مقام معظم رهبري
اسلام به معناي واقعي زن را تکريم کرده است. اگر روي نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تکيه ميکند، يا روي نقش زن و تأثير زن و حقوق زن و وظايف و محدوديتهاي زن در داخل خانواده تکيه ميکند، بههيچوجه به معناي اين نيست که زن را از شرکت در مسائل اجتماعي و دخالت در مبارزات و فعاليتهاي عمومي مردم منع کند. عدهاي بد و يا کج فهميدند؛ يک عده مغرض هم از اين کجفهمي استفاده کردند؛ کأنّه يا بايد زن، مادر خوب و همسر خوبي باشد يا بايد در تلاشها و فعاليتهاي اجتماعي شرکت کند.
قضيه اينطوري نيست؛ هم بايد مادرِ خوب و همسر خوبي باشد، هم در فعاليت اجتماعي شرکت کند. فاطمه زهرا مظهر چنين جمعي است؛ جمع بين شؤون مختلف. زينب کبري نمونه ديگر است. زنهاي معروف صدر اسلام و زنهاي برجسته، نمونههاي ديگرند؛ اينها در جامعه بودند و حضور داشتند. نفهميدنِ مفهوم تکريم زن در اسلام، همراه شده است با بدآموزيهاي القاء شده به عنوان تکريم زن در تمدن غرب؛ اينها با هم آميخته شده و يک جريان غلط ذهني و فکري به وجود آورده.
زن در داخل خانواده، عزيز و مکرّم و محور مديريت دروني خانواده است؛ شمع جمع افراد خانواده است؛ مايه انس و سکينه و آرامش است. کانون خانواده - که حوضچه آرامش زندگي پُرچالش و پُرتلاش هر انساني است به وجود زن آرام ميگيرد و سکينه و اطمينان پيدا ميکند. آن وقت نقش او به عنوان همسر، به عنوان مادر، به عنوان دختر خانواده، هر کدام يک فصل طولاني در تکريم دارد. بنابراين حقيقتاً بايد در زمينه ارزش و کرامت زن در نظر اسلام، بازنويسي و بازگويي و بازبيني کرد.
مقام معظم رهبری
ظلم، تبعیض و اهانت، در هرحالی غلط است. اگر شما عالیترین مرد دنیا باشید و زن شما مثلا از لحاظ سواد و معلومات و… یک خانم کمسوادی باشد، یا از یک خانوادة پائینی باشد، شما حق کمترین ظلم و اهانتی را به او ندارید، زن همان زن است تا ابد. حق کمترین اهانتی را به او ندارید. این البته فقط مخصوص ما نیست. این اروپاییهای ادکلنزدة اتوکشیده، گاهی خیلی بدتر از جوامع ما به زنها ظلم میکنند. مرد حق ندارد ـ ولو بالاتر از زن باشد ـ به زنش جفا کند.
زن هم همینطور. گاهی زن، یک خانم باسواد تحصیل کرده است که مثلا حالا با یک مردِ کارگری ازدواج کرده است. او هم حق ندارد مرد را تحقیر کند. مرد، باز هم برای او نقطة اتکایی است. باید به او تکیه کند. باید او را از لحاظ روحی چنان حفظ کند که بشود به او تکیه کرد. این، خانوادة سالم است. اگر خانواده را اینطوری تشکیل دادید، بدانید که یک رکن اساسی سعادتِ خودتان را تأمین کردهاید.
خاطرهای از علامه مصباح یزدی:
من خاطرهاي به ياد دارم از سيوچند سال قبل و با يك واسطه از قول مسئول اداره گردشگري زمان پيش از انقلاب در مشهد نقل ميكنم. مرد و زني امريكايي از طريق مرز افغانستان وارد خراسان و اداره گردشگري آنجا ميشوند. اين شخص از احوال آنها نقل ميكرد. از آن مرد آمريكايي پرسيده بود براي چه به ايران آمدهاند؟ گفته بود: من در فلان ايالت امريكا در فلان دانشگاه مشغول تحصيل بودم ولي هميشه در درون خودم احساس خلأي ميكردم. بعد اشاره به سينهاش ميكند و ميگويد: هميشه خيال ميكردم درونم خالي است! يك احساسي بود، خوب نميفهميدم يعنيچه. بعد با دختر دانشجويي آشنا شدم ـ همين خانمي كه اينجا نشسته ـ با هم دوست شديم و بعد ازدواج كرديم. من فكر ميكردم بعد از ازدواج اين احساس كمبود برطرف شود. من و همسرم با هم مهربان و صميمي بوديم ولي باز میديدم همان احساس خلأ، گهگاهي ظهور ميكند. خيلي ناراحت بودم تا حدي كه فكر ميكردم حتي حوصله معاشرت با همسرم را هم ندارم. يك روز با خودم گفتم ممكن است همسرم فكر كند كه از او بدم ميآيد، مشكلي برايم پيدا شده يا دل به كس ديگري بستهام. مسأله را خيلي صريح با ايشان در ميان گذاشتم. وقتي همسرم حرفهای مرا شنيد، گفت: اتفاقا من هم يك چنين حالتي دارم و از آن روزي كه به شما علاقهمند شدم و تصميم به ازدواج گرفتيم فكر ميكردم اين مشكل با ازدواج حل ميشود. حالا ميبينم هر دوي ما اين نياز مشترك را داريم. گفتيم چه كنيم؟ گفت: شايد اگر به كليسا برويم، اين كشيشها چيزي بدانند و علتش را بفهمند و بعد دعايي، مناجاتي، كاري بكنيم.
در كليساي محل سكونتمان نزد كشيش رفتيم و حالتمان را گفتيم. به حرفها و راهكارهاي او عمل كرديم ولي تأثيري نداشت. گفتيم برویم پيش روانشناس، شايد يك راه علمي براي علاج اين حالت بيابيم، ولي باز هم پيدا نشد. مأيوس شديم.
به دنبال مرتاضان هندي و چيني
حاج شیخ عبدالکریم حائری:
وقتی از ایشان پرسیده بودند از کجا شما به این عظمت و مقام رسیدی؟ گفته بود: سالهای سال خانمم مریض بود و من مریضی خانمم را برای تجدید فراش یا طلاق یا وانهادن او بهانه نکردم. سالهای سال با او همزیستی داشتم. او را تمیز میکردم. از آفتاب به سایه میبردم و از سایه به آفتاب و…، اینگونه با او مدارا کردم تا خدا به من نظر کرد.
نشریه خانه خوبان ، ش 3
استاد سيد علي اكبر حسيني
در روايت آمده است كسي كه بر سوءخلق زن خود صبر كند، خداي متعال در قبال هر سختي كه در تحمل آن زن ميبيند، اجر ايوب پيغمبر را به او عطا ميكند. همچنين، خانمي كه بر سوءخلق شوهرش صبر كند، خداي متعال اجر آسيه را به او ميدهد كه با شخصي مثل فرعون زندگي ميكرد. گاهي خيار تلخ را انسان با روي تلخ ميخورد، اما اگر كسي بتواند تلخي را با شيرينرويي بخورد، خدا تمام وجودش را شيرين ميكند. مردي كه در خانه اوقاتش تلخ ميشود، در را به هم ميزند و خداحافظي نميكند و خارج ميشود، متفاوت است از كسي كه غيظش را فرو مينشاند و ميگويد: خانم، خداحافظ يا ميگويد آقا خداحافظ. خدا قلب چنين كسي را از امن و ايمان پر ميكند.
نشریه خانه خوبان
استاد قرائتي:
بايد آداب و رسوم زايد ازدواج را حذف كرد. اسلام ازدواج را راحتترين كار قرار داده است، اما براي طلاق، موانع زيادي گذاشته است، اما ما آمديم به جاي لباس شنا، لحاف به خودمان بستيم و حالا ميخواهيم شنا كنيم. بايد اين لحاف را دور بيندازيم.
يكي از وظايف انبياء شكستن غل و زنجيرهاست.
چرا ميگوييم تا وقتي دختر اول ازدواج نكرده، دختر دوم هم نبايد ازدواج كند؟ چرا پسري كه سربازي نرفته نبايد زن بگيرد. پسر زن بگيرد سربازياش را هم برود. ما بايد كاري كنيم كه ازدواج در ايران تسهيل شود. بايد قانوني درست شود كه كسي كه زن دارد، كمتر از دو سال خدمت سربازي انجام دهد. ما روي ميخ نشستيم و ميگوييم آخ! چه اشكالي دارد ستادي درست شود براي ازدواج با 14 سكه. با جهیزيه سبك و با فاصله طولاني بين عقد و عروسي؛ البته در مدت عقد، زن و مرد بايد از هم كام بگيرند اما ديرتر سر زندگيشان بروند. اين كار چه اشكالي دارد؟
نشریه خانه خوبان
استاد مرتضی آقاتهرانی
نباید به داشتهها و بهرهمندیهای دیگران نگاه کرد؛ خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:«و لاتمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجاً منهم»*
پیش از ازدواج باید در انتخاب همسر و زیبایی او دقت کرد، ولی پس از ازدواج باید به خوبیهای همسر خود توجه کرد. هرکدام از ما چند عیب و چند حسن داریم. باید عیبها را کم جلوه دهیم و حسنها را زیاد. آقایان برای رسیدن به این مقصود باید پول خرج کنند. من شنیدم یکی از آقایان فرموده بودند: طلبهها از پول مبارک سهم امام برای وسایل آرایش خانمها استفاده نکنند. بنده فکر میکنم حتما باید استفاده کنند. لباسی که او دوست دارد، برایش بخرند. اینها در بهبود زندگی تأثیر دارد.
* حجر: 88.
نشریه خانه خوبان
آيت الله بهاء الديني(ره):
در ماه مبارك رمضان، علاوه بر كارهاي روزانه، گاهي ساعتي نزد مادرم ميماندم و پس از صرف افطار به ادامه درس و بحث و مطالعه ميپرداختم.شبي دير وقت به خانه برگشتم، به طوري كه يك ساعت بيشتر به اذان صبح نمانده بود. هنگامي كه وارد خانه شدم، مادرم را چنان ناراحت و آشفته خاطر ديدم كه ناگهان به سوي من آمد و گفت: چرا اين قدر دير كردي؟ از ناراحتي و نگراني تا الان نخوابيدهام. بنده با غرور جواني كه داشتم به جاي اظهار محبت و عذرخواهي از ايشان، گفتم: بيخود نخوابيدهايد، ميخواستيد بخوابيد.
چندي نگذشت كه چوب اين برخورد غلط را خوردم. هر چند آن شب در پي كار خوب و پسنديده بودم، ولي به خاطر پايمال كردن حقوق ديگران و اذيت پدر و مادر تنبيه شدم.
كسي كه رئيس و بزرگ خانه است، اگر خود را تطهير كند و به ملكات و حركات الهي آراسته گردد، تمام اهل منزل تطهير ميشوند و اين بهترين روش است. انبياء و اولياء چنين بودند كه اول خود عمل ميكردند، آنگاه به ديگران ميآموختند. مرحله اول اخلاق اسلامي، تهذيب نفس خود است، كه انسان به واسطه آن آتش را از خود دور ميكند. آنگاه نوبت به تدبير منزل ميرسد و مرحله سوم تهذيب، اداره و تطهير جامعه و دور كردن آن از آتش است. انسان كامل كسي است كه اين مرحله را طي كند.
نشریه خانه خوبان
مقام معظم رهبری
زن و شوهر باید همدیگر را در راه صحیح و صراط مستقیم الهی حمایت کنند. اگر هر کدام از اینها مشاهده میکنند یک عمل خیر و یک کار شایستهای از همسرشان سر میزند، آن را تشویق کنند و اگر برعکس، احساس کردند که خطایی، یک انحرافی ـ خدای نخواسته ـ وجود دارد، سعی در اصلاح آن بکنند. یکدیگر را در راه خدا کمک و تشویق کنند.
زن و شوهر باید سعی کنند که یکدیگر را اصلاح کنند، نه مثل یک آقا بالاسر که مرتب به دیگری نیش بزند، نه! مثل یک پرستار، یک مادر و پدر دلسوز.
نشریه خانه خوبان
حضرت امام، هيچگاه كار امروز را به فردا موكول نمىكردند. كارها و زندگى و همه شئون و امور ايشان منظّم و مشخّص بود. در زندگى ايشان، هرچيزى سرجاى خود قرار داشت و هر كارى به دور از شتابزدگى و تأخير، در موعد مقرّر آن انجام مىگرفت. با كثرت كارها و تعدّد مسئوليتها و گزارشها و چيزهاى ديگر، هيچ نشانهاى از شلوغى و تراكم و كارهاى به جا مانده در زندگى ايشان، مشاهده نمىشد… بسيار اتفاق مىافتاد كه يك كتاب فقهى يا غير آن، مورد نياز امام قرار مىگرفت و ما آن را فراهم و تقديم مىكرديم. فردا صبح، انگار كه مهمترين كارشان باشد، كتاب را به آورنده باز مىگرداندند. با آنكه صاحب كتاب - اگر ما بوديم يا هر كس ديگر - افتخار داشت كه يك كتابش را به حضرت ايشان تقديم كرده است.
در سايه آفتاب(يادها و يادداشتهايى از زندگى امام خمينى)، محمدحسن رحيميان، ص 187