«اين راز را از خواننده پنهان نمىكنم، بىپرده مىگويم كه در آغاز - زمانى كه در هواپيما بودم - تصميم گرفتم من مجرى فتواى «امام خمينى» باشم، اما مسؤوليتى كه از سوى رئيس جمهور «حافظ الاسد» بر عهدهام بود از كشتن اين خوك معذورم مىداشت . . . كه بايد در لانهاش همچون موش فرومايه خفه شود .» (1)
اين بخشى از نوشتار ژنرال مصطفى طلاس، وزير دفاع وقتسوريه، در مقدمه كتاب «رد شيطان» است كه در خصوص موقعيتش براى كشتن «سلمان رشدى» نوشته است .
چاپ رمانى موهن و توهينآميز به سبك رئاليسم جادويى به نام «آيات شيطانى» توسط «سلمان رشدى» خشم مسلمانان جهان را برانگيخت . چاپ و نشر و ترجمه اين كتاب توسط انتشارات و مترجمان بزرگ در سطح جهان به همراه اعلام آمادگى برخى كمپانىهاى بزرگ فيلم سازى براى به پرده كشاندن اين رمان مىرفت تا مقدسات اسلامى در قالب هنر و ادبيات سخره دست ايادى استكبار سازد . در روز 25 بهمن 67 (مطابق 14 فوريه 1989) پيامى چند سطرى از پيرى روشن ضمير كه جز دغدغه دين و حاكميت قانون خدا در نهادش نمىگنجيد، تمام معادلات سياسى فرهنگى غرب را درهم شكست . متن پيام چنين بود:
باسمه تعالى
اناالله و انا اليه راجعون
به اطلاع مسلمانان غيور سراسرى جهان مىرسانم، مؤلف كتاب «آيات شيطانى» كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم و چاپ و منتشر شده است، همچنين ناشرين مطلع از محتواى آن محكوم به اعدام مىباشند . از مسلمانان غيور مىخواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعا آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسى جرات نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود شهيد است; ان شاء الله . ضمنا اگر كسى دسترسى به مؤلف كتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نمايد تا به جزاى اعمالش برسد . والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته .
روح الله الموسوى الخمينى (2)
فراخوانى سفرا توسط اتحاديه اروپا از ايران، تشكيل كميته دفاع از سلمان رشدى، بر پايى راهپيمايى حمايت از رشدى و آزادى بيان، در لندن باز پسگيرى دعوت آلمان از ايران براى شركت در نمايشگاه كتاب، تحريك و تهديد دول عرب و كشورهاى اسلامى از سوى غرب براى ايستادگى در مقابل فتواى امام، و . . . سرنوشت فتواى حضرت امام و انزواى سياسى و اقتصادى ايران در جهان را در پرده ابهام قرار مىداد . امام باگامهاى استوار و آرام بر اجرا شدن حكم اعدام سلمان رشدى، حتى با امضا كردن تو به نامه، تاكيد كرد و در برابر غرب فرمود: «استكبار غرب شايد تصور كرده است از اين كه اسم بازار مشترك و حصر اقتصادى را به ميان بياورد ما درجا مىزنيم و از اجراى حكم خداوند بزرگ صرف نظر مىنماييم . . . .» (3)
در پى اين پيام، در اروپا «پالماگيانى» ناشر ايتاليايى الاصل كتاب آيات شيطانى مورد حمله قرار گرفت . در آسيا «مترجم ژاپنى كتاب آيات شيطانى» در توكيو به قتل رسيد . در افريقا عبدالله محمد، وزير فرهنگ و تبليغات سودان، صريحا فرياد زد: «شخصا حاضرم، چنانچه سلمان رشدى را در دستم قرار گيرد، خودم گردنش را قطع كنم .» (4)
سلمان رشدى در جايى مخفى، حتى مخفى از نگاه بيشتر اعضاى اينتليجنتسرويس انگليس، چون موشى فرومايه در لانه خزيد و حتى روزى كه براى گرفتن جايزهاش در لندن، در مدتى كوتاه و تحتحفاظتشديد، در انظار جمعى محدود حاضر شد با گريه و با جملهاى كوتاه به ناكارآمدى فشارهاى سياسى و فرهنگى و امنيتى جهان غرب گفت: «دوست داشتم به صورت عادىترى در اين جا حضور به هم مىرساندم . دوست داشتم امشب بيشتر اين جا بمانم; اما در اين كشور آزاد، من آدم آزاد نيستم .» (5)
حمايتهاى همه جانبه جهان اسلام از فتواى قتل سلمان رشدى و حتى قرار گرفتن اين بند در بيانيه اجلاس هيجدهم وزراى امور خارجه كنفرانس اسلامى - «تمام كشورهاى اسلامى قويا كتاب كفرآميز شيطانى را محكوم كرده و نويسنده آن را به عنوان مرتد مىشناسند» (6) - جهان غرب را به انفعال كشاند . سفراى كشورهاى اروپايى به ايران بازگشتند و سلمان رشدى در تاريكى تنهايى باقى ماند . امام راحل (ره) كه در اعلام و اجراى حكم الاهى از هيچ قدرت سياسى، فرهنگى و نظامى جهان غرب واهمه نداشت، تنها در يك جا از واژه ترس استفاده كرد و آن ترس از ذبح احكام اسلامى و اجراى حدود الاهى در فرهنگ ديپلماسى است: «ترس من اين است كه تحليل گران امرزو ده سال ديگر بر كرسى قضاوت بنشينند و بگويند كه بايد ديد فتواى اسلامى حكم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانين ديپلماسى بوده استيا خير و نتيجهگيرى كنند كه چون بيان حكم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترك و كشورهاى غربى عليه ما موضع گرفتهاند، پس خامى نكنيم و از كنار اهانت كنندگان به مقام مقدس پيامبر و اسلام و مكتب بگذريم . (7) »
پىنوشت:
1 . رد شيطان، ژنرال مصطفى طلاس، ترجمه سعيد خاكرند، ص23و24 .
2 . صحيفه امام، ج21، ص263 .
3 . همان، ص 290 .
4 . رد شيطان . . . ، ص 17 .
5 . همان، ص 16 .
6 . سازمان كنفرانس اسلامى، مركز اسناد انقلاب اسلامى، ص 211 .
7 . صحيفه امام، ج 21، ص291 .
امام على (ع): «واعلم ان كل فتنه بدوها حب الدنيا و لاتغبط احدا بكثره المالفان مع كثره المال تكثر الذنوب لواجب الحقوق».
[اى موسى]بدان كه آغاز هر فتنهاى دوستى و محبت دنياست.و بهمال زيادهيچ كس غبطه نخور، زيرا مال بسيار مايه گناه بسياراست بهخاطر حقوق واجبه.
اصول كافى، ج3، ص203.
يكى از دوستانم مىگفت:
در نجف اشرف در خدمت امام بوديم و صحبت از ايران به ميان آمد، من گفتم: اين چه فرمايشهايى است كه در مورد بيرون كردن شاه از ايران فرماييد؟ يك مستاجر را نمىشود از خانه بيرون كرد، آن وقت شما مىخواهيد شاه مملكت را بيرون كنيد؟ امام سكوت كردند من فكر كردم شايد عرض مرا نشنيده اند . سخنم را تكرار كردم .
امام برآشفتند و فرمودند: فلانى! چه مىگويى؟ مگر حضرت بقية الله امام زمان، صلوات الله عليه، به من (نستجير بالله) خلاف مىفرمايند؟ شاه بايد برود .
(سيره آفتاب، ص107، مرحوم حجت الاسلام كوثرى به نقل از حضرت آيت الله فاضل لنكرانى) .
گاهى بعضيها دژى را فتح مىكنند، ليكن به سرعت آن را از دست مىدهند. و آنچه را كه با زحمت، جانفشانى، انگيزه و ايمان از او گرفته شده، پس مىگيرد هنر ملت ايران تا امروز اين بوده كه پاتك دشمن را در همه جا خنثى كرده است.
نه اين كه دشمن نمىخواسته پاتك كند; دشمن هميشه درصدد ضربه زدن به ما بوده است.
دشمن كيست؟ هر كسى كه با حاكميت نظام مستقل مردمى دينى مخالف است، دشمن است. طمع ورزان، غارتگران، سودجويان، زراندوزان، زورگويان، وابستگان مايلين به فساد و كسانى كه از حاكميت فرهنگى دينى زيان شخصى مىبينند، دشمنند. البته در راس اينها دشمنان خارجى هستند كه بيش از همه ضرر ديدهاند.
صهيونيسم به عنوان يك ايدئولوژى، فعاليتهاى سياسى و تروريستى شبكه بين المللى بزرگ يهود را رهبرى مىكند و اين مكتب زمانى در صحنه جهانى حضور يافت كه كاپيتاليسم غربى راه گذار به مرحله امپرياليسم را بر خود هموار مىنمود.
صهيونيسماز همان اوان تشكيل با محافل قدرتهاى امپرياليستى همبستگى كامل داشت، البته در تكامل اسرائيل و سلطه صهيونيسم آمريكائيان ناخواسته بيش از كشورهاى ديگر، مؤثر بودهاند، در سال 1917 صهيونيستهاى آمريكايى با بهرهگيرى از روابط خود با حكومت واشنگتن نقش بسيار مؤثرى را در تصويب اعلاميه «بالفور» بازى كردند و در سال 1922 كنگره امريكا قطعنامه «لاج - فيش» را كه تاييدى بر اعلاميه فوق بود به تصويب رساند و با شروع اولين اقدامات سياسى در فلسطين صهيونيستهاى امريكايى مدعى رهبرى صهيونيسم بينالمللى شدند، طى دهه 1930 صهيونيستها با بهرهگيرى فراوان از تهديد فاشيسم در اروپا دامنه تبليغات خود را گسترش دادند و جالب اين كه براى تبليغ عليه نازىها به همان شيوه نازيسم متوسل شدند.
قرآن به عنوان آخرين وحى الهى كه بر افضل انبياء الهى نازل شده نور هدايت ابدى براى بشريت و تجلى خداوند در كلامش بود. قرآن شاهد زنده بر نبوت رسول اكرم (ص) و گرامىترين برهان بر حقانيت اوست، زيرا دليلى دائمى و حجتى همگانى به شمار مىآيد كه تمامى ابعاد و جوانب آن نشان از دانش نامتناهى ربانى دارد و هيچ كس را ياراى آن نبوده و نخواهد بود كه مانند اين كتاب را از پيش خود بياورد.
از جمله عواملى كه قرآن را در دلها و مصاحف حفظ مىكند، تلاوت و مداومت در مطالعه آن است. تلاوت قرآن نيز مانند هر عمل مستحب ديگر داراى آدابى است كه خود بر دو نوعند: ظاهرى و باطنى. از اين دو قسم آداب باطنى تلاوت قرآن از اهميتبيشترى برخوردار است كه در هنگام تلاوت قرآن بايستى مد نظر قرار گيرد. براى تلاوت قرآن ده ادب باطنى است كه به ترتيب در پى مىآيد.
فهميدن اصل كلام
تلاوت كننده، بايد بداند كه با چه سخن بزرگى مواجه است، سخنى كه نشانه لطف و رحمت و عنايت آفريدگار هستى به آدمى است. سخنى كه حقايق بسيار بلندى را تا مرز فهم و درك انسانها تنزل داده است.
فهم عظمت كلام، درك فضل و لطف خداوند درباره بندگان است كه اين كلام را از عرش جلال خود تا سطح فهم مردم نازل فرموده است و بايد انديشيد كه چگونه خداوند در رسانيدن معانى كلام خود - كه صفتى قائم به ذات اوست - به مرتبه فهم مردم، به بندگان لطف و كرم فرموده چگونه آن صفت در طى حروف و اصوات كه از صفات بشرى استبر آنان تجلى كرده است. قارى قرآن بايستى كلام الهى را درس بگيرد و بياموزد و به قرائت آن اكتفا نكند چنانكه در سوره اعراف آيه 169 آمده است «و درسوا ما فيه» يعنى كلام الهى را فرا گرفتند. همچنين قارى قرآن بايستى آيات الهى را با گوش جان بشنود و آن را به خاطر بسپارد، چنان كه در سوره حاقه آيه 12 آمده است «و تعيها اذن واعية; قرآن را گوشهاى حافظ به ياد مىسپارند» ، درك عظمت كلام الهى، جز با انديشه در محتواى آن ميسر نيست.
شهادت: راز بقا و جاودانگى انقلاب اسلامى است.
شهادت: آخرين آرزوى عارفان و نهايت آمال صديقان و مخلصاندربار الهى است.
شهادت: برترين درجه تكامل انسان وارزشمندترين ارزشها است.
شهادت: مرز مرگ و حيات، مرز ذلت و عزت، مرز سستى و حركت و مرزفنا و بقا است.
شهادت: لحظه رسيدن به وصال دوست و وصول به معراج حقيقت است.
شهادت: دل از زمين ماديات كندن و رخنه در آسمان معنويات كردناست.
شهادت: به سوى مامن عشق خدا پناه آوردن و از خويشتن رها شدناست.
شهادت: طواف كعبه وصل است و در آب حيات شنا كردن.
شهادت: جان شيرين بر بساط عشق جانان نهادن و در هواى مهرشپاكبازى كردن است.
و سرانجامشهادت: تحفهاى استخداوندى كه به هر كس ندهندش وتنها زبدگانىاز مخلصان درگاه الهى به آن هديه عظيم دستيابند و كام دل رااز آن برگيرند. و شهيد است كه سخاوتمندانه در يكآن از تمامآمال و آرزوهاى مادى مىگذرد و براى رسيدن به وصالمعشوق ، ازهرچه نعمت زودگذر است، در اين دنياى دون، دستبرمىدارد،و جان خويش را همراه با چشم پوشى از همه لذت ها ودارايىها،در طبق اخلاص گذاشته، به حضرت ذوالجلال تقديم مىكند.
رسول اكرم (ص): «اتقوا الدنيا فوالذى نفسى بيده انها لاسحر منهاروت و ماروت».
از دنيا بپرهيزيد، قسم به آن كس كه جان من در كف اوست كه دنيااز هاروت و ماروت ساحرتر است.
نهج الفصاحه ص 44
وقتى سخن از«تنبيه» به ميان مىآيد، در اكثر ذهنها، «انضباط» متبلور مىشود و در نتيجهبرخى تنبيه را با انضباط و اطاعت كوركورانه مترادف مىدانند. بعضى افراد معتقدندكه انضباط در سايه اطاعت كوركورانه به دست مىآيد و منضبط كسى است كه بدون اظهارنظرى، دستور مافوق خود را اجرا نمايد. كسانى كه اين گونه فكر مىكنند، چند فرضرا قبول كردهاند كه:
1- مافوق هيچ وقت اشتباه نمىكند و دستورهاى او هميشه با صلاح و صواب همراه است.
بنابراين، زيردستان بدون چون و چرا بايد از وى اطاعت كنند;
2- افرادى كه تحتسرپرستى يك نفر قرار دارند، معمولا از لحاظ فهم و درك ضعيفند، روى اين اصل، صلاحو صرفه ايشان در اين است كه دستورهاى سرپرست را بدون اين كه درباره آنها بحثكنند، به اجرا درآورند;
3- اطاعت كوركورانه، پيشرفت و نتيجه كار را بهتر مىسازدو امور را تحت نظم و قاعده معين درمىآورد. (1)
متاسفانه اين فرضها را بسيارى از والدين و مربيان پذيرفتهاند و فكر مىكنندكه اگر كودك از آنها اطاعت محض كند، خوشبختخواهد شد و بنابراين، زمانى كه كودكاز دستور آنان سرپيچى مىكند، او را تنبيه مىكنند تا طبق نظر آنها رفتار كند.
اين گروه معتقدند: ترس از تنبيه، كودك را به اجراى وظايف معين وامىدارد ومانع از اين مىشود كه او به انجام كارى كه مخالف مقررات است، مبادرت ورزد.
تنبيه اثر فورى دارد و كودك را از ادامه تخلف باز مىدارد.
چنين والدين و مربيانى غافلند كه اطاعت و انضباطى كه از راه تنبيه حاصل شود،موجب اضمحلال و نابودى حس ابتكار كودك مىگردد. نيروى كنجكاوى ديگر رشد نمىيابد.
جانور فربه شود ليك از علف
آدمى فربه ز عز است و شرف
آدمى فربه شود از راه گوش
جانور فربه شود از حلق و نوش
(مجموعه مقالات ص25 تاليف استاد حسنزاده آملى)