اگر کسي دور خانه من و شما يکي دو بار بچرخد به او مشکوک ميشويد، اما خانه خدا خانهاي است که هرچه گرداگرد آن گردش و چرخش کني، بر آبرو و اعتبار و احترام شما افزون و افزوده خواهد شد و از اين گذشته ثبات و استحکام بيشتري هم خواهي يافت؛ پيچها را نديدهاي که هر چه بيشتر ميپيچند محکمتر و مقاومتر ميشوند؟ يادمان باشد کعبه يک تمثيل و يک تصوير از امام معصوم است، همچنان که در روايت آمده است: امام همانند کعبه است،پس اگر او را محور قرار داده و در گرداگرد او پروانهوار به حرکت آيي از حرمت و شرافت و قداست والايي برخوردار خواهي شد، هرچند مثل حر کارنامهاي سياه در پشتسر داشته باشي، چون اين نازنينان اول کاري که ميکنند کريمانه از تو در ميگذرند و مثل خود، تو را پاک و زلال ميکنند.
تو مگو ما را بدان شه بار نيست با کريمان کارها دشوار نيست
تمثیلاتی از استاد محمد رضا رنجبر
رستاخيز جان
سيد مرتضى آوينى، نشر ساقى، چاپ اول، تهران، 1379، 180صفحه، 890 تومان
انفجار اطلاعات! نمىدانم چرا من از اين تعبير آن چنان كه بايد نمىترسم و حتى چه بسا مثل كسى كه ديگر صبرش تمام شده است از فكر اين كه جهان به سرنوشت محتوم اين عصر نزديكتر مىشود خوشحال مىشوم . نيچه خطاب به فيلسوفان مىگويد: «خانه هايتان را در دامنههاى كوه آتشفشان بنا كنيد» و من همه كسانى را كه در جست و جوى حقيقتند مخاطب اين سخن مىيابم . «گريختن» مطلوب طبع كسانى است كه فقط به عافيت مىانديشند و اگر نه، مرگ يك بار، زارى هم يك بار .
دهكده جهانى واقعيت پيدا خواهد كرد، چه بخواهيم و چه نخواهيم . اين حقيقت تنها ما را كه شهروندان مطيعى براى اين دهكده بزرگ نيستيم مضطرب نمىدارد و بلكه غرب را هم چه بسا بيشتر از ما به اضطراب مىاندازد . ما شهروندان مطيعى براى دهكده جهانى نيستيم; اين سخن نياز به كمى توضيح دارد و . . .
آنچه خوانديد بخشى از كتاب هفتم مجموعه آثار شهيد سيد مرتضى آوينى، «رستاخيز جان» ، است . اين كتاب مقالات نگارنده را در حوزه هنر، ادبيات و فرهنگ در بر مىگيرد و مطالب آن از مجموعه مقالاتى كه در طول سالهاى 1368 تا 1371 نگارش يافته و در مطبوعات به چاپ رسيدهاند گزينش شده است .
فلسفه اخلاق
شهيد مرتضى مطهرى، انتشارات اسوه، چاپ دوم، قم، 1376، 168 صفحه.
اساسا اخلاق، مربوط به روح زيبا است، نه آن كه كار، فى حد ذاته زيبا است . اخلاق، يعنى آن جا كه روح انسان حالتى پيدا مىكند و روح زيبا مىشود، اگر كار زيبا استبه تبع روح زيبا است و لكن در نظر بدوى كار فى حد ذاته زيبا است و روح زيبايى خودش را از كارش كسب مىكند، اين نظريه مربوط به «افلاطون» است . «افلاطون» پايه اخلاق را، بر عدالت قرار داده است، اخلاق را مساوى با عدالت و عدالت را مساوى با زيبايى مىداند با اين كه خودش گفته است عدالت قابل تعريف نيست مع ذلك كوشش كرده است كه يك تعريف ناقصى براى عدالتبدستبدهد و گفته است «عدالت عبارت از هماهنگى اجزاء با كل است» عدالت اجتماعى را هم كه تعريف مىكند مىگويد: عدالت اجتماعى يعنى، اين كه هر فردى هر مقدار كه استعداد دارد كار بكند و به اندازه كارش پاداش به او داده شود و تمام افراد جامعه بايستى اين چنين باشند . . . . .
با مطالعه اين كتاب مىتوانيد به پاسخ سؤالاتى مانند: اخلاق چيست؟ انسان دوستى چيست؟ زيبايى چيست؟ زيبايى مطلق يا نسبى؟ و مطالبى در زمينه فلسفه اخلاق دستيابيد .
استاد شهيد مرتضى مطهرى :
شما تمام نگرانى تان از اين است كه نكند روزى يك موجود زنده و بالخصوص انسان را بسازند . من نمىفهمم اين نگرانى چه نگرانىاى است؟ اگر انسانها انسان را ساختند يا گياه را ساختند، آنوقت مگر انسانها گياه را خلق كردهاند؟ اين عالم قانونى دارد كه از آن تخلف نمىكند; يعنى اگر آن مجموع شرايط مادى براى پيدايش يك گياه به وجود آيد يا - به قول كسانى كه قائل به روح و نفس هستند - اگر مجموع شرايط براى اينكه يك كودك (نفس) متولد شود به وجود بيايد (به هر وسيله به وجود بيايد; مىخواهد عوامل طبيعت آن را به وجود آورند يا انسانها) محال است كه او به وجود نيايد . اين را با مثالى ذكر كنم - در مثال بهتر مىشود مطلب را گفت - و آن اين است:
علامه محمد تقي جعفري رحمه الله عليه مي فرمودند :
هنگام تحصيل در مدرسه ي صدر در نجف ؛ روزي نزديك به در حجره ؛ آبگوشتي بر سر چراغ گذاشتم و سپس مشغول مطالعه شدم .
پس از چندي متوجه شدم كه طلاب مدرسه در حال شكستن درب پنجره هستند .
با سرعت درب را باز كردم ؛ با حالت اعتراض خطاب به آنان گفتم : من مشغول مطالعه هستم چرا مزاحم من مي شويد ! كه ناگهان متوجه شدم كه تمامي حجره را دود گرفته و طلاب به تصور اين كه حجره من آتش گرفته براي كمك و نجات من آمده اند و من از شدت توجه به مطالب مورد مطالعه چيزي متوجه نشده ام.
(قصه ي ارباب معرفت ، ص 16)
حضرت آیت الله بهجت:
روایت دارد که در آخر الزمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند . گویا همین دعا برای فرج یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعاست . همین مرتبه ای از فرج است.
آیت الله حسینی همدانی:
یادم هست که علامه طباطبائی معمولا که غروب می شد قرآن می خواندند . عرض می کردم : آقا چرا این موقع ! هوا تاریک است ؟ ایشان می فرمود: قرائت قرآن بر نور چشم می افزاید ؛ همان گونه که بر بصیرت دل می افزاید.
( مجله حوزه ؛ ش 30 ؛ ص 54)
شیخ عباس قمی:
وقتی کتاب منازل الاخره را تالیف و چاپ کردم ؛ در قم به دست شیخ عبدالرزاق مساله گو افتاد ؛ پدرم کربلایی محمد رضا از علاقه مندان او بود ؛ شیخ عبدالرزاق روزها قبل از ظهر در صحن حضرت معصومه سلام الله علیها کتاب منازل الاخره را گشوده و برای مستمعین می خواند .
یک روز پدرم به خانه آمد و گفت : شیخ عباس کا ش مثل این مساله گو می شدی ؛ می توانستی منبر بروی و این کتاب را که امروز برای ما خواند ؛ بخوانی !
چند بار خواستم بگویم آن کتاب از آثار و تالیفات من است ؛ اما هر بار خود داری کردم و چیزی نگفتم ؛ فقط عرض کردم : « دعا بفرمایید خداوند توفیقی مرحمت نماید.
(قصه ارباب معرفت جان پرور است ؛ص 12)
يارب ارني طلعت مهدي
اي شمس كه غائب شده اي در پس ابري
ظاهر شو و برتاب كه تو صاحب امري
اي فصل بهار و فصل باران
اي معني انتظار ياران
اي باغ گل ياس و شقايق
اي مظهر ايمان و حقايق
تا كي به رهت نظاره كردن
ليل و سحرت شماره كردن
تا كي بصرم تو را نبيند
اين بيند و آن تو را نبيند
يارب ارني طلعت مهدي
اي جان جهان فداي مهدي
من تشنه جام يك نگاهم
در حسرت و غم ،ببين در آهم
اي عشق نهان بگو كجايي
وي شمس نهان بگو كجايي
اي رحمت حق نظر به ما كن
آني نظري به ما سوا كن
آيتالله ابراهيم اميني:
مرد در خارج منزل با صدها مشکل و گرفتاري مواجه است. با افراد مختلف سر و کار دارد و گاهي با افکار پريشان و اعصاب خسته به منزل ميآيد، چنين شخصي اگر با کوچکترين حادثة ناگواري برخورد کند عصباني ميشود، و ممکن است از خود بيخود شده به زن و فرزندانش توهين کند. خانمي که فهميده و باهوش باشد گرفتاريها و مشکلات شوهرش را در نظر مجسم نموده به حال زار او ترحم ميکند، دندان بر سر جگر گذاشته در مقابل عصبانيتها و داد و فريادهاي او سکوت ميکند. وقتي مرد عکسالعلمي نديد به زودي از عصبانيت ميافتد و از کردارش پشيمان ميشود. حتي شايد درصدد عذرخواهي و تلافي هم برآيد. ساعتي بعد کدورتها رفع شده زن و شوهر به حالت اول باز ميگردند. با همان مهر و صفاي سابق بلکه زيادتر به زندگي ادامه ميدهند.
اما اگر خانم جوابش را داد، داد زد، جيغ کشيد، نفرين کرد، آن وقت آتش خشم مرد شعلهور ميشود. درجه فحش و ناسزاگويي را بالا ميبرد. کمکم زن و مرد مانند دو گرگ درنده به جان هم ميافتند و ممكن است در اثر يك حادثه جزئي طلاق و جدايي به ميان آيد…
آيا سكوت چند دقيقه مشکلتر است يا تن دادن به اين همه نتايج و آثار تلخ؟! مبادا خيال کنيد ميخواهم از مردها دفاع کنم. مرد هم تقصير دارد و نبايد دق و دل ديگران را به سر خانوادة بيگناهش خالي کند. منظورم اين است حالا كه مرد نتوانسته اعصابش را کنترل کند و با جهت يا بيجهت عصباني شده همسرش بايد با عقل و فراست موقعيت خطرناک او را درک کند.
خانمها فکر نکنند اگر در مقابل خشم شوهر سکوت کنم، خوار و خفيف ميشوم. قضيه کاملاً برعکس است. اگر مرد در حال عصبانيت همسرش را مورد توهين و دشنام قرار داد و از او عکسالعملي نديد بعداً به طور حتم پشيمان خواهد شد. سکوت او را يک نوع فداکاري و ادب زندگي ميشمارد، و علاقهاش چند برابر خواهد شد. در حال عادي فکر ميکند که با اينکه به همسرم توهين کردم و ميتوانست پاسخ دهد ليکن بردباري نمود، معلوم ميشود زن فهميده و دانايي است، به من و زندگي علاقهمند است.
پيغمبر (ص) فرمود «هر زني که در مقابل بداخلاقيهاي شوهرش بردباري کند خدا ثواب آسيه دختر مزاحم را به وي عطا خواهد کرد».1
همچنين فرمود «عفو و بخشش، عزت و بزرگي صاحبش را زيادتر ميکند. عفو داشته باشيد تا خدا شما را عزيز کند».2
پينوشتها
1. بحار، ج 103، ص 247.
2. همان، ج 71، ص 419.