* امام نقش مادر را خیلی تعیینکننده میدانستند. گاهی که ما شوخی میکردیم و میگفتیم: پس زن باید همیشه در خانه بماند؟ میگفتند: شما خانه را کم نگیرید. تربیت بچهها کم نیست. اگر کسی بتواند یک نفر را تربیت کند، خدمت بزرگی به جامعه کرده است.
* هر وقت برای حضرت امام حادثهای مانند بیماری اتفاق میافتد، ایشان نزدیکترها را فرامیخواندند و سفارش مادرمان را میکردند، از سختیها و مشقاتی که مادرمان کشیده است صحبت میکردند و میفرمودند: باید رضایت مادرتان را جلب کنید.
* امام به دختر من که از شیطنت بچه خود گله میکرد، میگفتند: من حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت حسین میبری با ثواب تمام عبادتهای خود عوض کنم.
* یک روز، روز مادر بود آقا به ما پولی دادند که به مناسبت آن روز با آن پول برای مادرانمان چیزی بخریم و به ایشان تقدیم کنیم.
* میگفتند: شریفترین شغل در عالم، بزرگکردن یک بچه و تحویل دادن یک انسان به جامعه است… در طول تاریخ از آدم تا خاتم انبیاء آمدند که انسان درست کنند.
خاطراتی از امام خمینی
آية الله عبدالله جوادى آملى
نوع دستورهايى كه اسلام به زن ومرد مىدهد، در عين حال كه يك راه مشتركى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمىدارد، وقتى احترام به پدر ومادر را بازگو مىكند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح مىكند. قرآن كريم مىفرمايد:
اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما (1)
اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها حتى «اوف» مگو وبه آنها پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى.
ودر بخشى ديگر مىفرمايد: ما سفارش كرديم به انسان كه احسان را نسبتبه پدر و مادر فراموش نكند:
و وصينا الانسان بوالديه احسانا (2)
ابن مسعود نقل مىكند كه، ديدم على بن ابىطالب عليهالسلام را كه مشغول نماز است و در ركوع و سجودش مىگويد: «اللهم بحق محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم عبدك، اغفر للخاطئين من شيعتى»
پروردگارا، به حق بندهى مقربت محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم خطاكاران از شيعيان مرا ببخش.
از نزد او خارج شدم و به محضر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم شرفياب شدم. ايشان را در حال نماز يافتم. ديدم كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در نماز خود مىگويد:
«اللهم بحق على عليهالسلام عبدك اغفر للخاطئين من امتى»
خداوندا، خطاكاران از امت مرا، بحق على عليهالسلام بندهى مقربت ببخش.
از آنچه ديده بودم، در من وحشت و ترديد بزرگى ايجاد شد. وقتى نماز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به پايان رسيد، خطاب به من فرمودند:
اى پسر مسعود، آيا كافر شدى بعد از آنكه ايمان آورده بودى؟
عرض كردم، ابداً چنين نيست يا رسولاللَّه، بلكه ديدم على عليهالسلام را كه خداوند را به حق شما طلب مىكرد و شما را ديدم كه خدا را به حق على عليهالسلام مىخوانديد. پس ترديد كردم كه كداميك از شما نزد خداى عزوجل برتريد.
معلم رهنماى آدم است و فخر انسانى
بناى كاخ تعليم و تعلم را هم او بانى
معلم را مقام و قدر بعد از انبياء باشد
بود او بهترين استاد بر هر عالى و دانى
به قدر و منزلتباشد به هر جا در صف اول
گرامى در بر هر قوم و ملت، خاصه ايرانى
معلم را نباشد شيوه ماه و سال جز خدمت
كه جز اين نيست راه خدمت و رسممسلمانى
دهد تعليم دانش تا به نسل حاضر و آتى
نخواهد راحتى بر خود، نترسد از پريشانى
معلم كيست آن كو با توان و همت والا
رهاند جان انسانى زدام جهل و نادانى
نه تنها در طريق تربيت اوقات سازد صرف
كه سازد جان شيرين در ره تعليم قربانى
رسيدن آرزو دارى چو بر سر منزل مقصود
مبر از دست هرگز دامن فضلش به آسانى
طبيب حاذق است و گر نخواهى نزد او رفتن
از آن ترسم به درمان دلت اى دوست درمانى
بود هر چيز را پايان در اين عالم بجز دانش
كه دانش را نه حدى مىتوان ديدن نه پايانى
زاوصاف معلم گفتنى زين بيش بايد گفت
نگنجد گرچه آن اوصاف در نطق و سخنرانى
خدايا از تو خواهم در همه احوال يا اوقات
به لطف بيكرانت هر بلا از وى بگردانى
(محمد خرمشاهى «ميلاد»)
در اطراف مدينه قريهاى است به نام فدک که در روزگار قديم ده آباد و پر درختى بوده است با درختان خرماى فراوان و چشمههاى جوشان و املاک آباد. اين قريه در تصرف يهود بود. در سال هفتم هجرى، که خيبر بهدست مسلمانان فتح شد، يهوديان، شخصى را نزد رسول خدا? فرستادند و تقاضاى صلح کردند. رسول خدا? تقاضايشان را قبول کرد و با آنان قرارداد صلح بست. بدين وسيله، يهوديان فدک زير سايه حمايت مسلمانان قرار گرفتند و در مقابل، نصف زمينهاى فدک را به رسول خدا واگذار کردند.
فدک بدون توسل به جنگ به دست مسلمانان افتاد، و بر طبق آيات قرآن هرجا که بدون جنگ فتح گردد، از اموال خالصه رسول خدا محسوب مىشود.1
پيامبر درباره مصرف اين اموال اختيار تام داشت و مىتوانست از درآمد آنها به بودجه حکومت اسلامى و تأمين حوايج عمومى کمک کند يا حتى حق داشت قطعه يا قطعاتى از آن را براى تأمين مخارج شخصى خود و خانوادهاش کنار بگذارد.
پيامبراکرم? به دليل مصالح پيدا و پنهان بسيار فدک را به فاطمه? بخشيد، و در حقيقت در اختيار جانشين خود حضرت علي? قرار داد تا در آينده و بحرانهاي پيشرو از آن اموال استفاده کند. در واقع فدک را به خانه ولايت تقديم فرمود. فدک در زمان حيات رسول خدا? در اختيار حضرت فاطمه? قرار گرفت. آن حضرت به قدر قوت لايموتى از آن برمىداشت و بقيه را در راه خدا صرف مىکرد. هنگامى که خليفه اول حکومت مسلمين را قبضه کرد، تصميم به مصادره فدک گرفت و دستور داد عمال و کارکنان فاطمه? را از فدک بيرون کنند.2
حضرت فاطمه
فاطمه شهیدی
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که هر صبح پیش از مسجد میآمد که بگوید «پدرت فدایت دخترم!».
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که هر غروب میآمد بگوید «شادی دلم»، «پاره تنم».
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که میخواست برود سفر و آمده بود زیر گلوی او را ببوسد.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که پی «کسای یمانی» میگشت تا در آن آرامش یابد.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی پسرش حسن (ع) باز کرده بود «جدّت زیر کساست، برو نزدیک».
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و به حسین (ع) خسته از راه آمده، گفته بود «نور چشمم»، «میوه دلم»، «جد و برادرت زیر کسایند».
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی علی (ع) باز کرده بود. روی علی (ع) که بیتاب میگفت «بوی برادرم محمد (ص) میآید».
یعنی آیا در را روی جبرئیل خودش باز کرده بود؟
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و تنها گلیم زیر پایش را بخشیده بود.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و گردنبند یادگاری را کف دستهایش دراز کرده بود سمت فقیری که از این همه سخاوت گریه میکرد.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و پارچهای کشیده بود روی سرش چون حتی چادرش را بخشیده بود.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و قرص نان را گرفته بود بیرون تا دستهای مسکینی آن را بقاپد، بعد از گرسنگی روزه بیسحری چشمهایش سیاهی رفته بود.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و قرص نان شب بعد را به دستهای یتیمی سپرده بود، و باز به اسیری.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و به صورت شرمنده زنی که برای بار دهم سؤالی را میپرسید لبخند زده بود.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و در را برای مردش باز کرده بود که با دست خالی از راه میرسید و نگفته بود که چند روز است غذایش را به بچهها داده و خود نخورده است.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و در را روی چشمهای خیس علی باز کرده بود، روی مردی که جانش و برادرش را از دست داده بود.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و شنیده بود همسایهها بلند، طوری که بشنود، میگویند: علی! او را ببر جایی دور از شهر، گریههایش نمیگذارد شب بخوابیم.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و به بلال که ساکت و محزون آن پشت ایستاده بود، گفت «دوباره اذان بگو، من دلتنگم».
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و در را روی علی باز کرده بود که میآمد تا برای سالهای طولانی خانهنشین باشد.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و گفته بود «نمیگذارم ببریدش».
ایستاده بود درست پشت همین در تکیه داده بود درست بر همین دیوار که…
منبع : کتاب خدا خانه دارد.
ای چراغ بیت الاحزان فرزندان زهرا! شفاعت حسین علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام شاه بیت غزل عاشقانه زندگیات خواهد بود و ماه درخشان وجودت، سرو رعنای امیدت، عباس، سرمایه جاودانه دنیا و آخرتت. خوشا به سعادتت ای مادر پسران دلیر! ای مادر شیرمردان شهید.
آیت الله العظمی صافی: باید زندگی شهید مطهری تبیین و تبلیغ شود. باید شهید مطهری به گونه ای مطلوب معرفی و زوایای مختلف زندگی ایشان تبیین و تبلیغ شود.
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی، در دیدار با اعضای ستاد یادواره شهید آیت الله مرتضی مطهری، که در بیت معظم له برگزار شد، گفتند: بیشتر برنامه هایی که از سوی شما انجام می شود، از این نظر اهمیت دارد تا دیگران آن ها را مورد تأمل قرار داده و درس بگیرند.
معظم له افزودند: با این برنامه ها و تأمل در آن ها افراد باید درس گرفته و در راه دین و معنویت و اخلاق تقویت شوند.
معلم نمونه بر دانش آموز خود نفوذ معنوي دارد. به هر ميزان که کمالات معنوي و علمي معلم گسترده تر باشد، به همان نسبت نفوذش بيشتر خواهد بود. مبدأ هر دگرگوني در شاگردان همين نفوذ معنوي معلم است؛ مثلاً مرحوم علامه، سيدمحمدحسين طباطبايي، بزرگ مفسر شيعه و صاحب تفسير کبيرالميزان تحت نفوذ معنوي استاد خويش، مرحوم ميرزا علي آقاي قاضي(ره)، به اوج مراتب علمي، اخلاقي و فلسفي رسيد. هم چنين استادشهيد مرتضي مطهري به شدت تحت تاثير معنوي استاد خويش حضرت امام(ره) بوده است
پدر، بچهاش را روي دوش گذاشته بود و در خيابان آرام آرام ميرفت. همين كه استاد از داخل ماشين، مرد را ديد گفت: آقاي مدني نگه داريد.
ماشين كه ايستاد، مرد را سوار كردند. استاد از او پرسيد: چرا بچهات را به دوش ميكشي، چه شده؟
مرد با ناراحتي گفت: مريض است. بايد در بيمارستان بستري شود، اما من پول ندارم! نميدانم چه كنم؟
استاد لبخندي زد و گفت: راضي هستي فردا او در بيمارستان بخوابانم؟
مرد كه از شوق بسيار، اشكش جاري شده بود، پاسخ داد: از خدا ميخواهم آقا!
آقاي مدني ماشين را روشن كرد و به طرف خانه مرد رفتند. روز بعد كودك را به بيمارستان بردند و استاد هزينه بستري شدن او را پرداخت و به آقاي مدني هم سفارش كرد: هر وقت از اين مريضها ديدي، به من بگو!1
• نگاهي به برادرش كرد و گفت: محمدتقي! بيا با هم براي پدر و مادرمان مبلغي بفرستيم. محمدتقي با تعجب پاسخ داد: آخر آنها كه احتياج ندارند. برادر بزرگمان كمكشان ميكند. اين بار مرتضي لبخندي زد و گفت: «كمك به پدر و مادر باعث ميشود كه خداوند به انسان توفيق دهد. هرچه ما به آنها بيشتر كمك كنيم و از ما راضي باشيم، خداوند هم توفيقات ما را بيشتر ميكند.
• هميشه همين طور بود. هرگاه پدر و مادرش را ميديد، دست آنها را ميبوسيد. بچهها هم اين كار را از پدرشان ياد گرفتند و دست پدربزرگ و مادربزرگشان را ميبوسيدند و با احترام كنار آنها مينشستند.
• از بچهها درباره دوستانشان ميپرسيد: دوست، شخصيت انسان را تغيير ميدهد. مراقب باشيد دوستان شما چه كساني هستند؟
او مدام اين شعر را براي آنها ميخواند:
«تو اول بگو باكيان دوستي (زيستي)
پس آنكه بگويم كه تو كيستي»
• وقتش را طوري تنظيم كرده بود كه به همه كارها برسد؛ مطالعه، نوشتن، باغباني، آبياري گلها، اسب سواري، پيادهروي، گفتن قصههايي از قرآن و آثار ادبي براي فرزندانش، ديدار پدر و مادر و اقوامش، كمك در كارخانه، رسيدگي به درس و مشق بچهها و… . هميشه سفارش ميكرد: «نبايد وقت را تلف كرد. هرچه از دست برود، .. شدني است، الا عمر و وقت».
• مجتبي كار نادرستي انجام داده بود. پدر با ناراحتي نگاهش كرد و به او تذكر داد: پسرم! كار شما درست نبوده است.
• گاهي كه موضوع خيلي جدي بود، پدر قهر ميكرد و مجتبي با وجود خردسالياش، احساس عجيبي ميكرد. انگار دنيا برايش تاريك ميشد. دلش خيلي ميگرفت. او از پدر معذرت ميخواست و ديگر خطايش را تكرار نميكرد.
• عاليه خانم داشت از سفر زيارتي مشهد برميگشت. مرتضي، پنير، كره و نان تازه گرفت و صبحانه را حاضر كرد و هديهاي براي همسرش خريد. او خانه را نيز جارو كرد. همه جا مرتب بود. به اتاق بچهها رفت. آنها را صدا كرد و گفت: بياحترامي است مادرتان بيايد و شما خواب باشيد.» بچهها بلند شدند و مثل پدرشان به استقبال مادر رفتند.2
• دور هم توي اتاق نشسته بودند. استاد هندوانهاي را با دقت بريد و يكي يكي دست بچهها داد. فرزندانش با شادي مشغول خوردن هندوانه شدند. هيچ كدام حتي براي لحظهاي فكر نكردند كه هندوانه ديگري بيشتر است. مطمئن بودند پدر مثل هميشه، به اندازه و درست به آنها خوراكي داده است.
• چند تن از روحانيان محله نزد او آمدند و گفتند: فلاني مدام به شما و كتابهايتان بد و بيراه ميگويد. ديگر ما را كلافه كرده. اجازه بدهيد او را برداريم و شخص ديگري را بياوريم.
با ناراحتي پاسخ داد: نه! آن بنده خدا هشت فرزند دارد. خدا نكند ما باعث شويم از نان خوردن بيفتد. توهين به من اشكالي ندارد. قاضي نهايي خداست. دعا كنيد در پيشگاه او شرمنده نشويم. اين چيزها كه ميگذرند.
حرفش تمام شد، عصبانيت آن چند نفر هم به پايان رسيد.
• براي افطار، دوستش را دعوت كرد و براي او رانندهاي فرستاد تا او را به خانهاش بياورد. وقتي دوستش رسيد، خودش و خانوادهاش، با پاي برهنه به استقبالش رفتند. مرد كه خجالت كشيده بود، گفت: آخر آقا! مگر من چه كار كردم كه به استقبالم آمديد؟
استاد لبخندي زد و گفت: شما اولاد پيامبر هستيد. من به پيامبر(ص) و علي بن ابيطالب(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) علاقه خاصي دارم و شما را به چشم ديگري نگاه ميكنم.
لبخندي زد و دوستش را بوسيد و او را در آغوش گرفت و براي پذيرايي به اتاق برد.3
• بعضي از پدرها با بچههايشان مثل يك دوست هستند. با آنها بازي ميكنند، ميخندند، صحبت ميكنند و به حرفهاي دوست خود گوش ميدهند. استاد مطهري نيز اينگونه بود. او براي فرزندانش، نامههاي پدرانهاي مينوشت. او در يكي از نامههايش نوشته بود: «فرزند عزيزم! نور چشم مكرم، علي آقا مطهري! از خداوند متعال سلامت و موفقيت و حسن عاقبت تو را مسئلت دارم. احوال الحمدلله عموماً خوب است. غالباً ذكري از شما هست. اميدوارم در امتحانات موفقيت كامل به دست آوري. فرزند عزيزم! دوستان و رفقايت، خصوصاً هم اتاقيهايت را از طرف من سلام برسان. اگر با هم به تهران آمديد، آنها را به منزل بياور كه موجب خوشحالي و مسرت ماست. در انتخاب دوست و رفيق بياندازه دقيق باش كه مار خوش خط و خال فراوان است. همچنين در مطالعه كتابهايي كه به دستت ميافتد، بر اطلاعات اسلامي و انسانيت بيفزا. اگر جلسههاي خوبي در تبريز هست، در آن شركت كن. اگر كتابي از اين دست لازم شده، پيغام بده برايت بفرستم. حتي الامكان از تلاوت روزي يك حزب قرآن كه فقط پنج دقيقه بيشتر طول نميكشد، مضايقه نكن و ثوابش را هديه روح مبارك حضرت رسول اكرم(ص) بنما كه موجب بركت عمر و موفقيت است انشاءالله! لازم به يادآوري نيست كه در انجام فرايض، نهايت دقت را داشته باش. احياناً ممكن است از طرف دانشجويان غيرمذهبي مواجه با برخي سؤالات بشويد كه جوابش را خود حاضر نداشته باشيد، براي من بنويس! مبلغ يك هزار و پانصد ريال توسط نامه فرستادم.
19/2/56
• در نامهاي ديگر به دخترش سعيده چنين مينويسد: «نور چشم عزيزم، دختر گراميآم! سلامت و سعادت تو را از خداوند متعال همواره مسئلت داشته و دارم و خوشوقتم كه خداوند دعاهاي نيمه شب مرا درباره تو مستجاب فرموده و تو را سعادتمند و خوشبخت فرمود. من دوست دارم كه تو هر چه در دل داري، با من در ميان بگذاري به وسيله نامه يا حضوري، در هر زمينهاي و درباره هر مطلبي كه باشد، فرقي نميكند.
دختر عزيزم! خداوند متعال ميفرمايد: اگر نعمتي به شما دادم و شما قدر دانستيد و حقشناسي كرديد، بر نعمات خودم بر شما ميافزايم و اگر دچار طغيان و سركشي و كفران شديد، .. جانشين نعمت ميكنم».4
سرانجام استاد مطهري در خيابان فخرآباد تهران، توسط شخصي وابسته به گروه فرقان به شهادت رسيد. ساعت هفت صبح روز چهارشنبه دوازدهم ارديبهشت ماه 1358 بود كه امام خميني پيام تسليت داد: «من فرزند بسيار عزيزي را از دست دادهام و در سوگ او نشستم كه از شخصيتهايي بوده كه حاصل عمرم محسوب ميشد. من اگرچه فرزند عزيزي كه پاره تنم بود، از دست دادم، لكن مفتخرم كه چنين فرزندان فداكاري در اسلام وجود داشته و دارد. مطهري كه در طهارت روح و قوت ايمان و قدرت بيان كم نظير بود، رفت و به ملأ عام پيوست. مرحوم آقاي مطهري يك فرد بود، جنبههاي مختلف در او جمع شده بود و خدمتي كه به نسل جوان و ديگران كرده، كم كسي كرده است. آثاري كه از او هست، بياستثناء همه آثارش خوب است. انسانساز است. براي كشور خدمت كرده در آن خفقان. خدمتهاي بزرگ كرد، الين مرد عاليقدر. خداوند به حق رسول اكرم او را با رسول اكرم(ص) محضور بفرمايد».5
پي نوشت ها :
1.محمد خردمند، ديدار با ابرار 73 (مرزبان بيدار)، ص 148.
2. حسن ابراهيمزاده، از چشمه تا دريا، مرکز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما، ص 5.
3. نشريه ياران شاهد، شماره 5 و 6، فروردين و ارديبهشت 1385.
4. جلوههاي معلمي استاد مطهري، تهران، انتشارات مدرسه، 1378، چاپ 8، صص 41 و 42.
5. مجله ياران شاهد، ش 5 و 6، فروردين و ارديبهشت 1385.
منبع ماهنامه قاصدک شماره 52