نفاق در کمين فرزندان
فراهم کردن زمينههاي رشد فرزندان و دور کردن شخصيت آنها از آفتها، بزرگترين هنر يک خانواده خوب است، اما چگونه؟
گام اول شناخت آفتها و خرابيهاست و گام بعدي شناخت دلايل و زمينهها، و سپس پيدا کردن راهکارهايي مناسب تا از رفتارهاي مخرب جلوگيري شود و رفتارهاي سازنده تقويت گردد.
يکي از چيزهايي که ممکن است شخصيت کودک را از مسيرش جدا کند و از او انساني سردرگم و گمراه بسازد، نفاق دروني است؛ چيزي که به تدريج و در بزرگسالي ويرانيهاي خود را نشان ميدهد. درباره زشتي نفاق آيات فراواني در قرآن کريم هست که حتماً بعضي از آنها را شنيدهايد اما درباره به وجود آمدن و زمينههاي آن هم آياتي داريم که جالب توجهاند مثلاً خداوند در آيات 75 تا 77 سوره مبارکه توبه، به عهدشکني عدهاي اشاره ميکند و ميفرمايد: به خاطر اين عهدشکني که با خدا کردند نفاقي در دلشان وارد شد. يعني همين که راضي شدند بدون دليل، بيخيال قراري بشوند که گذاشته بودند، دلشان دچار مرض شد؛ مرض نفاق. از اين استدلال قرآن ميتوان نتيجه گرفت بر خلاف وعده عمل کردن، خود به خود باعث ايجاد حالت نفاق ميشود، اما نقش خانواده در اين ميان چيست؟
بله درست است تا حد زيادي اين خانواده است که به کودک شخصيتي پايبند يا ناپايبند و بيخيال ميدهد. خانواده است که اهميت قول و قرار را براي فرزند جا مياندازد. تصور کنيد پدري که با بدقوليهايش زشتي آن را در ذهن و دل فرزند از بين برده است يا مادري که عهدشکنيهاي فرزندش را زشت نميشمارد يا خودش مثلاً در اداي نذرهايش سهلانگاري ميکند. در چنين شرايطي ذهن و دل فرزند آماده تجربه بدقوليها درباره عهدهاي مهمتري مثل عهدهاي الهي شده است؛ عهدهايي که شکستناش به قيمت شکستن ايمان و سقوط به مرتبه منافقان تمام ميشود.
مجله خانه خوبان- محمدحسین شیخ شعاعی