دنيا بازيچه سياستيهود:
صهيونيسم به عنوان يك ايدئولوژى، فعاليتهاى سياسى و تروريستى شبكه بين المللى بزرگ يهود را رهبرى مىكند و اين مكتب زمانى در صحنه جهانى حضور يافت كه كاپيتاليسم غربى راه گذار به مرحله امپرياليسم را بر خود هموار مىنمود.
صهيونيسماز همان اوان تشكيل با محافل قدرتهاى امپرياليستى همبستگى كامل داشت، البته در تكامل اسرائيل و سلطه صهيونيسم آمريكائيان ناخواسته بيش از كشورهاى ديگر، مؤثر بودهاند، در سال 1917 صهيونيستهاى آمريكايى با بهرهگيرى از روابط خود با حكومت واشنگتن نقش بسيار مؤثرى را در تصويب اعلاميه «بالفور» بازى كردند و در سال 1922 كنگره امريكا قطعنامه «لاج - فيش» را كه تاييدى بر اعلاميه فوق بود به تصويب رساند و با شروع اولين اقدامات سياسى در فلسطين صهيونيستهاى امريكايى مدعى رهبرى صهيونيسم بينالمللى شدند، طى دهه 1930 صهيونيستها با بهرهگيرى فراوان از تهديد فاشيسم در اروپا دامنه تبليغات خود را گسترش دادند و جالب اين كه براى تبليغ عليه نازىها به همان شيوه نازيسم متوسل شدند.
در كتاب «پرونده اسرائيل و صهيونيسم سياسى» به طرز شگفت آورى شباهت اين دو ايده مورد تشريح قرار گرفته است، اين كتاب آثار هرتزل و هيتلر را در «دولتيهود» و «نبردمن» ورق مىزند و از «نژاد برتر»، «اسرائيل بزرگ»، «آلمان بزرگ»، «حق تاريخى»، «فضاى كامل زيست» سخن مىگويد.
اما در مورد ريشههاى فكرى و روانى اشغال فلسطين بايد گفت موضوعى كه بيش از هر چيز ديگرى رهبران متعصب صهيونيسم را آزار مىدهد ذوب شدن يهوديان در ميان ملل و اقوام ديگر و رنگ باختن هويتيهودى آنان بود. با اين نگرش، صهيونيستها در درجه اول به مسئله نژادپرستى و حتى برترى نژادى هيتلرى اهميت مىدهند و پيرو اين انديشه نژادى نازىها كه به «پاكى خون» اعتقاد دارند هستند، اين مشكل نيز برطرف نمىگردد مگر به جمع آورى يهوديان از سراسر جهان و انتقال آنان به سرزمينى متعلق به خودشان.
در سال 1948 رؤساى سياسى امريكا به اين نتيجه رسيدند كه استراتژى صهيونيستها اين است كه امريكا را در رشته عملياتى كه همواره گستردهتر و ژرفتر مىشود درگير كنند تا به تمام اهدافشان دستيابند، اين سند اهداف صهيونيستها را چنين برمىشمارد:
1- برقرارى حاكميتيهوديان بر بخشى از فلسطين.
2- جلب موافقت قدرتهاى بزرگ با مهاجرت نامحدود يهوديان به اسرائيل.
3- گسترش حاكميتيهوديان بر سراسر فلسطين.
4- گسترش حاكميتيهوديان بر اردن و بخشهايى از لبنان و سوريه.
5- برقرارى سركردگى نظامى و اقتصادى يهوديان بر سراسر خاورميانه.
در اين سند هم چنين اضافه شده كه تمام مراحل اين برنامه براى رهبران متعصب يهود به يك اندازه مقدس است. رهبران آژانس يهود كه اكنون مهمترين گروه يهودى استبه طور خصوصى نزد مقامات امريكا به وجود چنين برنامهاى اعتراف كردهاند.
در راستاى تحقق اين هدف، متفكرين صهيونيسم كشورها و سرزمينهاى مختلفى از دنيا را بررسى اشغال كانديدا كردند ولى نهايتا سرزمين مظلوم فلسطين را به دلايل متعددى مناسبترين محل تشخيص دادند چرا كه :
1- وجود بيت المقدس در فلسطين مىتوانست پشتوانه مذهبى بسيار خوبى را براى يهوديت فراهم آورد و از لحاظ افكار بينالمللى دستيابى يهوديان را به فلسطين به عنوان سرزمين موعود يهود، تا حدى توجيه نمايد.
2- سرزمين فلسطين از لحاظ استراتژيكى از اهميتخارقالعادهاى برخوردار است آنچنان كه نيم نگاهى به نقشه جغرافيايى اين كشور، مطلب فوق را تصديق مىنمايد.
3- عدم ثبات حكومت مركزى فلسطين نيز موقعيتبسيار مناسبى را براى ارتش سر تا پا مسلح اسرائيل فراهم مىآورد تا براحتى آن را مورد تاخت و تاز قرار دهند.
پس از تعيين مكان نوبتبر اجراى سياستهايى رسيد كه در نتيجه اجراى آنها يهوديان كشورهاى مختلف در محل زندگى خود احساس ناامنى كرد تصميم به مهاجرت به اسرائيل مىگرفتند، شيوههاى تشويق مهاجرت به اسرائيل نيز متفاوت بود از تبليغ سرزمين موعود در بيت المقدس گرفته تا وعده زندگى و رفاه اقتصادى بالاتر و نهايتا بمب گذارى در محل زندگى يهوديان كشورهايى كه حاضر به مهاجرت نمىشدند. به عنوان مثال در سال 1950 عمليات تروريستى اسرائيل در بغداد آغاز شد زيرا يهوديان عراقى از نام نويسى در ليستهاى مهاجرت به فلسطين اشغالى خوددارى كردند. سرويسهاى مخفى اسرائيل با بمبگذارى در محل سكونت آنان يهوديان عراقى را متقاعد ساختند كه در معرض خطر هستند.
اما هدف صهيونيسم در واقع نجات يهوديان نيستبلكه آرمان بزرگ او، ايجاد يك حركت قوى سياسى در فلسطين است، جنايات اخير اسرائيل در فلسطين فيزيكى از حلقات متصل زنجير حاكميت صهيونيسم است كه در صورت بلندتر شدن گلوى كشورهايى چون سوريه و اردن را نيز خواهد فشرد.
حجه الاسلام بهروز جندقي