يکي از دوستان که پدرشان حدود سيسال مؤذن محل خود بودند و هر صبح هنگام نماز مردم را با اذان خود بيدار ميکردند، از قول ايشان ميگويد: يک روز وقتي از خواب بلند شدم عقربههاي ساعت را يک ساعت جلوتر از چيزي که بود ديدم و به خيال اينکه وقت نماز است به مسجد رفتم و اذان گفتم با اذان من هم خيليها از جا برخاستند و چه بسا نماز هم خواندند بعد از آن وقتي متوجه اين اشتباه شدم تأسف ميخوردم که چرا اين اتفاق افتاده. فرداي آن روز مردي پيشم آمد و به خاطر نجات دادن جان خود و زن و بچهاش ازمن تشکر کرد. وقتي قضيه را پرسيدم گفت: ديشب با صداي اذان بيموقع شما از خواب پريدم و بلافاصله متوجه بوي شديد گاز شدم. به خاطر نشتي فضاي خانه را گاز گرفته بود و اگر بيدار نميشديم شايد تا ابد در خواب ميمانديم!
وقتي حکمت اذان بيموقع را فهميدم خدا را به خاطر اشتباهي که ناخواسته مرتکب شده بودم شکر کردم.
قَالَتْ أُوصِيكَ أَنْ لَا يشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِي مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ ظَلَمُونِي وَ أَخَذُوا حَقِّي فَإِنَّهُمْ عَدُوِّي وَ عَدُوُّ رَسُولِ اللَّهِ
تو را وصيت ميكنم كه هيچكس از آنان كه به من ظلم كرده اند و حق مرا غصب نموده اند، نبايد در تشييع جنازه من شركت كنند.
وَ ادْفِنِّي فِي اللَّيلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُيونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ مرا در شب دفن كن، آن هنگام كه چشمها آرام گرفته و ديده ها به خواب فرو رفته باشند.
(بحارالأنوار ج43، ص 191)
سید مجتبی علمدار، به سال چهل و پنج، در هنگامه سحر به دنیا آمد، آقا سید مجتبی اولین صدائی را که در این جهان هستی، پس از اولین لحظه تولدش شنید، اذان صبح بود.
«شهید سید مجتبی علمدار، فرمانده گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل، لشکر 25 کربلا بود.»
من و مجتبی ساروی هستیم، «مازندرانی». من هر کجا که مجتبی بود، حاضر بودم، مجتبی همیشه می گفت: علیرضا خیلی دوست دارم مانند مادرم«حضرت زهراء(س)» شهید بشوم.
آیت ا… بهجت
هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به هر صورت، صددرصد برای غیر انبیا(ع) غیر ممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه گرم و با صفا و صمیمی باشد. فقط باید صبر و استقامت و گذشت و چشمپوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.
نواي غم دلم دوشينه ميزد
سياهي سايه بر آيينه ميزد
دل من پابرهنه، اشکريزان
پي تابوت زهرا سينه ميزد
محمدرضا سهرابي نژاد
قالت فاطمه : نحن وَسيلتُه في خَلقهِ و نحن خاصَّتهِ و محلِّ قُدسهِ و نحن حُجَّتِهِ في غَيبِهِ و نحن وَرثَه أَنبيائهِ؛
ما [اهلبيت رسولخدا?] وسيله ارتباط خدا با مخلوقاتيم، ما برگزيدگان خداييم و جايگاه پاكيها، ما دليلهاي روشن خداييم و وارث پيامبران الهي.
(نهج الحياه، ص35)
آدم زحمتکشی بود. تنها چیزی که برایش مهم بود نون حلال بود. برای همین شغلهای زیادی را تجربه کرده بود؛ نجاری، زنبورداری، دامداری و… کارهای پر مشقت دیگر. همه را با جان دل انجام میداد چون مطمئن بود نانی که میخورد حلال است. آن قدر اهل همّت و مواظبت بر حلال وحرام بود که از برکت درآمدش، گاهی به پدر و مادرش هم از نظر مالی کمک میکرد. او قصه جالبی را از دوره جوانیاش اینچنین برایم تعریف میکرد.
در دوران سربازی یک روز به همراه دوستان قصد تفریح و گردش کردیم. برای غذا یکیمان رفت و دل شتر خرید و آمادهاش کرد برای کباب. کباب لذیذی از دل شتر آماده شد و مشغول خوردن شدیم. یکی دو لقمه که از آن خوردم احساس بدی به من دست داد و حالت تهوع پیدا کردم. خلاصه همان یکی دو لقمهای که خورده بودم برگرداندم. با عصبانیت رو کردم به دوستانم و گفتم: توی این کباب چی بوده که نتونستم بخورم؟ حتما این غذای یک چیز اضافه داشته که این جوری شد. وقتی خشم و جدّیت من را دیدند کسی که دل را خریده بود گفت: قصاب بیانصاف دل را گرانتر از قیمتش فروخت من هم برای تلافی مخفیانه یکی دیگر برداشتم. وقتی این را شنیدم فوری رفتم سراغ قصاب و پول دل اضافی را پرداختم.
در یکی از مهمانیهای دوستانه، تدبیر خلاقانهای که صاحب منزل برای شیر دادن کودکشان به کار گرفته بود، تحسین همه ما را برانگیخت. آنها به کودکشان یاد داده بودند که تقاضای شیر خوردن خود را با این جمله بگوید«مامان وضو داری؟» و بدین شیوه هوشمندانه یادآوری میشد که او را هرگز بدون وضو شیر ندهند.
استاد خدامراد سليميان
هيچ كس را توان معرفت زهراى مرضيه نبوده و نيست، جز پروردگار هستى و خاصان اولياى او، كه بلنداى شناخت اين بانو، پرندهاى تيزپرواز مىطلبد رها شده از تمامى قيدها و بندها، كه فاطمه سرّى است از اسرار الهى.
بزرگ بانوى جهان اسلام به عنوان برترين زنان عالم همواره در كلام حضرات معصومان به ويژه پيامبر گرامى اسلام مورد توجه و عنايت خاص بوده است؛ گاهى از او به عنوان برترين زنان عالم و گاهى به عنوان برترين زنان بهشتى ياد شده است.
حضرت زهرا خطاب به پيمان شكنان پس از پيامبر فرمود:
اَنسيتُم قولَ رسولِ الله? يومَ غديرِخُمّ مَن كُنتُ مولاهُ فّعلي مولاه؟
آيا فراموش كرديد سخنان رسول خدا? را در غدير خم [ كه فرمود:] هركه من مولا و رهبر او هستم، علي مولا و رهبر اوست.
(نهج الحياه، ص 41)