محسن قرائتي:
اگر همه ي مردم رو به خورشيد خانه بسازند چيزي به خورشيد اضافه نمي شود و اگر همه ي مردم پشت به خورشيد خانه بسازند چيزي از خورشيد كم نمي شود .خورشيد نيازي به مردم ندارد كه رو به او كنند ، اين مردم هستند كه براي دريافت نور و گرما بايد خانه هاي خود را رو به خورشيد بسازند.
خداوند به عبادات مردم نيازي ندارد كه فرمان داده نماز بخوانند . اين مردم هستند كه با رو كردن به او از الطاف خاص الهي برخوردار مي شوند و رشد مي كنند . قرآن مي فرمايد : اگر همه ي مردم كافر شوند ؛ ذره اي در خداوند اثر ندارد ؛ زيرا او از همه ي انسانها بي نياز است (ان تكفروا انتم و من في الارض جميعا فان الله لغني حميد«سوره ابراهيم،آيه 1»)
تمثيلات حجت الاسلام قرائتي؛ ص 17
يکي از ياران امام صادق(ع) ميگويد: روزي خدمت امام بودم. چون شب فرا رسيد، از حضرت اجازه مرخصي خواستم و به خانه برگشتم. مادرم نيز به همراه من بود. ميان من و او گفتوگويي شد و من بر او درشتي کردم. بامدادان پس از نماز صبح خدمت امام صادق(ع) شرفياب شدم. وقتي وارد محضرش شدم، حضرت ابتدا شروع به سخن کرد و فرمود «با مادرت چه کار داشتي که ديشب آنچنان با او درشتي کردي. آيا نميداني که وجود تو از اوست و آغوش او محل پرورش توست؟» عرض کردم: آري. آن حضرت فرمود: پس هرگز بر او درشتي مکن.
بحارالانوار، ج 47، ص 72
اگر کسي دور خانه من و شما يکي دو بار بچرخد به او مشکوک ميشويد، اما خانه خدا خانهاي است که هرچه گرداگرد آن گردش و چرخش کني، بر آبرو و اعتبار و احترام شما افزون و افزوده خواهد شد و از اين گذشته ثبات و استحکام بيشتري هم خواهي يافت؛ پيچها را نديدهاي که هر چه بيشتر ميپيچند محکمتر و مقاومتر ميشوند؟ يادمان باشد کعبه يک تمثيل و يک تصوير از امام معصوم است، همچنان که در روايت آمده است: امام همانند کعبه است،پس اگر او را محور قرار داده و در گرداگرد او پروانهوار به حرکت آيي از حرمت و شرافت و قداست والايي برخوردار خواهي شد، هرچند مثل حر کارنامهاي سياه در پشتسر داشته باشي، چون اين نازنينان اول کاري که ميکنند کريمانه از تو در ميگذرند و مثل خود، تو را پاک و زلال ميکنند.
تو مگو ما را بدان شه بار نيست با کريمان کارها دشوار نيست
تمثیلاتی از استاد محمد رضا رنجبر
رستاخيز جان
سيد مرتضى آوينى، نشر ساقى، چاپ اول، تهران، 1379، 180صفحه، 890 تومان
انفجار اطلاعات! نمىدانم چرا من از اين تعبير آن چنان كه بايد نمىترسم و حتى چه بسا مثل كسى كه ديگر صبرش تمام شده است از فكر اين كه جهان به سرنوشت محتوم اين عصر نزديكتر مىشود خوشحال مىشوم . نيچه خطاب به فيلسوفان مىگويد: «خانه هايتان را در دامنههاى كوه آتشفشان بنا كنيد» و من همه كسانى را كه در جست و جوى حقيقتند مخاطب اين سخن مىيابم . «گريختن» مطلوب طبع كسانى است كه فقط به عافيت مىانديشند و اگر نه، مرگ يك بار، زارى هم يك بار .
دهكده جهانى واقعيت پيدا خواهد كرد، چه بخواهيم و چه نخواهيم . اين حقيقت تنها ما را كه شهروندان مطيعى براى اين دهكده بزرگ نيستيم مضطرب نمىدارد و بلكه غرب را هم چه بسا بيشتر از ما به اضطراب مىاندازد . ما شهروندان مطيعى براى دهكده جهانى نيستيم; اين سخن نياز به كمى توضيح دارد و . . .
آنچه خوانديد بخشى از كتاب هفتم مجموعه آثار شهيد سيد مرتضى آوينى، «رستاخيز جان» ، است . اين كتاب مقالات نگارنده را در حوزه هنر، ادبيات و فرهنگ در بر مىگيرد و مطالب آن از مجموعه مقالاتى كه در طول سالهاى 1368 تا 1371 نگارش يافته و در مطبوعات به چاپ رسيدهاند گزينش شده است .
فلسفه اخلاق
شهيد مرتضى مطهرى، انتشارات اسوه، چاپ دوم، قم، 1376، 168 صفحه.
اساسا اخلاق، مربوط به روح زيبا است، نه آن كه كار، فى حد ذاته زيبا است . اخلاق، يعنى آن جا كه روح انسان حالتى پيدا مىكند و روح زيبا مىشود، اگر كار زيبا استبه تبع روح زيبا است و لكن در نظر بدوى كار فى حد ذاته زيبا است و روح زيبايى خودش را از كارش كسب مىكند، اين نظريه مربوط به «افلاطون» است . «افلاطون» پايه اخلاق را، بر عدالت قرار داده است، اخلاق را مساوى با عدالت و عدالت را مساوى با زيبايى مىداند با اين كه خودش گفته است عدالت قابل تعريف نيست مع ذلك كوشش كرده است كه يك تعريف ناقصى براى عدالتبدستبدهد و گفته است «عدالت عبارت از هماهنگى اجزاء با كل است» عدالت اجتماعى را هم كه تعريف مىكند مىگويد: عدالت اجتماعى يعنى، اين كه هر فردى هر مقدار كه استعداد دارد كار بكند و به اندازه كارش پاداش به او داده شود و تمام افراد جامعه بايستى اين چنين باشند . . . . .
با مطالعه اين كتاب مىتوانيد به پاسخ سؤالاتى مانند: اخلاق چيست؟ انسان دوستى چيست؟ زيبايى چيست؟ زيبايى مطلق يا نسبى؟ و مطالبى در زمينه فلسفه اخلاق دستيابيد .
استاد شهيد مرتضى مطهرى :
شما تمام نگرانى تان از اين است كه نكند روزى يك موجود زنده و بالخصوص انسان را بسازند . من نمىفهمم اين نگرانى چه نگرانىاى است؟ اگر انسانها انسان را ساختند يا گياه را ساختند، آنوقت مگر انسانها گياه را خلق كردهاند؟ اين عالم قانونى دارد كه از آن تخلف نمىكند; يعنى اگر آن مجموع شرايط مادى براى پيدايش يك گياه به وجود آيد يا - به قول كسانى كه قائل به روح و نفس هستند - اگر مجموع شرايط براى اينكه يك كودك (نفس) متولد شود به وجود بيايد (به هر وسيله به وجود بيايد; مىخواهد عوامل طبيعت آن را به وجود آورند يا انسانها) محال است كه او به وجود نيايد . اين را با مثالى ذكر كنم - در مثال بهتر مىشود مطلب را گفت - و آن اين است:
آیت الله حسینی همدانی:
یادم هست که علامه طباطبائی معمولا که غروب می شد قرآن می خواندند . عرض می کردم : آقا چرا این موقع ! هوا تاریک است ؟ ایشان می فرمود: قرائت قرآن بر نور چشم می افزاید ؛ همان گونه که بر بصیرت دل می افزاید.
( مجله حوزه ؛ ش 30 ؛ ص 54)
آيتالله ابراهيم اميني:
مرد در خارج منزل با صدها مشکل و گرفتاري مواجه است. با افراد مختلف سر و کار دارد و گاهي با افکار پريشان و اعصاب خسته به منزل ميآيد، چنين شخصي اگر با کوچکترين حادثة ناگواري برخورد کند عصباني ميشود، و ممکن است از خود بيخود شده به زن و فرزندانش توهين کند. خانمي که فهميده و باهوش باشد گرفتاريها و مشکلات شوهرش را در نظر مجسم نموده به حال زار او ترحم ميکند، دندان بر سر جگر گذاشته در مقابل عصبانيتها و داد و فريادهاي او سکوت ميکند. وقتي مرد عکسالعلمي نديد به زودي از عصبانيت ميافتد و از کردارش پشيمان ميشود. حتي شايد درصدد عذرخواهي و تلافي هم برآيد. ساعتي بعد کدورتها رفع شده زن و شوهر به حالت اول باز ميگردند. با همان مهر و صفاي سابق بلکه زيادتر به زندگي ادامه ميدهند.
اما اگر خانم جوابش را داد، داد زد، جيغ کشيد، نفرين کرد، آن وقت آتش خشم مرد شعلهور ميشود. درجه فحش و ناسزاگويي را بالا ميبرد. کمکم زن و مرد مانند دو گرگ درنده به جان هم ميافتند و ممكن است در اثر يك حادثه جزئي طلاق و جدايي به ميان آيد…
آيا سكوت چند دقيقه مشکلتر است يا تن دادن به اين همه نتايج و آثار تلخ؟! مبادا خيال کنيد ميخواهم از مردها دفاع کنم. مرد هم تقصير دارد و نبايد دق و دل ديگران را به سر خانوادة بيگناهش خالي کند. منظورم اين است حالا كه مرد نتوانسته اعصابش را کنترل کند و با جهت يا بيجهت عصباني شده همسرش بايد با عقل و فراست موقعيت خطرناک او را درک کند.
خانمها فکر نکنند اگر در مقابل خشم شوهر سکوت کنم، خوار و خفيف ميشوم. قضيه کاملاً برعکس است. اگر مرد در حال عصبانيت همسرش را مورد توهين و دشنام قرار داد و از او عکسالعملي نديد بعداً به طور حتم پشيمان خواهد شد. سکوت او را يک نوع فداکاري و ادب زندگي ميشمارد، و علاقهاش چند برابر خواهد شد. در حال عادي فکر ميکند که با اينکه به همسرم توهين کردم و ميتوانست پاسخ دهد ليکن بردباري نمود، معلوم ميشود زن فهميده و دانايي است، به من و زندگي علاقهمند است.
پيغمبر (ص) فرمود «هر زني که در مقابل بداخلاقيهاي شوهرش بردباري کند خدا ثواب آسيه دختر مزاحم را به وي عطا خواهد کرد».1
همچنين فرمود «عفو و بخشش، عزت و بزرگي صاحبش را زيادتر ميکند. عفو داشته باشيد تا خدا شما را عزيز کند».2
پينوشتها
1. بحار، ج 103، ص 247.
2. همان، ج 71، ص 419.
شهيد آيتالله دكتر بهشتي:
يادم ميآيد که حدود چهارده ـ پانزده ساله و در آغاز دوران بلوغ بودم و تحصيلات علوم اسلامي را هم تازه شروع کرده بودم. به حکم آن نشاط و شادابي که انسان در آن سن دارد، پيش يا بعد از مباحثه و پيش يا بعد از درس، دوستان ميگفتند، ميخنديدند و ميگفتيم و ميخنديديم. يکي از رفقا كه با من هممباحثه بود، ولي سن او از من چند سال بيشتر بود…
وقتي ما ميخنديديم ايشان ميگفت فلاني… بهتر است که خودمان را عادت بدهيم که نخنديم، يا کمتر بخنديم. گفتم چرا؟ گفت در قرآن (آيه 82 سورة توبه) آمده است: «فليضحکوا قليلاً و ليبکوا کثيرا» يعني کم بخندند و زياد بگريند. به او گفتم، بالاخره به من بگو ببينم، آيا خنديدن کار حرامي است يا نه؟ گفت نه، حرام نيست؛ ولي در عينحال بهتر است يک مسلمان زبدة ورزيده نخندد…
نام طلبه: بي بي فضلي
عنوان تحقيق پاياني: آراستگي زنان در اسلام
استاد راهنما: سركار خانم اسكندر جوي
چکیده:
اين پژوهش عهده دار بررسي آراستگي زنان دراسلام بوده و در پي بيان و تشريح ديدگاه اسلام درباره آراستگي ظاهري و باطني زنان است.
با توجه به اينکه نيمي از جمعيت جامعه را زنان تشکيل مي دهند و درحفظ کانون خانواده و همچنين در تربيت افراد جامعه نقش مؤثري دارند بررسي اين موضوع از اهميت ويژه اي برخوردار است. اسلام به زينت و آراستگي ظاهري و باطني زن اهميت فراواني قائل است و آن را عامل مؤثري براي صعود زن به مراتب والاي اخلاقي معرفي مي نمايد با اين حال, به شدت با تَبَرُجْ و خود نمايي زن در اجتماع مخالف است.
در فصل اول, به طرح تحقيق و مفهوم شناسي واژه هاي بحث پرداخته شده است. در فصل دوم روشن مي شود كه اصل نياز به آراستگي, خواسته دروني و فطري هر شخص است كه اسلام نيز به آن دستور داده و آيات قرآن نيز زنان را به آراستگي توصيه مي كند ولي از تبرج به شدت منع كرده است. در فصل سوم پس از اشاره به انواع آراستگي به عوارض تبرج و افراط در خود آرايي پرداخته ايم. در فصل چهارم نيز به آراستگي باطني اشاره مختصري نموده و برخي از فضايل اخلاقي را برشمرده ايم. در پايان نيز نتيجه گيري شده است.
اين تحقيق به صورت توصيفي و تبيني انجام گرفته, و روش گردآوري آن كتابخانه اي است.