زمينه هاى پيدايش انقلاب اسلامى (1)
دربـاره زمـيـنـه هـاى پـيدايش انقلاب اسلامى دو ديدگاه دور و نزديك وجود دارد:
صاحبان ديدگاه اوّل مـعـتـقـدنـد كـه بـايـد زمـيـنـه هـاى پـيـدايـش انـقـلاب را در طـول تـاريـخ شـيعه جستجو كرد، اما دارندگان ديدگاه دوم زمينه هاى پيدايش انقلاب اسلامى را حـوادث بـعـد از سـالهاى 1340 ه . ش مى دانند. بر طبق نظريه نخست ، مكتب انسان ساز اسلام ، بـا نهضت ، حركت و انقلاب پيوندى ناگسستنى دارد چرا كه اسلام دين جهانى و هميشگى بوده و بـا قـوانـيـن و احكام و دستورات انقلابى كه دارد از ابتدا با طاغوتيان و زورمداران مبارزه كرده است . اين راه و روش در زندگى سياسى و مبارزاتى امامان بزرگوار شيعه هم تداوم پيدا كرده است و با آغاز غيبت كبرى ، اين رسالت تاريخى بر عهده جانشينان امامان گذاشته شده است . از ايـن رو مـى تـوان گـفـت كـه انـقلاب اسلامى ايران ادامه مبارزات پيامبران و امامان معصوم : عليه طـاغـوتـيان مى باشد. براساس اين ديدگاه براى پيدايش انقلاب اسلامى بايد به بررسى زمـيـنـه هـاى نـهـضـتـهـاى اسـلامـى در طـول تـاريـخ شـيـعـه پـرداخـت .
ديـدگـاه دوم هـر چـنـد عـلل دور را نـاديـده نـمـى گـيـرد ولى زمـيـنـه هـاى پـيـدايـش انقلاب اسلامى را مرهون يك سرى عـلل نـزديـك كـه بـيـشـتـر در اواخـر دهـه 1330 ه . ش و اوايـل دهـه 1340 (ش) اتـّفـاق افـتـاد مـى دانـد. ايـن حـوادث شـامل درگذشت حضرت آيت ا… بروجردى ، تصويب لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى ، انقلاب سـفـيـد، كـاپـيـتـولاسـيـون و… اسـت . لازم بـه ذكـر اسـت كـه ايـن ديـدگـاه مـورد تـاءيـيـد امـام راحـل نـيـز هـسـت چـرا كـه ايـشـان نـيـز شـروع انـقـلاب اسـلامـى را سـال 1341 ه . ش مـى دانـسـتـنـد. بـنابراين در اين درس زمينه هاى پيدايش انقلاب اسلامى ايران از سال 1314 ه . ش به بعد مورد بررسى قرار مى گيرد.
اقدامهاى شاه پس از درگذشت آيت ا… بروجردى و آيت ا… كاشانى (ره)
سـال 1341 ه . ش را مـى تـوان سـرفـصل تازه اى در تاريخ سياسى معاصر و مبارزات مذهبى ملت ايران دانست . در اين سال پس از يك دوره اعتراضها و انتقادهاى شديدى كه از سوى روحانيت بخصوص امام خمينى ـ ره ـ به شيوه هاى حكومتى نظام شاهنشاهى پهلوى وارد شد، حوادثى پيش آمد كه منجر به رويارويى مستقيم روحانيون و مردم با رژيم شاه شد.
رحلت آيت ا… بروجردى در فروردين سال 1340 ه . ش بزعم دولتمردان موجبى براى تضعيف روحـانـيت و از مركزيت افتادن شهر مذهبى قم به عنوان يكى از كانونهاى مبارزه عليه شاه بود؛ زيـرا بـا وجود ايشان رژيم شاه در كارهاى خود احتياط را رعايت مى كرد يا جراءت دست زدن حتى به كارهاى خلاف شرع را نداشت .
آيـت ا… بـروجـردى بـه بـرنـامـه هـاى رژيـم شـاه خـوش بـيـن نـبـود. ايـشـان حـاضـر بـه قبول اصلاحات آمريكايى شاه نشدند و معتقد بودند كارهاى واجبترى در مملكت وجود دارد كه بايد انجام شود. از اظهارات ايشان است كه مى فرمايد:
من هرگز در قبال خلافكاريها و قانون شكنى هاى دستگاه حاكمه ساكت نمى نشينم .
رحلت آيت ا… كاشانى در اسفند همين سال نيز مزيد بر علت بود. رژيم شاه از درگذشت ايشان بـسـيـار خـوشـحـال شـد، چـرا كـه آيـت ا… كـاشـانـى روحـانـى فـعـال و خـسـتـگـى نـاپذيرى بود كه از زمان ورود به عرصه فعاليتهاى سياسى در ايران ، همواره به عنوان يكى از موانع عمده براى دولتهاى وابسته به بيگانه محسوب مى شد. از اين رو، رژيـم شـاه فـكـر مـى كـرد كـه بـا درگـذشـت او ايـن مانع از سر راهش برداشته شده است .
امـام خمينى (ره) پس از درگذشت مرحوم آيت ا… بروجردى ، سخت نگران شدند؛ زيرا مى دانستند رژيـم ، تـوطئه ها و نقشه هاى فراوانى عليه اسلام و ملت ايران در دست دارد و مى خواهد در اين فـرصـت بـه دسـت آمـده آن طرحها را به اجرا گذارد. ايشان به حق دريافته بودند كه تنها راه رهـايى مردم مسلمان ايران قيام و نهضتى است كه به رهبرى مرجع تقليد وقت به وقوع بپيوندد و بـهترين راه اين است كه خودشان پرچم مبارزه را به منظور شعله ور ساختن آتش انقلاب و به خـروش درآوردن مـردم بـه دوش بـگـيـرنـد و بـه هـمـيـن جـهـت بـه دنبال فرصت مناسبى بودند.
شـاه زمـزمـه هـاى ايـجـاد مـراكـز خـلاف شـؤ ونـات اسلامى نظير سينما و مراكز فساد و فحشا و مـشـروب فروشى در قم را آغاز كرد تا به خيال واهى خود، از يك سو قم را از صورت پايگاه روحـانـى و دينى خارج سازد و از سوى ديگر با تدوين قوانين جديدى ، براى هميشه خود را از گرفتاريهايى كه مذهب و مجامع مذهبى و بويژه علما و مراجع مذهبى قم برايش فراهم مى كردند، خلاص كند. اما برعكس ، اقدامهاى ضدمذهبى و ارتجاعى شاه باعث قيام و شروع نهضت به رهبرى امـام خـمـينى شد كه سرانجام در سال 1357 ه . ش رژيم پهلوى را به همراه نظام 2500 ساله شاهنشاهى نابود كرد.
غائله انجمنهاى ايالتى و ولايتى
انجمنهاى ايالتى و ولايتى در اصلهاى 91 و 92 متمم قانون اساسى مشروطه پيش بينى شده و نـظـامـنـامـه مـصـوب مـجـلس اول شرايط انتخاب شوندگان و انتخاب كنندگان را مسلمان بودن ، سـوگـند به قرآن و عدم اجازه راءى به زنان اعلام كرده بود. ولى از آن زمان تا 1340 ه . ش مـسـكـوت مـانده بود. در اين سال شاه روى اغراض سوئى كه عليه اسلام در پيش گرفته بود ايـن مـوضـوع را بـا تـوجـه بـه دوران فـتـرت مـجـلس بـا عـنـوان تصويب نامه ابتدا در دولت اقبال مطرح و سپس در دولت عَلَم به تصويب رساند.
مـوضـوع انـجـمـنـهـاى ايـالتى و ولايتى نخستين برخورد امام با دولت عَلَم بود كه در ادامه آن حـوادث و درگيريهاى بزرگترى پديد آمد كه به مقابله امام با شاه انجاميد. مطبوعات روز 16 مهر 1341 ه . ش اعلام داشتند كه دولت لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى جديدرا تصويب كرد. در مـتـن ايـن تـصـويـبنامه قيد اسلام از شرايط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان حذف شده بود و در مراسم سوگند به جاى قرآن ، آورده شده بود و با توجه به سياستهاى ضداسلامى شاه ، به زنان نيز حق راءى داده شده بود. هدف از اين تصويب نامه در هياءت دولت كه در زمان تـعـطيلى طولانى مجلس ، آنهم خلاف قانون اساسى صورت مى گرفت اين بود كه گناه تيره بـخـتـى زنان را به گردن اسلام و قانون اساسى انداخته و زمينه را جهت اسلام زدائى كشور و قـانـون اسـاسـى و سـپـردن پـسـتـهـاى حـسـاس بـه دسـت عـوامـل بـيـگـانـه كـه تـحـت عـنـوان اقـليـتـهـاى مـذهـبى به خيانت ، جاسوسى و بيگانه پرستى مشغول بودند هموار مى ساخت .
امـام خـمينى ـ ره ـ كه توطئه دشمن را دريافته بودند و آن را مقدمه اى براى اجراى برنامه هاى ضـداسـلامـى ديـگـر شـاه مـى دانـسـتـنـد بـلافـاصـله عـلمـاى طـراز اول قـم را دعـوت بـه مـشـورت نـمـودنـد و در پـايـان جـلسـه ، اين تصميمات گرفته شد: طى تـلگـرافـى بـه شـاه ، مـخـالفت مراجع و علما با لايحه ، اعلام و لغو فورى آن درخواست شد؛ علماى تهران و شهرستانها از طريق نامه و… در جريان امر قرار داده شوند و هفته اى يك بار يا بـيـشـتـر جـلسـه مـشـورت بـيـن عـلمـا بـرقـرار شـود تـا تـصـمـيـمـات بـا وحـدت نـظـر و عمل تواءم گردد.
شاه شش روز بعد در تلگرافى به امام و سه تن از مراجع قم اين تغييرات را غير مهمّ و نتيجه وضـعـيـت زمانه دانست و آن را به دولت محول كرد. پس از ارجاع تلگراف علما به عَلَم ، مراجِع قـم تـلگـرافـى به عَلَم مخابره كردند ولى عَلَم به جاى عذرخواهى ، در يكى از سخنرانيهاى خود هرگونه اخلال گرى را محكوم و اقدامات مراجع و علما را حركتى ارتجاعى دانستند. سرانجام پس از يك ماه و نيم ، دولت در برابر اعتراض روحانيون و خشم و عصيان مردم تسليم شد و طى تـلگـرافـى بـه سـه تـن از مـراجع قم ـ به جز امام ـ موافقت خود را با خواسته هاى آنان اعلام داشـت . هـر چـنـد بـرخـى علما پاسخ علم را نشانه عذرخواهى وى دانستند اما امام با هوشيارى خود مـتـوجّه حيله شاه شده و پاسخ دولت را كافى ندانستند و خواستار درج آن در روزنامه هاى كشور شـدنـد. سـرانـجـام در ده آذر 1341 ه . ش روزنـامـه ها نوشتندكه هياءت دولت تصويب كرد كه تصويب نامه مورخه 14/7/41 قابل اجرانخواهد بود.
امام خمينى (ره) در اعلاميه اى ضمن تشكر از مردم چنين آورده اند:
قيام عمومى دينى شما موجب عبرت براى اجانب گرديد ليكن لازم است متذكر شوم كه مسلمين بايد بـيـش از پـيـش بيدار و هوشيار بوده مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشرده تر كنند كه اگر خداى نخواسته دستهاى ناپاكى به سوى مقدسات آنها دراز شود قطع كنند.
از دسـتـاوردهـاى قـيـام مـردم عليه تصويب نامه مى توان آگاه شدن توده ها، نمايان ساختن ماهيت ضداسلامى شاه ، دميدن روح اميد و اتّحاد و هماهنگى دينى علماى روحانى و مردم و…را نام برد.و اينهازمينه بسيار بزرگى براى پيدايش انقلاب اسلامى به رهبرى امام (ره) بودند.
انـدكـى بعد، رژيم شاه سعى كرد با دستاويز قرار دادن نقش زن و حقوق او در لايحه انجمنهاى ايـالتـى و ولايـتـى و بـا استفاده از هفده دى (روز كشف حجاب) اعتبار از دست رفته خود را جبران كـنـد و با به خيابان كشاندن اجبارى زنان كارمند و دختران دانش آموز و… قدرت خود را به رخ روحـانيت و مردم بكشد ولى با تصميم امام مبنى بر اينكه ، اگر اين روز جشن گرفته شود به مناسبت فاجعه مسجد گوهرشاد كه در چنين روزى رخ داده بود، عزاى ملى اعلام مى كند، رژيم را از گفته خود منصرف كرد و اين هم پيروزى ديگرى براى امام و مردم بود.
اصلاحات آمريكايى شاه و رفراندوم شش بهمن 1341
پـس از آنـكه لايحه ضد اسلامى انجمنهاى ايالتى و ولايتى بر اثر مبارزات پى گير و مقاومت قـاطـعـانـه امـام خـمـيـنـى ـ ره ـ بـه مـرحـله عـمـل درنـيـامـد رژيـم شـاه بـراى جـامـه عمل پوشاندن به نيات پليد خودش كه در راءس آنها از بين بردن نيروهاى مذهبى و شكست سنت هـا و خواسته هاى معنوى مردم بود درصدد برآمد كه سياستهاى ديكته شده آمريكا مبنى بر انجام يـكـسرى اصلاحات اجتماعى و سياسى را در ايران به اجرا درآورد. به همين جهت در نوزدهم ديماه 1341 ه . ش اصـلاحـات مـورد نـظـر خـود را تـحـت عـنـوان انـقـلاب سـفـيـد اعـلام كـرد و طى آن ، اصول شش گانه : القاى رژيم ارباب و رعيتى (اصلاحات ارضى) ، ملى كردن جنگلها، فروش سـهـام كـارخـانـجـات دولتـى ، سـهيم كردن كارگران در منافع كارگاههاى توليدى ، اصلاح قانون انتخابات و ايجاد سپاه دانش را به رفراندوم گذاشت .
هـدفِ رژيـم از اعـلام اجـراى ايـن اصـلاحـات ، تـظـاهـر بـه پـيـشـرفـت و تـرقـى ، اغفال مردم و جلوگيرى از انقلاب توده محروم و همچنين تاءمين منافع استعمارگران و تثبيت حضور آنـهـا در ايـن كـشـور بـود. امـام خمينى (ره) كه مسؤ وليت رهبرى امت اسلامى را به عهده گرفته بـودنـد، نـمـى تـوانـستند در برابر اين توطئه ساكت باشند، لذا پس از مشورت با روحانيون بـرجـسـتـه قـم قـرار شـد كـه مـرحوم آيت ا… كمالوند براى مذاكره به دربار رفته و نظرهاى خـيـرانـديـشـانـه عـلمـا و مـوضع منفى و مخالفت شديد آنها با انقلاب سفيد را به شاه گوشزد نمايد.
شاه به جاى پاسخگويى به ابهامات و…، ضمن انتقادى شديداز روحانيون چنين اظهار كرد:
اگـر آسمان زمين بيايد و زمين به آسمان برود من بايد اين برنامه را اجرا كنم زيرا اگر نكنم من از بين مى روم !…
به دنبال اين توجيه شاهانه ، امام خمينى ـ ره ـ طى بيانيه اى اعلام داشتند:
ايـن رفـرانـدوم اجبارى مقدمه اى براى از بين بردن مواد مربوط به مذهب است … علماى اسلام وظـيـفـه دارنـد هـر وقـت بـراى اسـلام و قـرآن احـسـاس خطر كردند به مردم گوشزد كنند تا در پيشگاه خداوند متعال مسؤ ول نباشند.
بـه دنـبـال ايـن اعـلامـيـه مـوج تـظـاهـرات و اعـتـصـابات عليه رفراندوم قلابى شاه تهران را فـراگـرفـت . شـخص شاه نيز در چهارم بهمن براى عوام فريبى به قم رفت . در اين روز به دسـتـور امـام ، مـردم در خـانـه ها ماندند و به استقبال شاه نرفتند. شاه كه از اين بى مهرى به خـشـم آمـده بـود سـخـنـانى عليه روحانيت و بازاريان ايراد نمود و حركت علماى اسلام را ارتجاع سياه ناميد.
بـه رغـم تـمام مخالفتها و اعتصابات و تظاهراتى كه عليه رفراندوم شاه در شهرهاى مختلف صـورت گـرفـت ، در روز شـشـم بـهمن اين سال رفراندوم انجام شد. پس از انجام رفراندوم ، آمـريـكـا و انگليس و شوروى (سابق) برنامه اصلاحى شاه را ستودند و به وى تبريك گفتند: رژيـم شـاه نـيـز بـا تـبـليـغـات گـسترده اى از پيروزى همه جانبه خود شركت ميليونى مردم در رفـرانـدوم را به رخ روحانيت و مخالفين مى كشيد. در چنين شرايطى امام (ره) با بيانى محكم ، قـاطـع و رسـا مـوضـع تـزلزل ناپذير خود را مشخص ساخت و براى اولين بار پس از شروع نهضت مخالفت خود را متوجّه شاه و دربار كرد و زمينه مبارزه را عليه دربار آماده ساخت . ايشان در سخنانى در اين باره فرمودند:
از اين سرنيزه هاى زنگ زده و پوسيده نترسيد، اين سرنيزه ها بزودى خواهد شكست !… چرا شاه بـايـد ايـن قـدر از مـلت جـدا بـاشـد كـه وقـتـى پـيـشـنـهـادى مـى دهـد بـا بـى اعـتـنـايـى و عكس العـمـل مـنفى مردم مواجه گردد؟… رفراندوم شاه در سراسر مملكت بيش از 000,2 نفر به همراه نداشته است … !
امام خمينى (ره) براى برپا نگه داشتن شعله هاى انقلاب ، مقامات روحانى قم را به نشست منظم هـفـتـگـى و تـصـمـيـم گـيـرى لازم جـهت رويارويى با برنامه هاى ضداسلامى رژيم تشويق مى كـردنـد. در يـكـى از ايـن نشستها امام توانستند موافقت مقامات روحانى را براى صدور اعلاميه اى بـراى پـاسـخـگويى به ادعاهاى رژيم و افشاى انگيزه هاى دولت جلب كنند. در اين اعلاميه كه بـه اعـلاميه نُه امضايى معروف شد، به ادعاهاى رژيم از جنبه هاى گوناگون حقوقى و شرعى جـواب داده شـده اسـت . واكـنـش رژيـم در مـقـابـل صـدور ايـن اعـلامـيـه بـه دو شـكـل بـود: رژيم سعى كرد از يك طرف با چاپ مقالات در روزنامه ها و تبليغات فراوان ديگر اثـرات اين اعلاميه را خنثى كند و از طرف ديگر شخص شاه نيز تهديد نمود كه اگر روحانيون از خواب غفلت بيدار نشوند مشت عدالت بر سر آنها كوفته خواهد شد. اما امام خمينى (ره) بدون هراس از اين تهديدها درصدد آگاهى و بيدارى بيشتر مردم برآمدند. ايشان با پيش بينى حوادث تلخ آينده ، سعى داشتند از هر فرصتى براى اين منظور استفاده نمايند و چه فرصتى بهتر از ايام نوروز كه مردم از سراسر كشور براى زيارت حرم حضرت معصومه (س) به قم مى آمدند! بـه هـمـيـن جـهـت امـام خـمـينى (ره) با صدور دو اعلاميه به عنوان اعتراض به دستگاه حاكمه كه (قصد براندازى احكام اسلام را داشت) فرمودند:
… ايـنـجـانـب عـيـد نوروز را به عنوان عزا و تسليت به امام عصر(عج) جلوس مى كنم و به مردم اعلام خطر مى نمايم .
… دسـتگاه حاكمه به احكام مقدسه اسلام تجاوز كرد و به احكام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد… مـا بـايد به نفع يهود آمريكا و فلسطين هتك شويم … من اين عيد را براى جامعه مسلمين عزا اعلام مى كنم … من چاره در اين مى بينم كه اين دولت مستبد به جرم تخلف از احكام اسلام و تجاوز به قانون اساسى كنار برود… .
فاجعه مدرسه فيضيه
شـاه كـه از مـخالفت هاى امام به شدّت به خشم آمده بود، در صدد رويارويى مستقيم با روحانيت بـرآمـد تـا بـا نـشـان دادن قـسـاوت و خـشـونـت خـود آنـهـا را مـرعـوب سـازد و بـتـوانـد بـا خـيـال راحـت و بـه اتـكـاى رفـراندوم غيرقانونى تحت شرايط جديد، ملت را به بازى بگيرد. تهاجم به مدرسه فيضيه بر اساس همين محاسبه انجام شد. او قصد داشت اين سركوبى را به نـام مـلت و آنـهـم كـارگـر و دهـقان تمام نمايد. سپس با تبليغات گسترده خود وانمود نمايد كه مخالفين انقلاب سفيد و معترضين به رفراندوم در هيچ لباسى از خطر مصون نيستند.
در روز دوّم فـرورديـن 1342 ه . ش مـصـادف بـا شـهـادت امـام جـعـفر صادق 7 مجلس عزادارى در مدرسه فيضيه قم برقرار بود. گوينده پس از اشاره به زندگى و مبارزات امام جعفر صادق 7 بـه حـوزه عـلمـيه قم به عنوان دانشگاه امام صادق 7 اشاره كرد. در اين هنگام صلوات نابجاى جـمـعـى از حـاضـران آغـاز شـد. بـگـونـه اى كـه گـوينده نتوانست سخن خود را ادامه دهد. در همين حـال يـكى از ماءمورين رژيم ميكروفون را گرفته و تقاضاى فاتحـه بـراى رضـاخـان كـرد. كـــه بـــلندگـو قطـع شـد و زد و خـورد مـاءمـورينى كه براى بر هم زدن مجلس آمده بودند با مـردم آغـاز شـد. در هـمـيـن هـنگام نيروهاى كمكى نيز از شهربانى به يارى ماءمورين شتافتند. و جـنـايت كم سابقه اى را آنهم در روز شهادت امام جعفر صادق علیه السلام و در پيش چشم هزاران نفر كه از سـراسـر ايـران بـراى تـحـويـل سـال نو به قم آمده بودند انجام دادند. نيروهاى رژيم پس از وحـشـى گـرى بسيار و با به جا گذاشتن تعدادى كشته و مجروح ، لباس و كتاب طلاب را به آتش كشيده ، محل را ترك نمودند.
در بـرابـر اين فاجعه خونين ، اگر رهبر قاطعى همچون امام خمينى (ره) توطئه دامنه دار شاه را خنثى نمى كرد شايد تا دهها سال ديگر اثرى از انقلاب در مردم پيدا نمى شد.
امـام در پـى ايـن اقـدامـات ، اعـلامـيـه (شـاه دوسـتـى يـعـنـى غارتگرى) را انتشار داد و فتواى تاريخى خود را صادر كرد:
… شـاه دوسـتـى يعنى غارتگرى ، هتك اسلام ، تجاوز به حقوق مسلمين ، تجاوز به مراكز علم و دانـش …! اصـول اسـلام در مـعـرض خـطـر اسـت . قـرآن و مـذهـب در مـخـاطـره اسـت بـا ايـن احـتـمـال تـقـيه حرام است و اظهار حقايق واجب … من اكنون قلب خود را براى سرنيزه هاى ماءمورين شـمـا حـاضـر كـرده ام ولى بـراى قـبـول زورگـوئيـهـا و خـضـوع در مقابل جباريهاى شما حاضر نخواهم بود.
شـعـله اى كـه از فـيـضيه برخاسته بود نمى بايست خاموش شود. به همين جهت در آستانه چهلم شـهـداى فـيـضـيـه ، امـام اعـلاميه ديگرى صادر نمودند. در اين اعلاميه پس از نفرت و انزجار از مسببين اين فاجعه ، به نقش شاه به عنوان عامل اصلى جنايات و قانون شكنى ها اشاره شد. ادامه جـلسـاتِ يـادبـود چـهـلم فـيـضـيـه ، دولت را وادار بـه عـكـس العـمـل سـاخـت بـه طـورى كـه رژيـم مـانـع بـرپـايـى چـنـيـن مـراسـمـى گـرديـد. در هـر حال امام از اين فاجعه براى در هم كوبيدن رژيم بسيار بهره برد و هيچ موقعيتى را از دست نداد و همين دقت نظر و توجّه به مسائل روز بود كه رهبرى امام را در بين توده هاى مردم مستحكم ساخت .
محرم 42 و سخنرانى مهم امام در روز عاشورا
بـا نـزديـك شـدن مـاه مـحـرم ، رويـارويـى بـيـن امـام و شاه حتمى مى نمود. چرا كه پس ازفاجعه فـيـضـيـه بـه دليـل مـحـدوديـتـهاى زياد رژيم براى امام ، معظم له امكان نيافته بود سخنرانى نـمـايد. از طرف ديگر ايام محرم بهترين موقعيت براى افشاى جنايات رژيم و برنامه هاى ضد اسـلامـى او بـود. بـه همين جهت دستگاه امنيتى شاه پيش از ماه محرم وعاظ را احضار نمود و آنان را مـلزم كـرد كه در سخنرانيهاى خود، عليه شاه و اسرائيل سخنى ابراز نكنند و نگويند كه اسلام در خطر است .
امـام خـمـيـنـى پـس از اطـلاع از ايـن جـريـان اعـلامـيـه هـايـى صـادر نـمود و محدوديتهاى ساواك را غـيـرقـانـونـى و التـزام گـيـرنـدگـان را مـجـرم دانـسـتند. خود ايشان نيز با همه توصيه ها و تـهـديـدهايى كه مى شداز تصميم خود مبنى بر سخنرانى در عصر عاشورا منصرف نشدند. با ايـن سـخـنـرانـى آتـشـيـن و حـمـاسـه آفـريـن ، امـام بـطـور رسـمـى در مـقـابـل شـاه قـرار گـرفـت و بـه بـت شـكـنـى پرداخت و به مبارزه در جهت واژگون كردن رژيم سلطنتى و تاج و تخت شاهنشاهى ،تحرّكى نو داد.
رهـبـر انـقـلاب با بهره گيرى از ايام عاشوراى حسينى ، در نطق آتشين خود حكومت پهلوى را با دودمـان بـنـى امـيـه و بـنـى عـبـاس مـقـايـسـه نـمـود و نـسـبـت بـه هـمـسـويـى شـاه بـا اسـرائيـل هـشدار داد و تهديد نمود كه در صورت ادامه مخالفتهاى شاه با اسلام و ملت ، او را از مملكت بيرون خواهند كرد:
اى جـنـاب شـاه ! مـن بـه تـو نـصيحت مى كنم … اين قدر با ملت بازى نكن . اين قدر با روحانيت مـخـالفـت نـكـن … يك قدرى عبرت ببر. عبرت از پدرت ببر!… آقاى شاه نفهميده مى رود بالاى آنـجـا مـى گـويـد تساوى حقوق زن و مرد. آقا اين را به تو تزريق كردند كه بگويند بهايى هستى كه من بگويم كافر است . بيرونت كنند. نكن اينطور. بدبخت نكن اين طور!
ايـن سـخـنـرانـى سـاده كـه عـبـارات و كـلمـات آن بـراى هـمـه قـابـل فـهـم بـود بـا خطابى كه بطور مستقيم به شاه داشت او را شكست و خوار كرد و ترس و وحشتى كه همواره در بين توده مردم از شاه و دستگاه امنيتى وى وجود داشت تا حد بسيارى از بين بـرد و بـه مـلت شـهـامـت داد كـه قـهـرمـانـانـه بـپـاخـيـزنـد و بـه وظـايـف خـود عمل كنند.
شـاه نـيـز كـه دريـافـتـه بود اين شخصيت تزلزل ناپذير است و اساس سلطنت را مورد تهديد قـرار داده و از راه تـهـديـد و تـطـمـيع نمى توان او را از راهى كه پيش گرفته بازداشت ، راه خشونت را انتخاب كرد. به همين جهت ابتدا تعدادى از روحانيون مبارز و پيروان ايشان را بازداشت كـردنـد. سـپـس در نـيـمـه شـب پـانـزده خـرداد، پـس از يـورش بـه منزل امام ايشان را دستگير و شبانه به تهران بردند.
منبع : کتاب انقلاب اسلامی و انقلاب های جهان