حضرت آيت الله بهجت:
افسوس كه همه براي برآورده شده حاجت شخصي خود به جمكران مي روند ؛ و نمي دانند كه خود آن حضرت چه التماس دعايي از آنها دارد كه براي تعجيل فرج او دعا كنند.
(جرعه وصال ، ص27)
حضرت آيت الله بهجت:
هر كس كه براي حاجتي به مكان مقدسي مانند مسجد جمكران مي رود ؛ بايد كه اعظم حاجت نزد آن واسطه فيض ؛ يعني فرج خود آن حضرت را از خدا بخواهد.
جرعه وصال ، ص31
مقام معظم رهبري:
اسير تجملات و تشريفات و چشم و هم چشميها نشويد. خودتان را در دام مسابقه مادي در امر زندگي نيندازيد. هيچکس در اين مسابقه، خوشبخت و کامياب نميشود. اين ظواهر زرق و برقدار زندگي شخصي، اينها هيچکدام انسان را نه خوشبخت ميکند، نه دلشاد و راضي ميکند. اصلاً انسان هر چه گيرش ميآيد، باز چيز بيشتري را ميخواهد. در حسرت يک چيز بهتري است.
در شرع مقدس هست ـ العفاف و الکفاف ـ به همان زندگي که بشود گذارند و انسان محتاج کسي نباشد و در عسرت نباشد، اين جور پيش ببريد.
زندگي تشريفاتي، زندگي تجملاتي، زندگي اشرافمنشي، زندگي پرخرج و زندگي مصرفي، انسانها را بدبخت ميکند. اين خوب نيست. زندگي بايد با کفاف و راحت بگذرد نه پر خرج و مسرفانه. اين دو تا را بعضيها چرا با هم اشتباه ميکنند؟ با کفاف يعني محتاج کسي نباشند و بتوانند زندگيشان را اداره کنند؛ بدون احتياج به هيچکس. دلخوشي هم بايد داشته باشند والا زندگي با درآمد زياد و مخارج زياد و تشريفات که خوب نيست. اينها اصلاً راحتي نميآورد، دلخوشي نميآورد.
اول زندگي را ساده برداريد، هرچه ميتوانيد در اين جهت سعي کنيد؛ البته اعتقاد نداريم که افراد بايستي بر عيال خودشان، بر نزديکان خودشان سختگيريهاي تنگنظرانه بکنند. اين عقيده را نداريم، اما عقيده داريم که همه از روي عقيده و ايمان و عشق و دل خودشان به يک حدي قانع باشند.
نشریه خانه خوبان - ش13
آیت الله بجهت(ره):
توفیق زیارت ربطی به داشتن پول ندارد.
انسان اگر هر یک از مشاهد مشرفه را طواف کند، همه مشاهد را در همه جا زیارت کرده است و برای او مفید است.
ائمه علیهم السلام از حال ما غافل نیستند، اگر چه ما از آنها غافل باشیم. هر بلایی که به ما می رسد در اثر دوری از اهل بیت و روایات ماثوره از ایشان است. به هر اندازه از بیانات اهل بیت علیهم السلام دور باشیم از خود ایشان دوریم.
از محبت اهل بیت نباید دست برداشت. همه چیز توی محبت است. اگر چیزی داریم از محبت است.
محبت صادقانه این است که محبت مخالف در ان نباشد. هر کس به هر کدام از این چهارده معصوم علیهم السلام محبت داشته باشد، کارش تمام است. فقط شرطش این است که محبتش راست باشد.
خدا کند که این محبت و ارادت و توجه به اهل بیت علیهم السلام در دل های ما باقی بماند و با محبت آنها از دنیا برویم.
اگر مسئله امام شناسی بالا برود، خداشناسی هم بالا می رود. زیرا چه آیتی بالاتر از امام ؟! امام آیینه ای است که حقیقت تمام عالم را نشان می دهد.
چرا ما شیعیان هر روز به پای منبر امیرالمومنین، ائمه هدی و رسول الله علیهم السلام نمی رویم و به حکم، آداب و معارفی که الی ماشاءالله در اخبار آنها نهفته است، گوش فرا نمی دهیم؟!
پا جای پای معصومین بگذارید نه جای پای دیگران! ملازم علما باشد و همیشه روشن باشید و با مطالب مفید، حیات بخش و آموزنده سرو کار داشته باشید!
یک دست شما قرآن و دست دیگر عترت باشد! عترت معارفش در مثل نهج البلاغه است؛ اعمالش در مثل صحیفه سجادیه است. اعمال تکلیفیه اش در مثل همین رساله های عملیه است.
برگرفته از کتاب در محضر بهجت،نوشته محمدحسین رخشاد
و کتاب به سوی محبوب نوشته سید مهدی ساعی
لزوم تهذیب نفس حین تحصیل علم
علامه طباطبایی در یکی از روزها گفته بوده که وقتی در سال 1304 ه.ش برای تحصیل به نجف رهسپار گردیدم در نخستین روزها پیش از آن که در جلسه درسی حضور یابم در منزل نشسته و به آینده خود فکر می کردم و برخی افکار که احیاناً نگران کننده هم بود در ذهنم رژه می رفتند. ناگهان شخصی دق الباب کرد. از جا برخواسته و به سوی درب خانه رفتم و آن را باز کردم . مشاهده نمودم یکی از علما و عرفای نامدار سلام کرد و داخل منزل شد، در اطاق نشست و خیر مقدم گفت. آن حکیم متشرع چهره ای جذاب و نورانی و حالتی روحانی داشت. کم کم باب گفتگو را باز کرد و با من انس گرفت و در ضمن بیانات خود گفت: کسی که برای تحصیل به نجف می¬آید شایسته است علاوه بر فراگیری علوم گوناگون به فکر تهذیب نفس و تکمیل مکارم وکسب فضائل باشد و از نفس اماره غافل نباشد.
این جمله را گفت و از جای خود بلند شد و پس ازخداحافظی منزل ما را ترک نمود. سخنان این عارف وارسته چنان مرا شیفته نمود که تا در نجف بودم از محضرش بهره می گرفتم. علامه طباطبایی هر موقع از تهذیب نفس و سیر و سلوک و کمالات معنوی سخن می گفتند از این شخصیت یاد می نمود و او کسی جز حاج میرزا علی آقای قاضی طباطبایی نبود.
راهشان پر رهرو باد.
ابو يعقوب سكّاكى
در اوايل زندگى، شغل صنعتگرى را انتخاب كرد و ضمن كار خود با كوشش و دقّت زيادى دوات (مركّبدان) زيبا و هنرمندانهاى ساخت و آن را به عنوان هديه نزد پاشاه آن زمان برد. كار هنرمندانه سكاكى مورد توجه و تقدير پادشاه و اطرافيان قرار گرفت؛ امّا در حالى كه محفل به نفع سكاكى و هنرمندى او گرم شده و كار هنرمندانه او جلوه جذابى يافته بود، دانشمند بزرگى به مجلس وارد شد و عظمت او حتى هنرمندى سكّاكى را هم تحت الشعاع قرار داد.
سكاكى با خود انديشيد، بايد علم و دانش بياموزد تا همچون آن عالم، عظمت و نفوذ بلندى داشته باشد؛ امّا روزگار كودكى و نوجوانى كه فصل تحصيل دانش است، سپرى شده بود و در بزرگسالى هم خواندن درس و كتاب، كارى سخت است؛ ولى سكاكى ديگر تصميم خود را گرفته بود. براى درس خواندن پيش استاد رفت؛ ولى نتوانست درس را خوب پس دهد. براى اينكه شرمنده نباشد و به ديگر دانشآموزان برنخورَد، سر به بيابان گذاشت، تا در فضاى آرام و ساكت، جهت حل مشكل خود، فرصت فكر و چارهجويى داشته باشد.
سكاكى در صحرا به درّه و آبشارى برخورد كرد و براى استراحت، اندكى آنجا نشست. ناگاه متوجه شد از كنار آبشار، قطرههاى آب به طور مداوم روى سنگى مىچكد و ريزش قطرهها، سطح ستبر سنگ را گود كرده است. او به فكر فرو رفت، چشم خود را به آن نقطه دوخت و مطلبى مانند برق، ذهن او را روشن ساخت. با خود گفت: «آب به خاطر تكرار، سنگ سخت را تأثيرپذير و سوراخ كرده است. آيا ذهن و دل من از اين سنگ هم سختتر است و علم و دانش، بدان وارد نمىشود؟ هرگز چنين نيست. من بايد درس بخوانم و دانشمند شوم!».
آنگاه با يك اراده آهنين، راه درس و دانشآموزى را پيش گرفت و در سايه تلاش و پشتكار به مقامى بلندى از دانش دست يافت.
او از دانشمندان كم نظير در ادبيات و علم لغت است.
روضات الجنّات، ص 747
حکایتی از آيةاللَّه سيدهادى ميلانى
فرزند وى مىگويد: يك شب در مسجد، تازه نماز مغرب و عشا به پايان رسيده بود كه جوانى به حضورش آمد. جوان، درباره قيامت، ترديد پيدا كرده بود و مىرفت كه اصلى از اصولى اسلامى را انكار كند. آيةاللَّه ميلانى تبسم كرد و فرمود: «بنشين!». آنگاه با او شروع به گفتگو نمود.
نيمه شب هم گذشت، امّا همچنان مباحثه آن دو ادامه داشت. او توانست قلب جوان را منقلب سازد و جوان در حالى كه گريه مىكرد، از آيةاللَّه ميلانى خداحافظى كرد و از مسجد خارج شد.
ايشان مىفرمود: «قلب را بايد اصلاح كرد؛ چرا كه قلب، محلّ صدور همه اعمالى است كه از اعضا و جوارح صادر مىشود. اگر قلب اصلاح شد، اعمال نيز صالح مىشود و اگر فاسد شد، فساد اعمال را در پى دارد.
آيةاللَّه ميلانى - مرجع بيدار، ص 49
در دوران طلبگى و تحصيل، بر اثر فقر و تهيدستى از تهيه نمودن روغن مورد نياز براى چراغ مطالعه خويش هم ناتوان بود؛ ولى مشكلات زندگى بر وى چنان غلبه نكرد كه او را از اهدافش باز دارد. بلكه با توجه به سختى مَعيشت، شبها از قنديلها و فانوسهاى پاسبانهاى شهر استفاده مىكرد و در پرتو آنها به مطالعه كتابهايش مشغول بود. در نهايت، با آن همه تنگناها و محروميتها، نام نامىاش در ميانِ روشنفكران و دانشمندان طراز اول عالم اسلام، درخشنده است و خودنمايى مىكند.
عيون الانباء في طبقات الأطبّاء، ج 2، ص 134
دستگاه رادیووتلویزیون بایدآموزنده باشدوبه جوانهای ماقدرت ونیروبدهد. نبایدطوری باشدکه ده ساعت موسیقی پخش کندونیرومندی جوانهای مارابه یک حالت خلسه تبدیل کند…
موسیقی با تریاک فرقی ندارد، هرکدام به نحوی خلسه می آورد…
موسیقی را حذف کنید، نترسید از این که به شما بگویند که نه پرست شده اید. باشدماکه نه پرستیم. این کلمات نقشه است برای این که شما را از کار جدی عقب بزنند.
این که می گویند: اگرموسیقی دررادیو وتلویزیون نباشد ،آنهامیروند ازجای دیگرموسیقی می گیرند، عذر نیست. بگذار بروند.آیا این موجب می شودکه مابه آنها موسیقی تزریق کنیم؟ ما به آنها خیانت کنیم؟
موسیقی خیانت به یک مملکت است،خیانت به جوانهای ماست.
موسیقی را به کلّی حذفش کنید وبه جای آن مطالب آموزنده به جامعه تحویل دهید… (1)
جوانی که عادت کرد روزی چند ساعت را با موسیقی سروکارداشته باشد،ازمسائل جدی زندگی بطورکلی غافل میشود. به موسیقی عادت می کند، همانطوری که به مواد مخدر عادت می کند. کسانی که به مواد مخدر عادت می کنند دیگر نمی توانند یک انسان جدی باشندکه بتوانند درمسائل سیاسی فکرکنند. موسیقی فکر انسان را طوری میکندکه دیگرنتواند درغیرهمان محیط وشهوات فکرکند. (2)
…………….
پی نوشت
(1) به نقل از: صحیفه نور (مجموعه رهنمودهای امام خمینی (ره) )،تهیه وجمع آوری مرکز مدازک فرهنگی انقلاب اسلامی، انتشارات شرکت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی، 1361،ح8،صص 200-201، همچنین صحیفه امام (مجموعه آثارامام خمینی (ره) ) تدوین وتنظیم: مؤسسه تنظیم ونشرآثارامام خمینی،1378 ،ج9،ص204)
(2) صحیفه نور،ج5،ص158
پیوند: http://farsi.khamenei.ir
حضرت آيتالله خامنهاي در ديدار با اعضاي دفتر رهبري و سپاه حفاظت وليامر، به بيان خاطرهاي از وضعيت بازگشت آزادگان دفاع مقدس پرداختند كه پايگاه اطلاعرساني معظمله، آن را به شرح زير منتشر ميكند:
بعد از آغاز جنگ تحميلى هم دهها بار - حالا اگر ريزهايش را بخواهيم حساب كنيم، بيش از اين حرفها شايد بشود گفت؛ هزارها بار، اما حالا آن رقمهاى درشت را آدم بخواهد حساب كند - ما نصرت الهى را ديديم؛ كمك الهى را ديديم. يكىاش همين آمدن اسرا بود.
ما حدود پنجاه هزار اسير پيش عراق داشتيم؛ پنجاه هزار. او هم يك خرده كمتر از اين، در همين حدودها، اسير دست ما داشت. منتها فرقش اين بود كه اسيرهائى كه او پيش ما داشت، همه نظامى بودند، اسيرهائى كه ما پيش او داشتيم، خيلىشان غيرنظامى بودند. توى همين بيابانها مردم را جمع كرده بودند، برده بودند.