جایی کار کنند که دیگران بگویند: بارکالله، چه قدر معلم خوبی هستی و… بنابراین گاهی یک خلأ روانی عاطفی خانمها را به شغل وابسته میکند. وقتی این نیاز از طرف شوهر ارضا نشود، دانشآموزان، همکاران و مدیر با گفتن این که شما چه قدر معلم خوبی هستی، نیاز او را برطرف میکنند. خانم به دنبال رفع خلأ میرود، نه به دنبال این که پولی به خانه بیاورد و خرج کند.
اگر واقعاً کار برای زن واجب نباشد و بخواهد برای راحتی خودش کار کند، اشتباه است. در این شرایط، بهتر است که قوام و آرامشگری خانواده حفظ شود. همسری و مادری مهمتر از این استغالات است. کدام مهدکودک میتواند بچه را مثل مادر تربیت کند؟
چگونه دلتان میآید که بچه را شیر ندهید؟ مادری که ده دقیقه به بچهاش شیر میدهد، قطرات دقیقة اول با دقیقة دوم و تا دهم، زمین تا آسمان از نظر ترکیبات شیمیایی فرق میکند. این بزرگترین معجزه خداوند است که بشر در وجود خودش چنین محصولی دارد. مادری که بچهاش را محروم کند، چه قدر کفران نعمت کرده است. چه کسی باید بچه را تربیت کند، کدام الگو بهتر از مادر است؟
نشریه خانه خوبان -ش 5
استاد سید علیاکبر حسینی
یکی از رفقای من دندانش درد میکرد. من او را به یک پزشک متخصص معرفی کردم، پزشک متخصص او را معاینه کرده و گفته بود: با این دندانها چه کار کردهای؟! همه دندانهایت خراب است. همه را باید اصلاح کرد. چند روز بعد که او را دیدم، گفت: «مرا به یک دیوانه معرفی کردهای، میگوید: همه دندانهایت خراب است!» سفارش او را به دکتر دیگری نمودم و به او گفتم: آقایی را خدمت شما میفرستم، شما خیلی لطیف با او برخورد کن. تحمل ندارد که بشنود همه دندانهایش خراب است. گفت: چشم. دکتر آدم فهمیدهای بود. او را فرستادم و بعد از دو سه روز از او پرسیدم: دکتر چه گفت؟ گفت: «این آقا واقعاً دکتر است! به من گفت: دندانت یک خال کوچک دارد، خواستی بیا من درست کنم، گفتم: آمادهام. بعد این خال را که درست کرد، گفت: یک خال دیگر هم آن طرفش است میخواهی آن را هم درست کنم؟» خلاصه همان رفتار دکتر قبلی را انجام داده بود، اما با یک لطافت و نرمش و به تدریج پیش رفته بود.
اگر فکر میکنید که مثلاً همسر شما کاملاً بیعیب است یا شما کاملاً بیعیب هستید، این فکر درستی نیست، قماش همه ما همین جنس است، همهاش زدگی دارد! باید برای رفو کردن و درمان طبیبانه خود آماده باشیم، شاید لازم باشد مدتها فکر کنید که چگونه به همسر بگویید: این که درست مسواک نمیزنی یا اگر درست مسواک میزنی، خلال نمیکنی موجب شده است دهانت بوی ناخوشایند دهد، نباید یکباره به او بگویی، زیرا معمولاً انسانها تحمل شنیدن عیب را ندارند. بنابراین برای بقای آن محبت و مودت باید اولاً از عیب یکدیگر چشمپوشی کرد و ثانیاً طبیبانه در درمان آن کوشید.
از اين همه تكرار خسته شدهام. كبوترهاي مهاجر كي رفتند با چشماني كه آيههاي اندوه بود و پر از آهنگ رفتن، و ناراحت از ثانيههاي جاماندن؟
راستي ياد بچههاي جبهه به خير، ياد خدا، ياد جبهه به خير، آن وقتها كه در امتداد نسيم، خستگي را احساس ميكرديم و زجر مثل برگ ياس نوازشمان ميكرد و درد مثل نيلوفر به دورمان ميپيچيد و آرامشمان ميداد. دلمان به ياد خدا بود و به فكر خوبي. غفلت با ما قهر كرده بود و با رفاه هم آشتي نداشتيم.
ياد موقعيتهايي به خير كه در آن به فكر موقعيت نبوديم. ياد دوكوهه به خير كه هزاران كوه ايستادگي تربيت كرد. ياد ايستگاه صلواتي به خير كه استراحتگاه ملائكه بود. ياد پلهايي به خير كه فاصلة دنيا و آخرت بود، ياد خودروهاي بهشتي به خير كه انبوهي دل را سوار ميكرد و از جادههاي صراط از ميان دوزخ آتش به مقصد ميرساند. ياد جادههايي به خير كه آدمي را از بيراهگي، انحراف و چند راهگي نجات ميداد. ياد تابلوهايي به خير كه راه جاودانگي را مشخص ميكرد. ياد سنگرها به خير كه مفصلترين ميهماني اشك و خلوص را بدون خرجهاي كلان ترتيب ميداد. ياد خاكريز به خير كه گودالهاي لغزش را صاف ميكرد. ياد حسينيه به خير كه شاهد قدوم اهل بيت(ع) بود.
ياد بستان به خير كه مزرعة عشق بود، سوسنگرد كه آن همه شقايق در دل كاشت، آباداني كه از ويرانيهاي دل جلوگيري ميكرد. خرمشهر كه شهرداران آسمان به زيبا سازياش پرداختند، اروندي كه هزاران دل در آن آبتني كردند، شلمچه كه كبوترهاي بينشان را در گوشه و كنارش منزل داد.
ياد حناي يكرنگي به خير، ياد فهميدهها به خير كه قبل از تكليف به تشييع رفتند. ياد بسيجي به خير كه ضريب اخلاص بود. ياد تخريبچي به خير كه حصارهاي دنيا را فرو ريخت. ياد پلاك به خير كه شمارة پرواز بود، ياد گروه خونهايي به خير كه همه مثل هم بودند. خاكريز نونيشكل كه روبهروي آن حرفي از نام و نان نبود. جزيرة مجنون كه شاهد جنون عشق بود. جزيرة سهيل كه ستارههاي زميني را به آسمان عروج فرستاد. امالقصر كه اهالي ويلا را هرگز به خود نديد. فاو كه وفا به تعهد بندگي را ميآموخت. ياد كميل و گردانش كه همه به علي(ع) پيوستند و گردان مالك كه از مال چيزي نداشتند. گردان روح الله كه به نياز جسم سرگرم نبودند. گردان حبيببنمظاهر كه همه دوست خدا بودند. گردان علياصغر، كه همه بزرگ بودند.
شما را به خدا يك بار ديگر سري بزنيد و شهدا را فراموش نكنيد.
سولماز عبدي آزاد
مقام معظم رهبری:
اگر در زندگی محبت وجود داشت، سختیهای بیرون خانه آسان خواهد شد. برای زن هم سختیهای داخل خانه آسان خواهد شد.
در ازدواج، اصل قضیه محبت است. دخترها و پسرها این را بدانند. این محبتی را که خدا در دل شما قرار داده، حفظ کنید.
این رابطه انسانی، براساس محبت و رابطه عاطفی استوار است. یعنی زن و شوهر باید به هم محبت داشته باشند و همین محبت، همزیستی آنها را آسان خواهد کرد. عامل محبت هم به پول و تشریفات و این چیزها بستگی ندارد.
محبت، خانواده را پایدار میکند. محبت، مایه آبادی زندگی است. کارهای سخت به برکت محبت برای انسان آسان میشود. در راه خدا هم اگر انسان با محبت وارد شود، همه کارها آسان خواهد شد. مشکلات آسان خواهد شد.
نشریه خانه خوبان -ش5