حکايت يک روايت (گلي خوشبو از بهشت )
حضرت پيامبر در مسجد نشسته بودند و اصحابشان گرداگرد ايشان بودند. در اين ميان يکي از آنها دلواپس و نگران بود و مرتب به در نگاه ميکرد؛ انگار منتظر کسي يا چيزي است. انتظار به طول نيانجاميد و قاصدي نزد او آمد و آهسته به وي خبر داد که همسرش وضع حمل کرده است. مرد بلافاصله و پيش از مطمئن شدن از سلامتي مادر و کودک فورا سؤال کرد نوزاد دختر است يا پسر؟
او دوست داشت که نوزاد پسر باشد تا باعث افتخار و سربلندي او شود! اما اميد او نااميد شد وقتي قاصد به وي خبر داد که نوزاد دختر است. از شدت ناراحتي رنگ از رخسارش پريد و صورتش در هم رفت و ناراحتي و اندوه در چهرة او نمايان شد.
حضرت پيامبر که از گفتوشنود مرد و قاصد بيخبر بودند، از آن مرد پرسيدند چه خبر شده مرد گفت: چيزي نيست.
حضرت پيامبر فرمودند: بهتر است بگويي چه اتفاقي افتاده.
مرد گفت: وقتي از خانه بيرون آمدم درد زايمان به سراغ همسرم آمده بود و من منتظر نوزادي بودم و اکنون به من خبر دادند که نوزاد دختر است و اين علت اندوه من است.
پيامبر فرمودند: زمين مأواي اوست و آسمان سايبان وي و خداوند روزيدهندة اوست و او گلي خوشبوست که تو او را ميبويي.1
پس به سمت اصحاب خويش برگشت و فرمود: دختران، خوب فرزنداني هستند. کسي که يکي داشت خداوند او را ماية دوري وي از جهنم ميسازد و کسي که دو دختر داشته باشد، به وسيلة آن دو وارد بهشت ميشود و کسي که سه دختر يا سه خواهر داشته باشد ـ که رسيدگي از آنها بهعهدة وي باشد ـ جهاد و صدقه از او برداشته ميشود.2
با اين سخنان، اندوه از چهرة مرد ناپديد شد و وي شادمان و خوشحال به سمت همسرش رفت تا او را نيز خشنود سازد.
قال رسولالله : من کانت له أبنه فأدبّها و أحسن أدبّها، و علّمها فأحسن تعليمها، فأوسع عليها من نِعَمِ الله الّتي أسبغ عليه کانت له منعه و ستراً منالنار؛ حضرت پيامبر فرمودند: کسي که دختري داشته باشد پس او را به آداب نيکو بيارايد و بهخوبي به تعليم و آموزش او بپردازد و از نعمتهايي که خداوند به او عنايت کرده به او بدهد، و او را از اين نظر در آسايش قرار دهد، خداوند اين دختر را براي او ماية نجات از آتش قرار ميدهد.3
پينوشتها
1. الارض تقلها والسماء تظلها والله يرزقها و هي ريحانه تشمها.
2. مکارمالاخلاق، ص196.
3. کنزالعمال، ح45391.