بود هادی هدای هر چه هستند
هدایت را به تیر جهل بستند
نقی کو نغمه ی زیبای هستیست
چه سان ابلیس ها حرمت شکستند؟
هر آن جاهل که هر بی حرمتی کرد
هدایت را به روی خویش بستند
حریم امن تو ما را پناه است
پناه بی پناهان را شکستند؟
تو ای مولای مظلوم غریبان
حریمت را چرا بر تیر بستند؟
بود هر قلب شیعه جایگاهت
به هر تیر عدو دل ها شکستند
چو دل ها شد کبوترهای کویت
طواف گنبدت را، راه بستند
نقی مولای جاوید غزل هاست
نقی زیباترین نقشی که بستند
هدایت را ز هادی جویم و بس
که ره پویان عشقش مست مستند
مهدیه سادات محمودی-طلبه پایه 4
محدثه رضايي
مريم نه ساله بين دوستانش ايستاده و نگاهم ميکند. چادرنماز مامان را سر کرده، چادرنماز مامان برايش بلند است. با دو دستش پرهاي چادر را گرفته بالا. جلويشان يک کيک بزرگ است. کيک به شکل جانماز است. مريم چشم دوخته به مهر وسط سجاده که از کاکائو است. دوست دارد وقتي کيک را تقسيم ميکنند مهر به او برسد. در عکس بعدي خانم معلم يکي از شمعهاي دور سجاده را برداشته و روشن ميکند تا با آن بقيه شمعها را روشن کند. شمعها به تعداد بچههاي کلاس است؛ بيستوچهارتا. به گل توري سفيد رويسرهايشان نگاه ميکنم. روي تورها، گلهاي ريز صورتي دوخته شده است. تلها مثل يک هالهاند؛ يک هاله که هميشه توي عکسها و نقاشيها دور سر فرشتههاست.
آلبوم را ورق ميزنم. همه فرشتهها دستهايشان را به سمت بالا گرفتهاند. دارند دعاي عهد ميخوانند. به دستهاي مريم نگاه ميکنم. اشک از چشمهايم سر ميخورد و بعد از روي گونهام به روي صفحه آلبوم؛ اشک افتاده است روي دستهاي مريم.
نسرين را نگاه ميکنم. کش چادر نمازش کنده شده و جلوي صورتش آويزان است. آن روز توي جشن تکليف وقتي کيک ميخورد، گفت: «ميخواهم از امروز به بعد به خدا و امام زمان قول بدهم ديگر مدادهايم را گم نکنم مامانم خيلي ناراحت ميشود.»
ليلا مهرش را ميبوسد. او ميگفت: «امشب همراه مامان ميروم مسجد. شب سهشنبه هم ميروم جمکران. مامانم قرار است نماز امام زمان را هم يادم بدهد.»
آلبوم را ورق ميزنم. مامان، مريم را ميبوسد. قطرههاي اشک روي سر و صورت مريم و مامان ميچکد. دستمال کاغذي را ميکشم روي صفحه آلبوم. آلبوم را ورق ميزنم. صداي اذان ميآيد. صداي مامان با صداي اذان قاطي ميشود: مريم جان! مامان! پاشو نمازت را با امام زمان بخوان.
آلبوم را ميبندم و از جا بلند ميشوم. وضو ميگيرم و چادر نماز مامان را از روي چوب لباسي برميدارم و سرم ميکنم. مامان از توي عکس روي تاقچه با همان چادر نماز نگاهم ميکند و لبخند ميزند.
خورشید پنجمین جهانتاب آمده
صد گل ستان ز نور وجودش برآمده
بشکفت غنچه های محبت ز نور او
بارید گرمی ابدی از حضور او
خورشید علم و عابد و عالم به روزگار
بخشنده و کریم و صفاتی چوکردگار
بحر علوم و موج عطوفت، شمیم یار
استاد عشق و معرفت آفریدگار
او پاسبان دین خدا در زمین شده
از لطف او لطافت باران چنین شده
مهدیه سادات محمودی-طلبه پایه چهارم
… و عالم آغوش گشود. و آفرينش يك بار ديگر آغاز شد. قلب زمين از ضربان باز مانده بود، دل آسمان از تپيدن.
سميّه دانه هاي اعتقادش را كنار باغچة تحمّل مي گذاشت تا آماده باشد براي كاشتن؛ سلمان كولهبار جست و جويش را بر زمين مي گذاشت تا نفسي تازه كند؛ ابوذر كلام برنده اش را از غلاف بيرون مي كشيد و براندازش مي كرد؛ بلال بام كعبه را مي نگريست و حنجرة مردانة سكوتزده اش را وعدة فرياد مي داد.
و آمنه بر تخت مقام بي بديلش جلوس مي كرد، دانه هاي اشك خود را به پاي گلدان تنهايي اش ميچكاند و منتظر مینشست تا غنچه اي كه جهان را به عطر دلاويز عشق معطّر مي كرد، از باغچة هزاران سال رنج بشر سربرآورد.
عامالفيل بود. سالي كه خدا لشكر ابابيل را به جنگ لشكر فيل فرستاد تا خانة كعبه بر پا بماند. و انگار كعبه امروز دارد دل سنگي اش را آماده مي كند و وعده مي دهد كه از لوث وجود لات و عزّي و نوچه هايشان پاك خواهد شد.
هفدهم ربيع الاوّل است. بشريّت به شادباش تكامل خويش ايستاده است و طاق كسري و آتشكدة فارس و درياچة ساوه به شهادت عظمت يك ميلاد، نابودي خويش را به نظاره نشستهاند.
محمّد (ص) مي آيد؛ با مكتب عدالت و محبّت و سخاوت؛ با شعار برادري و برابري و صلح. مي آيد تا انسان خسته از جهل و تعصّب و نابرابري را در بهشت حكومتي مهمان كند كه سياه و سفيد، زن و مرد، فقير و غني را یکی میداند.
مي آيد تا به بشريّت مهر بورزد، علم ببخشد؛ اوج ببخشد؛ و دستش را به آسمان برساند.
مي آيد تا شراب خرما و انگور را با شراباً طهورا، جنگ هاي قبيله اي را با جهاد في سبيل الله، قتل و مرگ را با شهادت، معاوضه كند.
مي آيد تا بشريّت طعم اوج را بچشد.
و هفدهم ربيع الاوّل روز تكامل است. روزي كه مصطفاي خدا طلوع كرد تا دين خدا را بياورد و صادق آل محمّد (ع) طلوع كرد تا دانشگاهي بنا كند به وسعت چندين قرن و دين خدا را در دانشگاه جعفري تدريس كند و تعليم دهد و گسترش بخشد. چندين هزار شاگرد در مسجد پيش رويش زانو بزنند و بپرسند و بشنوند، و نور علم او را به كتابت درآورند و قرن ها منتشر سازند.
هفدهم ربيع الاوّل روز تكامل است. روز اوج است. روز دانش هاي آسماني است. روز علمهاي لدنّي است. من هم از اين زلال، سهمي مي خواهم.
يارسول الله! يابن رسول الله! اين كاسه هاي گدايي، دستان خالي ماست. ما را از آستان لطفتان نصيبي نيست؟
نظیفه سادات موذن-طلبه سطح3-
اصول مهيا کردن محيطي مناسب براي درس خواندن فرزندان در خانه
شما فرزند خود را خوب ميشناسيد و با عادات او آشناييد. لازم نيست به فرزندتان خيلي سخت بگيريد. برخي از دانشآموزان علاقه دارند در کنجي بنشينند و درس بخوانند، عدهاي ديگر زير ميز يا برخي اشياء راحتترند، اما اگر سال اولي است که فرزندتان مطالعه را آغاز کرده توصيه ميکنيم براي درس خواندن او مکاني ثابت را مهيا کنيد و از او بخواهيد پشت ميز مطالعه درس بخواند. ميز مطالعه را در اتاقي ساکت و ساده قرار دهيد. دکور اتاق مطالعه را مرتب تغيير ندهيد و ترجيحا از وسايل تزييني مانند قاب عکس يا مجسمه يا عروسکها که يادآور خاطرهاي براي فرزندتان هستند، استفاده نکنيد تا حواس او در هنگام مطالعه مرتب پرت نشود. زاويه تابش نور را هم در نظر بگيريد. ميز را در جايي از اتاق قرار ندهيد که سايه فرزندتان روي کتاب بيفتد و آن را تاريک کند.
کجا درس بخوانم؟
مقام معظم رهبري
احساسات و نيازهاي اصلي در همه يکسان است. در اينجهت يک ثروتمند مثل يک فقير است، هر دو دلشان ميخواهد وقتي وارد خانه شدند، خانه به آنها آرامش و امنيت و احساس راحتي و آسودگي بدهد. اينرا همة مردها ميخواهند. همة زنها هم ميخواهند وقتي شوهرشان وارد خانه شد، خانه را پر از شيريني و شادي کند که خانه برايشان محيط راحت و شادي شود، زيرا هر دو خستگي دارند؛ زن کارهايي دارد و مرد هم کارهايي. حالا مرد در چالشهاي زندگي و زن هم يا در چالشهاي زندگي و کارهاي سياسي يا در خانه و يا تربيت فرزند، هر دو خستهاند. وقتيکه زنو شوهر در پايان کار روزانه يا در وسط روز به هم ميرسند و همديگر را ميبينند، هر دو از هم توقع دارند که بتوانند محيط را شاد، سرزنده، قابل زيست و رفعکننده از خستگي بسازند، اين توقع به جايي است. اگر بتوانيد اين کار را بکنيد زندگي شيرين خواهد شد.
استاد سيدعلياکبر حسيني
حضرت زهرا(س) همسرشان را با کنيه صدا ميکردند و ميگفتند «يا اباالحسن» اميرمؤمنان علي(ع) نيز گاهي حضرت فاطمهزهرا(س) را با نام صدا ميکردند و گاهي با کلمه «يا بنت محمد» او را صدا ميزدند. مرد بايد خانمش را با اسمي صدا بزند که او دوست دارد. به عنوان مثال، اگر اسم اين خانم فرشته است، بگويد فرشتهخانم. آرام آرام او هم ياد ميگيرد که همينگونه با زيبايي نام همسرش را ببرد. بعضيها فکر ميکنند، حيا اقتضا ميکند جلو مرد نامحرم اسم خانمشان را صدا نزنند. در صورتي که ما ميبينيم در اخبار و روايات اسم فاطمهزهرا(س) اسم خديجه کبري، اسم حضرت زينب، اسم فرزندان ائمه با همسران آنها آمده است و اين با حيا منافاتي ندارد. از آنجا که انسان اسم خودش را دوست دارد، کسي که اين اسم را به زيبايي ببرد، نيز دوست دارد. بنابراين، خانمها از افزايش محبتي که با اسم کوچک ايجاد ميشود، غفلت نکنند و اين غفلت حتماً بايد جبران شود.
يکي از راههاي تقويت انس، دل دادن به سخن يکديگر و نگاه پر محبت به يکديگر کردن، لبخند زدن به روي همديگر و با هم غذا خوردن است که متأسفانه گاهي مراعات نميشود. بچهها ميآيند و خسته هستند مادر ميآيد غذاي آنها را ميدهد. بعد آقا ميآيد غذاي او را ميدهد و بعد هم خودش غذا ميخورد. در حالي که همغذا شدن احساس متقابلي را ايجاد ميکند؛ يعني همان موقعي که شما عدسپلو با خرما ميل ميکنيد، همان لذتي که از عدسپلو با خرما ميبريد آنکه روبهروي شما در کنار سفره نشسته، همان لذت را ميبرد. يک احساس مشترکي ايجاد ميشود که بسيار مؤثر است.
حجتالاسلاموالمسلمین فرحزاد
«کان رسولالله(ص) اذا اصبح مسح علی رئوس ولده و ولد ولده.»1
یکی از سیرههای پیغمبر اکرم(ص) این بود که هر روز صبح دست مهر و محبت بر سر فرزندان و نوههایش میکشید. این دست کشیدن، آرامش عجیبی برای فرزندان دارد. گاهی بعضی به پیغمبر(ص) میگفتند: یا رسولالله! من تا به حال دختر و پسرم را نبوسیدهام. حضرت بسیار متأثر میشدند و میفرمودند: مثل اینکه خدا رحمتی در تو قرار نداده است.
در خانواده، صرف دوست داشتن قلبی قطعاً کفایت نمیکند. باید محبت را ابراز کرد. از سفارشات اکید استاد بزرگوار حاجآقا دولابی این بود که میفرمودند: موقع خارج شدن از خانه بی خداحافظی نروید. با همسرتان خداحافظی کنید. ایشان میگفتند: من گاهی که میخواهم از خانه بیرون بیایم، حاجخانم پارچهای میآورد، کفشم را تمیز میکند و میگوید: حاجآقا! شوهر به این خوبی و قشنگی، مثل شما در این عالم نیست. مقداری از من تعریف میکند و سپس پولها را از جیب من بیرون میکشد.
از آن طرف، اگر محبت هم فوقالعاده افراطی باشد، مقداری تعدیل شود بهتر است، یعنی اگر محبت فرزند و همسر در حدی است که فراتر از محبت خدا و اهلبیت(ع) است، باید تعدیل شود. در روایت داریم که پیغمبر خدا(ص) میفرماید: کسی به من ایمان نمیآورد مگر اینکه من رسولالله را از خودش بیشتر دوست داشته باشد و اهلبیت مرا از اهلبیت خود بیشتر دوست داشته باشد. اگر من همسرم را از اهلبیت بیشتر بخواهم، فرزندانم را از اهلبیت بیشتر بخواهم، سر دو راهی به کژی رو میآورم.
مرحوم آیتالله شاهآبادی به نقل از پدرشان میفرمودند: ایشان به یکی از فرزندان علاقه افراطی پیدا کرده بود و میترسید در وقت مردن کار دست او بدهد و ایمان او را تحتالشعاع قرار دهد. لذا ریاضت کشید تا محبت به این فرزند تعدیل شود.
1. بحارالانوار، ج 101، ص 99.
دکتر افروز
زن و شوهر باید برای حسن تأمین نیازهای همدیگر تلاش کنند. وقتی که نیازهای فطری، به نحو مطلوب تأمین شد، نشاط صددرصد ایجاد میشود. نشاط واقعی در سایه حسن تأمین نیاز فطری بشر به شیوه مطلوب و مشروع است. به عنوان مثال، خدا انسانها را محبتپذیر و اخمگریز آفریده است. انسانها تشویقطلب و تنبیهگریز، تکریمطلب و تحقیرستیزند و خودشیفتگی دارند، همه انسانها دوست دارند تا ابد زندگی کنند. کسی که دوست دارد بمیرد، افسرده است. نشانههای افسردگی آرزوی مرگ است. همسر من دوست دارد محبوب و مورد تکریم من باشد، نیازهای فطری و روانی دارد، به جاذبه کلامی نیاز دارد. یکی از راههای تکریماش این است که خوب صدایش کنم. همسر دوست دارد که در کنار دیگران هم تکریم شود. اگر با نگاه و کلام تکریمآمیز که بیانگر اوج محبت و عشق است و نشاط میآورد به او نگریستیم و با او سخن گفتیم، جاذبه ایجاد میکند، اما اگر انسان خدای ناکرده لطافتهای کلامش برای دیگران باشد، ولی برای همسرش نباشد، جاذبه ایجاد نمیشود. این نیاز بشر است.
همه دوست دارند مورد احترام قرار گیرند. کدام یک از خانمها و آقایان دوست ندارند همسرشان مؤدب، مهربان و صمیمی صدایش کند؟ همه دوست دارند. چه کسی دوست ندارد وقتی از خانه بیرون میرود، همسرش جلو پایش بایستد و وقتی برمیگردد، به استقبالش بیاید؟ اینها نیازهای بشر است. نیازهای شناختی، بصری، کلامی، رفتاری و جنسی همسران متقابل است. اگر این نیازها به شیوه مطلوب و مشروع در خانواده تأمین شود نشاط به مراتب بیشتر میشود. خیلی از مواقع، عادتهای ما نمیگذارد به ارزشها بپردازیم. ارزشها را قربانی عادتها میکنیم. حضرت علی(ع) فاطمهزهرا(س) را با واژههای حبیبتی، زهرا، امالحسن و واژههای خوب صدا میکردند.
مقام معظم رهبری
مسأله مادری، همسری و خانه و خانواده بسیار اساسی و حیاتی است. در همه طرحهایی که ما داریم خانواده باید مبنا باشد. شما اگر بزرگترین متخصص پزشکی (یا هر رشته دیگر) بشوید، ولی زن خانه نباشید، ناقص هستید.
شما میتوانید ضمن آن کارها زن و کدبانوی خانه هم باشید. اصلاً محور این است و اگر بخواهیم در این مورد یک تشبیه ناقص بکنیم، باید به ملکة زنبور عسل اشاره کنیم. کانون خانواده جایی است که باید در آن عواطف و احساسات وجود داشته باشد و رشد و بالندگی پیدا کند. بچهها در آن کانون، محبت و نوازش ببینند. طبیعت مرد در یک محدودة خاصی خامتر و شکنندهتر از طبیعت زن است و لذا مرهم زخم او فقط نوازش زن است. حتی نوازش مادر هم برای او نمیتواند جایگزین نوازش همسر باشد. یعنی همسر برای او کاری را میکند که مادر برای بچه کوچک خود میکند. زنهای دقیق و ظریف به این نکته آشنا هستند. احساسات و عواطف خانوادگی محتاج یک محور اصلی است که آن خانم، خانه است و اگر او نباشد، خانواده شکل بدون معنایی خواهد بود.
شغل اصلی زن، شغل همسری و مادری است؛ ولی بعضی خیال میکنند این اهانت به زن است. مهمترین کاری که زن میتواند بکند، کار مادری است. البته در مواردی شاید کارهای اجتماعی زنان واجب عینی و یا کفایی نیز باشد؛ اما در همه حال خانمها باید فعالیت اجتماعیشان را با حفظ جنبه مادریشان بکنند و الگویشان حضرت فاطمه زهرا(س) باشد.