چرا داماد را معالجت نکني؟
31 خرداد 1393
آوردهاند که فقيهي، دختري داشت به غايت(بسيار) زشتروي. به جاي(سن) زنان رسيده و با وجود جهاز(جهيزيه) و نعمت، کسي به مناکحت(ازدواج) او رغبت نمينمود.
فيالجمله، به حکم ضرورت، با ضريري(نابينا) عقد نکاحش بستند. آوردهاند که حکيمي در آن تاريخ، از سَرَنديب(سريلانکا) آمده بود که ديدة نابينا روشن همي کرد. فقيه را گفتند «چرا داماد را معالجت نکني تا بينا شود؟». گفت «ترسم که بينا شود و دختر را طلاق دهد؛ شوي زن زشتروي، نابينا به!».
گلستان سعدي