مادر اي آفتاب روشن دل
حکايت
وقتي به جهلِ جواني بانگ بر مادر زدم.
دلآزرده به کنجي نشست و گريان هميگفت:
مگر خُردي فراموش کردي که درشتي ميکني؟
چه خوش گفت زالي به فرزند خويش
چو ديدش پلنگافکن و پيلتن
گر از عهد خُرديت ياد آمدي
که بيچاره بودي در آغوش من
نکردي درين روز بر من جفا
که تو شيرمردي و من پيرزن
مادر اگرچه کانون عاطفه و مهر است، اما ظرفيت و شکيب کمتري براي تحمل ناگواريها دارد. لطافت طبعش، او را زودتر ميرنجاند. ضعف طبيعي و جسماني او از يک سو و ناتوانيهاي فرسايندهاي که از زايمانها و مشکلات ديگر در او پديد آمده است از سوي ديگر او را به شدت ناتوان ميکند. بيشک او شايستة تکريم، نوازش، عطوفت و خدمت است. دين زندگيآموز اسلام نيز بر اين مسأله تأکيد بسيار دارد:
سپاسمندي و سپاسگزاري
«اَناشکرلي و لوالديک»1
يکي از وظايف عقلي، ديني و اخلاقي ما شکرگزاري در برابر پدر و مادر است. واژهشناسان دربارة شکر گفتهاند:
شکر، سپاسگويي در برابر نعمت و اعتراف به نعمت همراه با نوعي تعظيم است. شکر بر سه نوع است:
شکر قلب و آن يادآوري نعمت است. شکر زبان و آن ثناگويي در برابر نعمت است. شکر ساير جوارح و آن مکافات نعمت به قدرت است.»2
سپاسگزاري در برابر خدمت و نعمت، يکي از ضرورتهاي عقلي و توصيههاي ديني است. در روايت آمده است:
«کسي که در برابر نعمتبخشي بندگان سپاسگزاري نکند سپاس خداي بزرگ را ترک کرده است.»3
گفتهاند:«شکر منعم واجب است.» از اينروي سپاسگويي در برابر پدر و مادر که بيشترين خدمتها را به ما ارائه کردهاند نخستين واکنش عقلي، عرفي و ديني در برابر خدمت و نعمت است.
مادرمان چند ماه پيش از تولد، رنجهاي ميهمانداري از ما را به جان خويش خريده و براي پاسداري از ما چه آزمايشها، درمانها و پرهيزها که انجام داده است و به چه آشفتهحاليها و ناگواريهاي جسمي و روحي که مبتلا گشته است.
پس از نه ماه پذيرايي مادر، اينک اين ميهمان رنجآفرين، غمگستر و بسيار عزيز، گام به دامن مادر ميگذارد و فصل بيخوابيها، درمانها، هزينهها و دغدغهها آغاز ميگردد. چه خوابهاي نازي که پس از خستگي بسيار، با گرية اين نوزاد، رخت برميبندد. چه آلودگيهاي دلآزاري که تنها با عاطفة بي دريغ او زدوده ميشود. اندکي تب آشفتگي پديد ميآورد و…
اين باغبان، زمينگير ميشود تا اين سرو، سامان گرفته سر بر آسمان سروري بسايد. اکنون آيا شايسته است اين باغبان مهربان را سپاس نگوييم؟
امام سجاد دربارة مادر ميفرمايند:
«فانک لاتطيق شکرها الا بعون الله و توفيقه4؛ بيترديد تو توان سپاسگزاري از او را نداري مگر با ياري مددرساني خداوند متعال.»
و امام صادق فرمودند: فرزند، در برابر پدر و مادر، سه وظيفه دارد:
1. سپاسگزاري از آنان در هر حال
2. فرمانپذيري از آنان در هر چه به او فرمان ميدهند يا او را باز ميدارند به جز معصيت خداوند متعال
3. خيرخواهي آشکار و پنهان براي آنان.
و در روايت ديگري آمده است:
«انالله عزوجل… أمر بالشکر له و للوالدين فمن لم يشکر والديه لم يشکر الله5؛ خداوند متعال فرمان داده است که از او و از پدر و مادر سپاسگزاري کنيم. پس کسي که از پدر و مادر، سپاسگزاري نکند، شکر خداوند را به جاي نياورده است.»
قدر و ارزش مادر
نکته قابل توجه در مفاهيم ديني آن است که اگرچه پدر بر فرزند پيش از بلوغ و گاهي پس از بلوغ ولايت دارد و مادر، داراي چنين ولايتي نيست، اما احسان و نيکي به مادر، تاکيد بيشتري گرفته است.
در کتاب وسائلالشيعه بابي آمده است با عنوان «باب استحبابالزياده في برّ الاُم علي بر الاب» يعني مستحب است بيشتر از پدر به مادر نيکي شود.
در دو آية قرآن کريم نيز پس از سفارش احسان به پدر و مادر، رنجهاي مادر يادآوري شده است:
«و وصينا الانسان بوالديه حملته أُمُه وهناً علي وهن و فصاله في عامين6؛ و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کرديم، مادرش او را با ناتواني روي ناتواني حمل کرد و دوران شيرخوارگي او در دو سال پايان مييابد.»
«و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته أمه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا؛ ما به انسان توصيه کرديم که به پدر و مادرش نيکي کند. مادرش او را با رنج و ناگواري حمل کرد و با درد و ناگواري بر زمين نهاد و دوران آبستني و از شير بازگرفتن او سيماه ميشود.»
بسيار درسآموز است که در آية نخست، مسألة آبستني و شيردادن مادر، مطرح شده است، و در آية دوم، مسأله آبستني، زاييدن و شيردادن، گزينش اين سه مسأله از ميان همة خدمتها و رنجهاي مادر، قابل تأمل است. مردان، چون رنجهاي پيگير آبستني، زاييدن و شيردادن را تجربه نکردهاند، احساس و يادآوري آن همه دغدغهها، آنهمه دردها و سختيها برايشان ممکن نيست؛ از اينرو بايد در اين دو آيه و به اين سه مسأله خوب بينديشند. تنها خداوند مهربان و زنان ميدانند که مادران، با اين سه مسأله چه مشکلات طاقتسوز و جانفرسايي را تحمل ميکنند.
زايمان آنقدر دردآور و رنجخيز است که در روايت آمده:« هنگاميکه زن زايمان ميکند گناهانش بخشيده ميشود.»7
و اگر ما و همة انسانها به اين سه مسأله و رنجنامة اين دوران بينديشيم مييابيم که هيچگاه نميتوانيم وظيفة خويش را در برابر حقوق مادر ادا کنيم. از اين جهت در فرهنگ زندگيآموز اسلام به اين مسائل، توجه جدي شده است.
ناتوان از سپاس
در حديثي آمده:«حق پدر، اين است که از او در طول زندگي اطاعت کني، اما حق مادر را هرگز ادا نتواني کرد. اگر فرزند به عدد شنهاي بيابان و قطرههاي باران، روزها در خدمت مادر بايستد برابر يک روز بارداري مادرش نميشود.»8
و امام سجاد ميفرمايند:« و حق مادرت اين است که بداني او بهگونهاي تو را حمل کرده است که هيچکس، ديگري را حمل نميکند و از ميوة قلبش بهگونهاي تو را غذا داد که هيچکس چنين عطايي به ديگري نميکند و از تو با تمام اعضايش پاسداري کرد.
بيپروا از گرسنگي خويش تو را سير کرد و بيباک از تشنگي خود، تو را سيراب ساخت، و بيتوجه به تنپوش خويش، تو را پوشاند. در آفتاب ماند تا بر تو سايه افکند، و براي تو بيخواب گشت و تو را از گرما و سرما پاس داشت تا تو از آن او باشي. بيشک توان سپاسگزاري او را نداري مگر به ياري و مددرساني خداوند متعال.»9
و در حديث مشهور ديگري از پيامبر اکرم آمده است:«الجنه تحت اقدام الامهات؛ بهشت زير گامهاي مادران است.»
خدمات جبرانناپذير مادر
مردي به رسول خدا? گفت: مادرم سخت پير شده است و اکنون نزد من زندگي ميکند. او را بر دوش ميگيرم و جابهجا ميکنم از درآمدم او را غذا ميدهم. پليديهاي او را با دست ميزدايم. با اينحال، از روي شرم، چهرهام را از او برميگردانم. تا آنکه بدين وسيله او را تعظيم کرده باشم. آيا تلافي خدمات او را کردهام؟ فرمود: نه. براي آنکه شکم او جاي تو بود و سينههايش مشک تو، و پاهايش پاپوش تو (مرکب تو) و دامنش خوابگاه تو. او اين کارها را ميکرد و آرزوي زنده ماندن تو را داشت و اکنون تو اين کارها را ميکني و دوست داري بميرد.10
مردي نيز مادر کهنسالش را به دوش گرفته بود او را در اطراف کعبه طواف ميداد. هنگام طواف با پيامبر اکرم? برخورد کرد، از آن حضرت پرسيد:«آيا حق مادرم را ادا کردهام؟ پيامبر فرمود:«لا و لا بزَفره واحده؛ نه! حتي يک نفس او را جبران نکردهاي.»11
انس با مادر برتر از جهاد
جواني به محضر رسول خدا? آمد و گفت: من جوان شادابي هستم و جهاد را دوست دارم، اما مادري دارم که جهاد من براي او ناگوار است. پيامبر اکرم? فرمودند: بازگرد و با مادرت زندگي کن. سوگند به خدايي که مرا به حق به پيامبري فرستاد. يک شب اُنس او با تو از يک جهاد در راه خداوند متعال برتر است.12
و مردي به نام سلمي گفت: نزد حضرت رسول اکرم? رفتم و دربارة جهاد، از آن حضرت، نظر خواستم. حضرت پرسيدند: آيا مادر داري؟ گفتم: آري. فرمود: برو و او را گراميدار بيشک بهشت زير گامهاي اوست.12
پينوشتها
1. لقمان، 14
2. مفردات راغب، صص 269-268
3. بحارالانوار، ج 71، ص 44
4. وسائلالشيعه، ج11، ص 135
5. بحارالانوار، ج74، ص68
6. لقمان، 14
7. وسائلالشيعه، ج15، ص175
8. مستدرکالوسائل، ج15، ص203
9. وسائلالشيعه، ج11، ص 135
10. مستدرکالوسائل، ج15، ص180
11. همان، ص199
12. اصول کافي، ج3، ص250
13. مجموعه ورام، ج2، ص284