آیه96 سوره بقره: خداوند از کسانی سخن به میان آورده است که زندگی شان از ایمان و معرفت خالی است اما دوست دارند هزاران سال عمر کنند. سلامتی و اصل زندگی و حیات خیلی خواستنی است اما چیز مهمتری هم هست و آن محتوای این زندگی است. ما معمولا برای سلامتی هم (خصوصا پدر ومادر نسبت به فرزندان و نسبت به هم) زیاد و آشکارا دل میسوزانیم. دقت کردهاید که دعا برای سلامتی همه مریض ها اولین دعایی است که برای دیگران میکنیم، ولی برای دل کسی یا رفع بنبست روحی یا مشکل اخلاقی یا چیزهایی از این دست؟ انگار چیز مهمی نیست! نه تلاشی میکنیم، نه فکری، نه دعایی! پدر یا مادری که برای محتوای زندگی همسر و فرزندان خود به اندازه اصلِ زنده بودن وبهرهمندی از سلامتی، وقت میگذارد در واقع به زندگی خودش هم عمق و ارزش میبخشد.
محمد حسین شیخ شعاعی
روزگار بدی برای طلاب بود؛ عمامهها را برمیداشتند و آنها را اذیت و آزار میرساندند. وضعیت معاش هم آشفته بود با همه این احوال علاقه عجیبی به تحصیل علوم دینی پیدا کرده بودم. وقتی این امر را با خانواده خود مطرح کردم همه مخالفت کردند چون طلبهشدن در آن زمان ساقط شدن از همهچیز بود.
ولی همه این مخالفتها مرا در تصمیم خود سست نکرد و به حوزه آمدم و با جدیت تحصیل را ادامه دادم. روزی در فیضیه با طلاب صحبت میکردیم گفتم: شخصی قبول کرده است مخارج زندگیام را درصورتیکه خوب وظایف طلبگی خود را انجام دهم بر عهده بگیرد. همه با تعجب بسیار پرسیدند: این شخص ثروتمند در تهران است یا قم؟ گفتم تهران و قم برایش فرقی ندارد. با کنجکاوی اصرار کردند که کجاست؟ من بالاخره گفتم: این شخص خداوند متعال است. همه بهتزده، سست شدند. گفتم: اگر یک نفر انسان بود شما قانع میشدید؟ مگر «الیسالله بکاف عبده» را ندیدهاید؟!
به نقل از آیتالله ممدوحی
نشریه خانه خوبان - ش 6
فاطمه شهیدی
مردها گفتند: حالا که اینقدر اصرار میکنید، قبول! و ما نفهمیدیم چه شد که مردها ناگهان اینقدر مهربان شدند. وقتی به خود آمدیم، عین آنها شده بودیم. کیف چرمی یا سامسونت داشتیم و اوراقی که باید بهاش رسیدگی میکردیم و دسته چک و حساب کتابهایی که مهم بودند.
با رئیس دعوایمان میشد و اخم و تخماش را میآوردیم خانه سر بچهها خالی میکردیم. ماشین ما هم خراب میشد، قسط وامهای ما هم دیر میشد. دیگر با هم مو نمیزدیم. آنها به وعدهشان عمل کرده بودند و به ما خوشبختیهای بیپایان یک مرد را بخشیده بودند!
همة کارهایمان مثل آنها شده بود فقط، نه! خدای من! سلاح نفیس اجدادی که نسلبهنسل به ما رسیده بود، در جیبهایمان نبود. شمشیر دسته طلا؟ تپانچة ماشه نقرهای؟ چاقوی غلاف فلزی؟ نه!
دكتر غلامعلي افروز:
انسان دو منبع آرامش دارد: ياد خدا و همسر. همسر آرامشگر كسي است كه وجودش پر از جاذبههاي شناختي، حسي، بصري، كلامي، رفتاري و نفساني است. اگر اين جاذبهها را داشت نشان ميدهد كه از درون، آرامش و نشاط دارد. خانواده مثل باغ است؛ بچهها گلها و ميوهها هستند، مادرها باغبان هستند و پدرها سنگربان. «الرجال قوامون علي النساء» يعني شوهرها سنگربان خانمهايشان هستند و اين سنگرباني يعني ايجاد امنيت، دادن نشاط، دادن پويايي، دادن آرامش و … .
خانواده يعني اقيانوس آرام و بهترين همسر كسي است كه بيشترين آرامشگري را دارد و انسان آرامشگر كسي است كه از بيشترين نشاط برخوردار باشد. آدمهاي اميدوار و مثبتانديش، نشاط دارند و آدمهاي بدبين و افسرده، مضطربند؛ البته ممكن است چنين افرادي يك وقتي برانگيختگي هيجاني داشته باشند و در يك عروسي و پارتي حتي برقصند يا جايي از خود بيخود شوند و قهقهه بزنند، ولي اينها نشانه نشاط نيست. چهره گشاده و تبسم پايدار نشانه نشاط است. اگر اين نشاط برود جايش غبار افسردگي مينشيند. افسردگي ارثي نيست. مثل رنگ چشم نيست كه از پدر و مادر به فرزند منتقل شود؛ البته پدر و مادر ميتوانند زمينهساز شوند. افسردگي عموما اكتسابي است يعني از دست دادن مثبت انديشی، تضعيف انگيزههاي تلاش و….
نشریه خانه خوبان
1. تولّد:
سی سال از عامالفیل گذشته بود که دیوار کعبه برای اوّلین و آخرین بار ترک خورد و برای اوّلین و آخرین بار، نوزادی در آن متولّد شد.
2. شاهد:
ده سال بعد، وقتی غار حرا میزبان لحظههای مناجات آخرین رسول خدا بود و پیام آسمانی جبرئیل بر قلب محمّد (ص) نازل میشد، آن کودک برگزیده، شاهد آن لحظهها بود.
3. اسلام:
او که خود در دامان امین قریش پرورش یافته بود و هرگز به آلایش بتپرستی و شرک نیالوده بود، اسلام دیرینة خویش را اظهار کرد و اوّلین گرونده به اسلام نامیده شد.
4. لیله المبیت:
پس از تحمّل سیزده سال محرومیّت و فشار، شب اوّل ربیعالاوّل در بستر پیامبر الهیاش خوابید تا محبوب یگانة خدا، برای ابلاغ پیام خدا هجرت کند و جان نازنیش از خطر محفوظ بماند.
5. بدر:
سال دوم هجرت، رسول خدا تصمیم گرفت برای ضبط کاروان تجاری قریش به منطقة بدر برود.
313 نفر از مسلمانان همراه آن حضرت بودند و «علی» سرآمد دلاوران آن جنگ بود تا غرور کثیف مشرکان را لگدمال کنند.
6. اُحُد:
ادله اى كه نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى كند به شرح زير تقديم مى گردد:
1- حالات و دريافت هاى شخصى
كسانى كه اهل دعا و راز و نياز و اهل شب قدر هستند، نقش خويش را در شب قدر به خوبى دريافته اند. گاهى اين حالات آن چنان ژرف و تاثيرگذار است كه تا شب قدر آينده و بلكه تا آخر عمر، در همه افكار، اخلاق، كردار و رفتار شخص رخنه كرده و آن را در يك خط و سير معنوى قرار مى دهد. ديگرانى هم كه به اين حد از معنويت راه پيدا نمى كنند، به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده داريهاى شب قدر بهره بردارى كرده و فيض معنوى مى برند. ريشه اصلى اين دگرگونى ها و حالات، به خود افراد برمى گردد و اينكه تا چه حد خود را آماده بهره بردارى از بركات شب قدر و فضيلت هاى آن كرده باشند. اگر معنوياتى كه در شب قدر نصيب انسان شده و در زندگى آن ها تحولى آفريده، هيچ ارتباطى با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نويسندگان مربوط باشد كه هر چه بخواهند، براى هر كس بدون ملاحظه حالاتش تقدير كنند در اين صورت مقتضاى حكمت و مصلحت اين است كه يا به هيچ كس هيچ ندهند و يا آنچه مى دهند، به همه يكسان و على السويه بدهند؛ در حالى كه ما مى دانيم همه بركات خداوندى در شب قدر براى بندگان سرازير مى گردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده مى شود؛ پس نتيجه مى گيريم تنها دليل اين تفاوت، كارها و اعمال و ميزان تلاش خود بندگان است و بس. نتيجه اينكه يكى از راه هاى رسيدن به اينكه آيا افراد در مقدرات منتخب قدر، صاحب نقش هستند يا نه، اين است كه ببينيم چه اندازه دگرگونى در همين شب با بركت در آنان ايجاد گشته است.
2- شناساندن شب قدر
مناجات
علامه حسن حسنزاده آملي
الهي! ما همه بيچارهايم و تنها تو چارهاي و ما همه هيچ كارهايم و تنها تو كارهاي.
الهي! به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرينت نورم ده.
الهي! چون تو حاضري، چه جويم و چون تو ناظري، چه گويم.
الهي! خودت آگاهي كه درياي دلم را جزر و مد است. يا باسط! بسطم ده. يا قابض! قبضم كن.
الهي! آن خواهم كه هيچ نخواهم.
الهي! از روي آفتاب و ماه و ستارگان شرمندهام، از انس و جان شرمندهام، حتي از روي شيطان شرمندهام كه همه در كار خود استوارند و اين سستعهد، ناپايدار.
الهي! به فضلت سينه بيكينهام دادي؛ به وجودت، شرح صدرم عطا فرما.
خدايا! ما بنده توييم و بنده را جز اطاعت نشايد. به ما الفباي بندگي بياموز.
خدايا! بينگاه لطف تو، هيچ کار به سامان نميرسد. نگاهت را از ما دريغ نکن.
خدايا! ميان دست کوتاه همت ما و خرماي نخل معرفت، نسبتي برقرار کن تا بيش از اين در تنگناي جهالت نمانيم.
خدايا! ما را مالک برترين ثروت، يعني همه نخواستنها قرار ده.
خدايا! ما اگر بد کنيم، تو را بندههاي خوب بسيار است. تو اگر مدارا نکني ما را خداي ديگري کجاست؟!
خدايا! خستهايم. دلگشاتر از تو کيست؟ درماندهايم، کريمتر از تو کجاست؟
خدايا! به دلهاي پروانهوش شمعي شايسته عنايت کن که در پاي هر کرم شبتابي فرو نيايند و پيش چشم هر کورسويي جان نسپارند.
خدايا! من از شراب چشم تو گر مست ميشدم
فارغ از اين جهان و هرچه در او هست ميشدم
سيدمهدي شجاعي
«اي كساني كه ايمان آوردهايد بسياري از دانشمندان و راهبان، اموال مردم را به باطل ميخورند و مردم را از راه خدا باز ميدارند. آن كسان كه زر و سيم را ذخيره ميكنند و آن را در راه خدا انفاق نميكنند، پس آنها را به عذابي دردناك بشارت ده.»1
رسول گرامي اسلام (ص) بعد از نزول اين آيه با تمام وجود و احساس خود ميفرمايد «مرگ بر طلا و نقره» ياران رسول خدا (ص) گفتند: يا رسولالله، پس چه چيزي ذخيره كنيم؟
فرمود «دلي كه به ياد خدا آرامش يابد، زباني كه شكر خدا را گويد و همسري كه صالحه باشد.»
بلي پول و ماديات حلال در جاي خود ضرورت دارد اما…
سخن صائب تبريزي است:
نه زر و سيم و نه لعل و گهر خواهد ماند
در بساط تو همين گرد سفر خواهد ماند
همه در حال دويدن هستيم. در اين ميان عدهاي در يك نوع مسابقه دو شركت كردهاند كه مورد غضب و قهر آفريدگار توانا هستند، داور اين مسابقه، خداي يگانه است و به برندة اين مسابقه آتش دوزخ وعده داده شده است.
اين مسابقه، گرانفروشي است…
متأسفانه در امر ازدواج نيز، گاهي وضعي بهتر از اين نداريم، هم مشكلات مالي خودنمايي ميكند و هم مشكلات ديگر. در مورد انتخاب همسر، مثلاً دختر خانم ـ پناه بر خدا ـ با كالاي تجاري، عوضي گرفته ميشود؛ مهريه بيشتر دليل مرغوبيت و شأن و منزلت او به حساب ميآيد! و خودنمايي خانوادة داماد، دليل تشخص آنها.
چرا از تعليمات زيبا و سعادتبخش اسلام عزيزمان فاصله گرفتهايم؟
1. توبه، 34.
نشریه خانه خوبان - ش15
وقتی احترام به زن ؛ زیبایی های ظاهری و جاذبه های جنسی اش باشد
این مدت احترام تا وقتی است که او زیباست …
و دائما باید تلاش کند تا خودش را به مردها نشان دهد که
« من هنوز زیبا هستم ، به من توجه کنید »
در حالیکه
در فرهنگ اسلام ، زیبایی اصلی در زن و مرد
زیبایی روح آن هاست.
رحیم پور ازغدی