به چه چيز وامداريد؟
به جهان آمديد و در اين تالار مجلل كه از گنبد فيروزه آسمان سقف بسته و با پرنيان سبز چمن فرش شده است، منزل گرفتيد . شمعهاى دل افروز اختران برطاق خانه شما مى درخشد و از پرتو خورشيد و ماه كانون حياتتان گرم و روشن است .
از روشندلان سپهر گرفته تا كرمهاى مستمند وعاجزى كه در دل تيره خاك جاى دارند، يعنى كليه عوامل طبيعت، همه فرمانبردار شما شده اند; و اين طبايع تندخو و سركش در مقابل بنى آدم سرتسليم پيش آورده و به زانو درافتادند .
آيا هيچ در اين فكر افتاده ايد كه به آدميزاده اين همه اقتدار و تسلط براى چه اعطا شده است؟
آيا مى دانيد كه بشر در مقابل اين همه لطف و موهبتبه چه چيز وامدار است؟
آرى، وظيفه!
در راه وظيفه شناسى نخستين قدم، خودشناسى است .
هر كس به ارزش خود پى نبرد، حتما نمى تواند وظايف خود را در زندگى ايفا نمايد، و آنهايى كه به تكليف خود آشنا بوده و در انجام وظيفه اندك مسامحه و سستى روا نمى دارند، مى توان گفت كه شخصيت خود را شناخته و از اسرار آفرينش سرى در آوردهاند .
در ميان موجودات فقط انسان بين زمين و آسمان معلق مانده، گاهى به نيروى شاهباز روح به عالم بالا بال مىگشايد، و زمانى مجذوب آغوش زمين مىگردد كه گهواره پرورش اوست، و همين طبيعت آشفته كه از غرايز متضاد تشكيل شده است، او را موجودى خارق العاده و مرموز جلوه داده، بر تمام كائنات سرورى و رياستبخشيده است .
مرام پيغمبران و نواميس آسمانى اصولا بر هدايت توده به وظايف فردى و اجتماعى قرار دارد، و قرآن مجيد به اين مطلب شاهدى صادق است; آن جا كه خدا مى فرمايد: «هدف ما از آفرينش جن و انس جز عبادت آنها چيز ديگر نيست» . يعنى: انجام وظيفه و در نتيجه طى تكامل .
نهج البلاغه، ترجمه جواد فاضل