اگر نماز انسان را از فحشا و منکر باز مي دارد چرا بعضي نمازگزاران مرتکب خلاف ميشوند ؟
حجت الاسلام قرائتي:
اولا تخمه پوک هيچگاه سبز نمي شود .و نماز بدون حضور قلب تخمه پوک است . نمازي سبب دوري انسان از مفاسد مي شود که با حضور قلب باشد وگرنه حرکت لب وکمر چنين خاصيتي ندارد.
اگرمدرسه و دانشگاه به انسان رشد علمي مي دهد به اين معنا نيست که هرکس به مدرسه و دانشگاه رفت به آن رشد مي رسد ، بلکه بدان معناست که مدرسه ودانشگاه بستر رشد است به شرط آنکه با جديت درس بخوانيم وآنچه را مي خوانيم بفهميد. نماز نيزاگربا اصول وشرايطي که دارد اقامه گردد ، مانع فحشا ومنکر ميشود.( ان الصلوة تنهي عن الفحشاء والمنکر.)
ثانيا نمازگزاري که گاهي خلاف مي کند ،اگر اهل نماز نبود خلافش بيشتر بود زيرا همين نمازگزار براي صحيح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاک باشد ، لباس و مکانش ازمال مردم نباشد و همين مقدار مراعات احکام ومسائل سبب دور شدن او از برخي گناهان ومنکرات ميشود همان گونه که پوشيدن لباس سفيد انسان را از نشستن روي زمين آلوده باز مي داد.
تمثيلات حجت الاسلام قرائتي
گامهاي عملي نظمآموزي براي كودكان
مجيد همتي
گام 1: مشخص كنيد چه رفتاري را ميخواهيد تغيير دهيد.
مرتب به كودكتان نگوييد «مرتب باش!»، بلکه براي او توضيح دهيد كه ميخواهيد پس از برخواستن از خواب، رختخوابش را جمع کند يا بعد از نقاشي كردن، مداد رنگهايش را دوباره در جعبهاش بگذاريد. با بچهها كليگويي نكنيد.
گام 2: هم انتظارتان را بگوييد و هم چگونگي انجام آن را
اگر كودكتان براي هر چيزي گريه و زاري ميكند و حوصله شما را سر ميبرد، به جاي غر زدن، به او نشان دهيد چگونه بايد خواستة خود را بيان کند. وقتي قدم به قدم كودكتان را راهنمايي ميكنيد و چگونگي انجام رفتاري را به او نشان ميدهيد، او دقيقاً ميفهمد كه چه انتظاراتي از او داريد.
“تو مرا درک نميکني، اگر اينطور بودي بهتر بود!”
همسر اگر اینگونه بود…
نويسنده: راضيه محمدزاده
چاپ ششم، ناشر: مرکز فرهنگي ـ انتشاراتي منير(تهران)
مرد دير از سرکار برگشته بود. او روزنامه را برداشت و جلوي تلويزيون نشست و در حاليکه نگاهش روي روزنامه بود به صداي تلويزيون هم گوش ميداد. زن عصباني بود، اما چيزي نگفت. دو استکان چاي ريخت و کنار مرد نشست. ميخواست بگويد که وقتي او دير ميآيد نگرانش ميشود و دلش هزار راه ميرود، اما وقتي نگاهش به مرد افتاد ديد او چرت ميزند…
ازدواج موفق نيازمند دانش و آگاهي و تلاش در به کار بردن دانستههاي بسياري است. کتاب «همسر اگر اينگونه ميبود» ناشناختههايي را درباره همسر بيان ميکند. اگر شما يک مرد هستيد اين کتاب را بخوانيد تا از نيازهاي همسرتان اطلاع دقيقتري پيدا کنيد. اگر هم يک زن هستيد اين کتاب را بخوانيد تا همسرتان را بهتر درک کنيد.
حجت الاسلام و المسلمین قرائتي: تمام کارخانجات دنيا براي توليدات خود دفترچه راهنما تهيه و درکنارمحصولات به مشتريان ارائه مي دهند. اين دفترچه ها مشتريان را راهنمايي ميکند که چگونه ازآن کالا بهره مند شوند.
نويسنده اين دفترچه ها کيست؟ آيا جز طراح وسازنده فرد ديگري صلاحيت نوشتن آن را دارد؟هرگز!
ما نيز سازنده و آفريدگارداريم که براي راهنمايي ما دفترچه اي به نام قرآن نازل کرده است و ديگري حق قانون گزاري برخلاف آن را ندارد زيرا فقط سازنده مي داند چه ساخته و تنها اوست که به تمام زوايا و ابعاد محصول خود آگاه است و راه بهره گيري صحيح و آفات و موانع رشد آن را مي داند .( الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير)
نظر کردن خانمها به فيلمهاي ورزشي
نظر کردن خانمها به فيلمهاي ورزشي (پخش غيرزنده) که از سيماي جمهوري اسلامي ايران به نمايش درميآيد، بهويِژه در ورزش کشتي و شنا که اکثراً بدن مردان نمايان است چگونه است؟
حضرت آيتالله خامنهاي (دامظله)
نظر به فيلم و عکس اگر بدون ريبه و فساد باشد مانع ندارد.
حضرت آيتالله بهجت (ره)
اگر مفسده دارد يا مستلزم ريبه است بايد اجتناب شود.
حضرت آيتالله صافي گلپايگاني (دامظله)
جاير نيست.
حضرت آيتالله فاضللنکراني (ره)
بهتر آن است که در صورت نداشتن قصد ريبه و شهوت نيز اجتناب نمايند.
حضرت آيتالله مکارم شيرازي (دامظله)
چنانچه موجب فساد و انحراف باشد جايز نيست.
پيرمرد تنها بود؛ رنجور و خسته، چشمهايش ياري نميكردند تا آنچه را ميخواند در زمان دلخواه بخواند. پولي نداشت تا زندگي بهتري براي خود فراهم كند. بالاخره لب به شكوه گشود و گفت: الان زندگي من نبايد اينطور باشد كه پول دوا و درمان نداشته باشم. از زندگي طلبكارم و به هيچكس بدهي ندارم. ميگفت: اگر به جاي نويسنده شدن، سبزيفروش ميشدم الان آرامش و آسايش داشتم.
اما اين حرفها، حرفهاي دل پيرمرد نبود كه اعتراضاش بود به اين همه بيتوجهي. بزرگترين لذت زندگي پيرمرد كتاب بود. خودش ميگفت سرم را كه توي كتاب ميكنم، مثل يك آدم مست، دنيا روي سرم خراب ميشود. اين تنها لذتي است كه ميشناسم.
پيرمرد وقتي 500 هزار تومان بن كتاب هديه گرفت. شش هزار تومان هم از جيب گذاشت و همه را كتاب خريد. مهدي آذر يزدي اگر باز هم جوان ميشد، همان راهي را برميگزيد كه حالا به پايانش برد.
پير نيكانديش ادبيات كودك ايران صبح روز 18 تير سال 1388 در حالي دارفاني را وداع گفت كه در 87 سال زندگي ارزشمند خود، تلاش كرد با آثاري ماندگار، ارزشهاي اخلاقي و انساني را در ميان چند نسل كودكان ايراني گسترش دهد. مهدي آذر يزدي متولد سال 1301 در خرمشاه يزد بود. از او آثاري مانند «قصههاي خوب براي بچههاي خوب»، «قصههاي تازه از كتابهاي كهن»، «گربه ناقلا»، «گربه تنبل»، «مثنوي»، (براي بچهها) «مجموعه قصههاي ساده» و تصحيح مثنويمولوي (براي بزرگسالان) به يادگار مانده است.
آوردهاند که فقيهي، دختري داشت به غايت(بسيار) زشتروي. به جاي(سن) زنان رسيده و با وجود جهاز(جهيزيه) و نعمت، کسي به مناکحت(ازدواج) او رغبت نمينمود.
فيالجمله، به حکم ضرورت، با ضريري(نابينا) عقد نکاحش بستند. آوردهاند که حکيمي در آن تاريخ، از سَرَنديب(سريلانکا) آمده بود که ديدة نابينا روشن همي کرد. فقيه را گفتند «چرا داماد را معالجت نکني تا بينا شود؟». گفت «ترسم که بينا شود و دختر را طلاق دهد؛ شوي زن زشتروي، نابينا به!».
گلستان سعدي
مهمترين برنامهاي که قرآن و احاديث به ما معرفي ميکنند تقواي الهي است .
( ان اکرمکم عندالله اتقاکم)( حجرات/ 13)
مرحله اول تقوا : ترک محرمات و عمل به واجبات
مرحله دوم تقوا : بهجا آوردن مستحبات و ترک مکروهات
مرحله سوم تقوا : انسان مباح هم انجام ندهد .
آداب الطلاب شاکر برخوردار فريد صفحه 81
يکي از تجار بزرگ ميگفت: هر وقت که براي زيارت به حرم مطهر امام رضا(علیه السلام) مشرف ميشدم، حال دعا پيدا نميکردم و با حسرت به حال خوش زائران ديگر غبطه ميخوردم. يک روز به امام رضا(علیه السلام) عرض کردم: آقا! مشکل من چيست که حال زيارت پيدا نميکنم؟! و بعد با خود فکر کردم که علت اين بيحالي چيست؟
از حرم مطهر به منزل ميرفتم که فرد مسني را ديدم که به سختي مشغول حرکت دادن گاري دستي است.
به او گفتم: پدر جان! کمتر بار بزن تا راحتتر باشي.
مرد گفت: مجبورم. همسرم گفته اگر امروز فلان مبلغ کمتر دستمزد داشته باشي منزل نيا!
پرسيدم چرا؟ گفت: براي دخترم خواستگار آمده و به خاطر اينکه جهيزيه ندارد مدام عقد را به تأخير مياندازيم.
گفتم: چي براي جهيزيه کم داريد؟
گفت: اصلاً هيچ چيز تهيه نکردهايم چون نميتوانستيم.
دنبال او به خانهاش رفتم و دربارهاش تحقيق کردم. واقعاً فقير و مستأصل بود.
مغازه يکي از آشنايانم را نشانشان دادم و گفتم: به حساب من هر چه نياز داريد، برداريد و نگران نباشيد.
ميگفت: حاجآقا! از آن روز و آن اتفاق، حال زيارت عجيبي پيدا کردهام.
دکتر مرتضي آقاتهراني
به طرف اصفهان ميرفتم. آيينه داخل ماشينم شکسته بود. نزديک اصفهان به تابلويي برخوردم که نوشته بود «تعمير و نصب آينه ماشين» به مغازهاش رفتم. هنگام نصب آينه ماشينم، از او پرسيدم: آيا از کارت راضي هستي؟ گفت: بله. گفتم: چهطور؟ گفت: مگر هر روز از ميان ماشينها آينه چند ماشين ميشکند؟ با اين حال به لطف خدا هنوز نيم ساعت نشده که من بيکار باشم و خداوند زندگيام را به خوبي تأمين کرده است، حالا چرا راضي نباشم؟