فریاد از دوری تو
هو الرِئوف
اکنون که کنار مزار خواهرت بی بی حضرت معصومه (س ) ایستاده ام؛ اما کبوتر اندیشه ام به یادتان به پرواز در آمده
مروارید اشک را بر گونه هایم رها میکنم تا با سوز دل بگویم:
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ع
گرچه دیر زمانی نیست که به پابوس آستانت آمده ام اما دل غمدیده ام در تمنای وصالی دوباره بال و پر می زند و به هر تپش قلب ، دانه اشکی بر صفحه ی صورتم نقش می بندد و
دوری از تو را فریاد می زند!
مسافت من با تو گر چه به ظاهر بسیار است تا حرفهای دلم را برایت بازگو کنم اما قلم به دست گرفته ام تابنگارم
زیباترین و ناب ترین لحظات عاشقانه ام را
ای عزیز دل! یا ضامن آهو !
کبوتر دلم در غربت سرای جهان برای مزار غریب ترین غریب دنیا پر می زند و با حیرت می نگرد غربت این عزیز غریب نواز را !
هر بار با کوله باری از اندوه و غم به بارگاهت پناه می آورم، نقاره های حرمت؛ روح نواز ترین آهنگ را در گوش جانم می نوازند.
سحرگاهان که سر بر آستان بی مثالت می سایم، طوفان دلم به آرامش می گراید و دریای پر خروش چشمانم به ساحل امید و آرزو می رسد.
مرا دریاب از پس زمان و مکان!
چرا که اکنون دست به دامان خواهرت هستم و چون کودکان به بهانه ای تو را می جویم
و از ایشان تمنا دارم که لحظه های پر تشویش و قلب پر آشوبم را به ضریح مقدست گره بزند
و بار دیگر دستان ناتوانم را به آستان توانمندتان برساند تا شفیع من باشید،
در غریب ترین لحظات حسابرسی قیامت…
سودابه بیرامی/ موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه