زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام اذن دخول میطلبید و میگویید:اادخل یا حجه الله:ای حجت خدا آیا وارد شوم؟
به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول دادهاند و وارد شوید
اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید
زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام میروند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام میآیند
سيد مجتبي نواب صفوي متولد سال 1303 شمسي ،كه دروس مقدماتي حوزه را در تهران فرا گرفته بود ؛ در نجف از درس بزرگاني چون علامه اميني ، حاج آقا حسين قمي و شيخ محمد تهراني بهره برد . با رسيدن كتاب ضد شيعي احمد كسروي به حوزه علميه نجف ،علامه اميني ،آيت الله خويي و آيت الله سيد اسدالله مدني ؛ نواب را كه داوطلب مبارزه با كسروي بود ،عازم ايران كردند تا كسروي را از دين ستيزي باز دارد . وي پس از چند جلسه بحث و گفت و گو با كسروي ،وي را عنصري بي دين يافت .
در سال 1324 جمعيت فدائيان اسلام را بنيان نهاد و با صدور اعلاميه اي به نام «دين و انتقام» رسما اعلام موجوديت كرد . ترور عناصر استعمار و دين ستيزاني چون احمد كسروي ،عبدالحسين هژير ، علي رزم آرا و حسين علاء از جمله فعاليت هاي سياسي اين جمعيت بود . ارديبهشت 1327 اجتماع عظيمي از مردم براي حمايت از فلسطين با برنامه ريزي نواب صفوي در منزل آيت الله كاشاني تشكيل شد . پس از آن جمعيتي بالغ بر پنج هزار نفر آمادگي خود را براي جنگ با صهيونيست هاي اشغالگر اعلام نمودند .از مهمترين اقدامات جمعيت فدائيان اسلام ؛ تلاش براي ملي كردن صنعت نفت بود كه با مخالفت جدي رزم آرا ، نخست وزير وقت روبرو شده بود . ترور رزم آرا توسط فدائيان اسلام ؛ نخست راه را براي ملي شدن صنعت نفت و سپس نخست وزيري مصدق در سال 1330 گشود . اما شهيد نواب صفوي به خاطر عمل نكردن به احكام اسلامي با حكومت دكتر مصدق به مخالفت برخاست و به همين دليل در ايام نخست وزيري مصدق دستگير شد و به زندان افتاد و تا سقوط حكومت مصدق در زندان بود . نواب صفوي پس از آزادي در شهريور 1332 به دعوت سيد قطب از رهبران اخوان المسلمين براي شركت در كنگره اسلامي قدس عازم بيت المقدس شد و سخنراني پرشوري درباره ي آزاد سازي سرزمين فلسطين ايراد نمود . سرانجام اين مجاهد خستگي ناپذير به همراه سه تن از همرزمانش در بيدادگاه رژيم پهلوي محكوم و در صبحگاه 27 دي 1334 شمسي تير باران شده و به خيل شهدا پيوستند.
نشريه حاشيه؛ ص 13
26 دي ماه ، ياد آور فرار آخرين ديكتاتور پهلوي بود كه آغازي بر پايان عمر 2500 ساله رژيم فاسد شاهنشاهي به حساب مي آيد و اين فرار زمينه را براي پيروزي انقلاب اسلامي مردم ايران در بهمن 57 فراهم نمود.
براي تحليل فرار شاه از كشور ، ابتدا لازم است نيم نگاهي به ويژگي هاي شخصيتي و رواني محمد رضا پهلوي انداخته شود. برخي از ويژگي هاي محمد رضا پهلوي به اين شرح مي باشند.
1- روحيه ديكتاتوري .
2- فقدان اعتماد به نفس كه ناشي از تربيت او در يك محيط زنانه و سپس قرار داشتن در كنار پدري مستبد بود.
3- بلند پروازي كه ناشي از خود شيفتگي و عقده خود بزرگ بيني ارثي او و در كنار آن ، پايين بودن ضريب هوشي و فكري بود كه باعث تخيل افراطي و بلند پروازي در نحوه رفتار و مديريت او شده بود . فريدون هويدا در كتاب سقوط شاه مي نويسد :« توهمات عظمت گرايانه شاه به قدري او را از حقايق دور ساخته بود كه حتي سازمان سيا ضمن گزارش محرمانه اي در سال 1355 ه ش شاه را به عنوان مردي كه خطرات ناشي از عقده خود بزرگ بيني او را تهديد مي كند ،توصيف كرده بود.»
درباره ي عدد چهل سخناني در منابع ديني يافت مي شود كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم :
• سن رسول خدا در زمان بعثت ، چهل سال بوده است.
• عدد چهل در سن انسانها نشانه ي بلوغ و رشد فكري است.
• در قرآن آمده است كه ميقات موسي عليه السلام با پروردگارش در چهل روز حاصل شده است.
• حضرت آدم چهل شبانه روز بر روي كوه صفا در حال سجده بود.
• بني اسرائيل براي استجابت دعاي خود چهل شبانه روز ناله و ضجه مي كردند.
• اعتبار حفظ چهل حديث كه در روايات فراواني آمده سبب تاليف صد ها اثر با عنوان اربعين در انتخاب چهل حديث و شرح و بسط آنها شده است.
• در روايتي آمده است كه امير مومنان عليه السلام فرموده اند :اگر چهل مرد با من بيعت مي كردند در برابر دشمنانم مي ايستادم.
مريم اسماعيلي ؛ نشريه خانه ي خوبان ؛ ش 38
چرا فقط براي امام حسين عليه السلام ؛ روز اربعين تعيين شده و براي امامان ديگر و حتي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ؛ مراسم روز اربعين نداريم؟
براي رسيدن به جواب به چند نكته توجه كنيد :
1- فداكاري هاي امام حسين (ع) ،دين را زنده كرد و نقش ايشان در زنده نگه داشتن دين اسلام ، ويژه و حائز اهميت است . گرامي داشت روز عاشورا و اربعين؛ در حقيقت زنده نگه داشتن دين اسلام و مبارزه با دشمنان دين است.
2- مصيبت حضرت امام حسين (ع) ؛ براي هيچ امام و پيامبري پيش نيامده است .
2-مصيبت امام حسين عليه السلام براي هيچ امام و پيامبري پيش نيامده است . مصيبت امام حسين عليه السلام ،از همه ي مصيبت ها بزرگتر و سخت تر بود. اگر عامل ديگري هم در كار نبود ؛ همين عامل كافي بود كه نشان بدهدچرا براي امام حسين عليه السلام پيش از امامن ديگر و حتي بيش از پيامبر اسلام عزاداري مي كنيمو مراسم متعددي برپا مي كنيم.
3- در ماه محرم سال 61 ه ق امام حسين عليه السلام ، فرزندان خويشان و ياران آن حضرت را كشتند و اسيران كربلا را به كوفه و شام بردند و همين اسيران داغ ديده روز اربعين شهادت امام حسين عليه السلام و يارانش به كربلا رسيدند و همه ي مصائب روز عاشورا را در آن روز تجديد شد و آن روز ، روز سختي براي خاندان پيامبر بود .تكريم اين روز و احياي خاطره ي غم بار عاشورا رمز تداوم شور عاشورايي در زمان هاي بعد بوده است.
4- دشمنان اسلام با به شهادت رساندن امام حسين عليه السلام ، قصد نابود كردن دين اسلام را داشتند.دشمنان تلاش كردند تا حادثه ي كربلا به كلي فراموش شود و حتي كساني را كه براي زيارت امام حسين عليه السلام مي آمدند شكنجه مي كردند و مي كشتند .در زمان متوكل عباسي همه ي قبرهاي كربلا را شخم زدند ، مزرعه كردند و مردم را از آمدن براي زيارت قبر امام حسين عليه السلام منع مي كردند . شيعيان همم براي مقابله با اينها از هر مناسبتي استفاده كردند كه يكي از اين مناسبت ها حادثه ي روز اربعين است .
5- يكي از نشانه هاي مومن زيارت امام حسين عليه السلام در روز اربعين است. از امام حسن عسكري عليه السلام روايت شده است كه علامت هاي مومن 5 چيز است : پنجاه و يك ركعت نماز فريضه و نافله در شبانه روز ، زيارت اربعين ؛ انگشتر به دست راست كردن ، پيشاني بر خاك نهادن در سجده و بسم الله را بلند گفتن.
مريم اسماعيلي ؛ نشريه خانه ي خوبان ؛ ش 38
حدود 6 ماه پس از فاجعه مسجد گوهر شاد د ر17 دي 1314 رضا شاه با بي اعتنايي به علما و مردم به همراه همسر و دختران كشف حجاب كرده خود ، در مراسم جشن فارغ التحصيلي دختران دانش سراي مقدماتي كه به ابتكار علي اصغر حكمت وزير معارف و فرماسونر معروف تشكيل گرديد،حضور يافت.
اين اولين مراسم عمومي بود كه رضاخان با زن و دخترانش بدون حجاب حاضر مي شدند.
همه مسوولان كشوري كه كه در اين جشن دعوت شده بودند طبق يك برنامه ي از پيش طراحي شده با همسران بدون حجاب خود شركت كردند . رضاشاه طي سخنانش در اين مجلس اظهار داشت : من بي اندازه خوشحالم … من بي اندازه خوشحالم … شما زن ها بايد اين روز را كه روز سعادت و موفقيت شماست روز بزرگي بدانيد و از فرصتي كه به دست آورده ايد براي خدمت به كشور خود از آن استفاده كنيد… .
بايد خياط ها و كلاه دوزها را تشويق كردكه مدهاي قشنگ به بازار بياورند ، ما ميله هاي زندان را شكستيم، حالا خود زنداني آزاد شده وظيفه دارد كه براي خودش به جاي قفس ، خانه قشنگي بسازد.
در تمام طول سخنراني شاه ، بعضي بانوان چنان از بي حجابي خود ناراحت بودند كه رو به ديوار ايستاده و روي خود را بر نمي گردانندو از گريه خود نمي توانستند جلوگيري نمايند. از فرداي آن روز بر سر كردن چادر در خيابان هاي تهران ممنوع شد .
حريم ريحانه (كتابچه پوشش و عفاف؛ كاري از كانون تحقيقاتي بنياد خيبر)ص 102
روزي ابو حمزه ثمالي بر امام سجاد وارد شد و آن حضرت را گريان ديد . عرض كرد : مولاي من ! اين همه گريه و بي تابي براي چيست ؟ آيا عموي شما حمزه كشته نشد ؟ آيا جد شما علي عليه السلام با شمشير كشته نشد ؟ كشته شدن عادت خانواده ي شماست و شهادت عطيه اي الهي از آن شماست. امام عليه السلام فرمود: اي ابو حمزه خداوند به تو جزاي خير دهد ؛ چنان كه گفتي كشته شدن براي ما عادت است و خداوند نيز به ما شهادت را ارزاني داشته ولي اي ابوحمزه آيا هرگز شنيده اي يا ديده اي كه تا قبل از روز عاشورا ، زني از خانوادهه ي ما به اسارت رفته باشد و هتك حرمت شده باشد ؟
به خدا سوگند اي ابو حمزه هر وقت به عمه ها و خواهرانم نگاه مي كنم ؛ به ياد فرار آنها در بيابان مي افتم كه از خيمه اي به خيمه اي ديگر و از پناهگاهي به پناهگاه ديگر فرار مي كردند و دشمن فرياد مي زد : خيمه ي ستمكاران را به آتش بكشيد.
(مجمع مصائب اهل بيت ،ج1،ص61)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: شبی که به معراج رفتم ؛ زنانی از امتم را دیدم که به انواع عذاب دچار بودند :
گروهی به موی خود آویزان بودند و آنان زنانی بودند که موی خود را از مردان نمی پوشاندند.
گروهی گوشت تن خود را می خوردند و آنان زنانی بودند که بدن خود را برای مردم زینت می کردند .
زنی را دیدم که گوشت تنش را از پایین تا بالا با قیچی آهنین می بریدند و آن زنی بود که خود رادر معرض مردان قرار می داد.
وسائل الشیعه ، ج20 ؛ ص213
جيمي كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا در پيامي كه در تاريخ 23 ژانويه 1980 ميلادي به كنگره داد گفت : سياست ما در خليج فارس بايد مطلقا براي همه روشن شود . هرگونه تلاشي از جانب هر قدرت خارجي براي كنترل و تسلط بر منطقه خليج فارس ؛ به منزله تهاجم به منافع حياتي ايالات متحده آمريكا تلقي خواهد شد و چنين تهاجمي با تمام امكانات از جمله قواي نظامي دفع خواهد شد .
سگور اوزلي يك فراماسون است كه استاد اعظم لژ فراماسونري لندن و نيز سفير كبير پادشاه انگلستان در دربار ايران و نيز از صاحب منصبان نظامي انگليس بوده در نامه اي كه به تاريخ 15 اكتبر سال 1844 ميلادي ( 23 مهر 1223 ه – ش) از پترزبورگ به وزارت خارجه انگلستان نوشته شده است ؛ درباره ايرانيان چنين مي نويسد : عقيده صريح و صادقانه من اين است كه چون مقصود نهايي ما فقط صيانت هندوستان مي باشد ، در اين صورت بهترين سياست اين خواهد بود كه كشور ايران را در همين حالت ضعف و توحش و بربريت نگاه داريم و سياست ديگري مخالف آن تعقيب نكنيم .
كورزن سياستمدار مكار انگليسي كه در آن زمان نايب السلطنه هندوستان بود و منطقه را تحت كنترل داشت ؛ در كتاب خود مي نويسد : اين جانب نيك باور دارم كه نجات ايران بدون پيش آمد طغيان تعصب آميز امكان پذير نيست و اگر در اين كار زياده شتاب شود ممكن است انجام منظور را دچار تعويق گرداند. لرد كورزن در قسمت هاي ديگري از كتاب خود مي نويسد : ديگر ايران يك دوست آسيايي نيست ؛ بلكه مهره شطرنج در سياست جهاني است … ايرانيان كه آدمي نيك ممتازند و از سرزميني كه در روزگاران بسيار دراز فرمانروا بوده ؛ زبان و عادات و دين و شخصيت مخصوص به خود داشته اند ،دليلي ندارد استقلال خويش را از دست بدهند و به فرمان دولتي بيگانه گردن نهند. و مي افزايد: افراد عادي آسيا حكومت بد آسيايي را آسان به فرمانروايي اروپايي ترجيح مي دهند . ايرانيان مردماني شكاك اند ؛ اصلاح ايران هم در ظرف ده سال محقق نخواهد شد ولي اگر پزشك صبر داشته باشد بيمار قابل علاج است مشروط بر اينكه طبيب رقيب حدود شمالي ( روسيه )نسخه او را پاره نكند . نفرت از استعمار انگليس در ميان ملل شرق زمين بالاخص ايران به قدري بود كه سياستمداران آن ديگر مداخله مستقيم را صلاح ندانسته اند .
مستر چرچيل كه در آن موقع وزير مستعمرات بود ، پيشنهاد كرد كه دولت انگلستان در امور ملل شرق و مخصوصا ايران مستقيما دخالت نكند ولي به وسيله عمال بومي با نقاب وطن پرستي و حكومت ملي مقاصد خود را انجام دهد و اين سياست را كه به نام «سياست نفوذ نامرئي» معروف است اجرا نمايد. در ايران مظهر اين سياست نامرئي رضاشاه بود .
بلوشر در سفرنامه خود چنين مي گويد : اينكه آيا فقط پوشش سر(وتن) تغيير كرده و يا در داخل جمجمه نيز به همان ترتيب دگرگوني هايي حادث شده بود امري بود كه ذهن مرا بسيار به خود مشغول مي داشت.
همفر جاسوس انگليس در كشورهاي اسلامي مي گويد :بايد بين فرزندان و پدران از نظر عقيده و فكر و سليقه جدايي انداخت تا بدين ترتيب به دامن تربيت ما بيايند ؛ تا آنان را از افكار اسلامي و علماي اسلام جدا كنيم . وقتي مردم فرهنگ غير را پذيرفته اند ؛ آماده تغيير كل به آن فرهنگ بيگانه مي شوند و فرهنگ ديگر يعني جهان بيني ديگر؛و جهان بيني ديگر؛ اعمال و رفتار و اخلاق ديگري را ايجاد مي كند .
در نتيجه چنين افرادي با احزاب و سازمان هاي اسلامي مخالفت ورزيده ،در صدد استقرار حاكميت سازمانها و احزابي خواهند بود كه وابسته به نظامات و مكاتب وارداتي بيگانه باشند . و همچنين به ايده سكولاريسم و تفكيك دين و سياست معتقد بوده و با مشاركت روحانيون در كارهاي مملكتي مخالفت ورزيده ؛در واقع به ستون پنجمي براي استعمار در قلب جامعه اسلامي بدل خواهند شد.
(تلخيص از كتاب تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد ؛ص36 الي ص87)
بسم الله الرحمن الرحيم
همه چادرهايشان را انداخته بودند روي صورت هايشان. صداي ناله و گريه بود كه مي شنيدم. صداها بلند تر مي شد. او اما همچنان هاج و واج همه را نگاه مي كرد. همه گريه مي كردند او ساكت و آرام نشسته بود. ديگر نمي ديدمش. چراغ ها خاموش شده بود. قطره هاي بلورين اشك، مانع ديدن او مي شد. از نگاه كردن او منصرف شدم. سرم را پايين انداختم و ….اخرهاي روضه بود. صدا ها كم كم آرام تر مي شد. و سيعلم الذين را مي خواند. اشك هايم را پاك كردم. همه ساكت شده بودند. او اما ناگهان شروع كرد به گريه كردن و ناله … گريه مي كرد. در گوشش گفتند روضه تمام شد. او اما، گريه مي كرد. نگاهش مي كردم. كمي آرام مي شد و باز هم گريه مي كرد. رفتم كنارش. پرسيدم چيزي شده؟ چرا گريه مي كني؟ انگار كه داغ دلش را تازه كرده باشم. باز هم ناله هايش بلند تر شد. همه در حال رفتن بودند. او نشسته بود و اشك مي ريخت. ليوان ابي اوردم و دستش دادم تا آرام تر شود. اما تا ليوان را ديد باز هم ناله هايش بيشتر شد. آب را كناري گذاشتم. در گوشش گفتم: اون موقع كه روضه مي خوندن تو آروم نشسته بودي، حالا چي شده كه گريه ات بند نمي ياد؟
نگاهي به من كرد. با صدايي كه بيشتر شبيه نجوا بود گفت: چه كشيد امام سجاد عليه السلام. تا به حال به اين فكر كردي. كه پسري، در بستر بيماري باشد، نتواند از جاي خود بلند شود، و پدرش به ميدان جنگ برود. صداي عمويش را بشنود كه برادر را صدا مي زند اما نتواند تكاني بخورد. صداي جيغ هاي كودكان را بشنود اما نتواند نوازششان كند. صداي فرشتگان و عرشيان را بشنود و بداند كه الان است كه سر پدرش را، امامش را…. اما نتواند از جاي خود بلند شود و جلوي آن ها را بگيرد. جلوي چشمانش ببيند كه امامش را، پدرش را تير مي زنند، شمشير مي زنند، ناجوانمردانه به او حمله كرده اند اما نتواند سپري براي پدرش باشد. نتواند جلوي سيلي كه به دختران مي زنند را… نتواند…. نتواند…. همين طور مي گفت نتواند… كسي آمده بود و به ما مي گفت: خانم ها، روضه تمام شده، همه رفته اند، شما چرا هنوز گريه مي كنيد؟ نگاهش كرديم و باز هم …..
زینب گلاب بخش - طلبه سطح 2