آیت الله بجهت(ره):
توفیق زیارت ربطی به داشتن پول ندارد.
انسان اگر هر یک از مشاهد مشرفه را طواف کند، همه مشاهد را در همه جا زیارت کرده است و برای او مفید است.
ائمه علیهم السلام از حال ما غافل نیستند، اگر چه ما از آنها غافل باشیم. هر بلایی که به ما می رسد در اثر دوری از اهل بیت و روایات ماثوره از ایشان است. به هر اندازه از بیانات اهل بیت علیهم السلام دور باشیم از خود ایشان دوریم.
از محبت اهل بیت نباید دست برداشت. همه چیز توی محبت است. اگر چیزی داریم از محبت است.
محبت صادقانه این است که محبت مخالف در ان نباشد. هر کس به هر کدام از این چهارده معصوم علیهم السلام محبت داشته باشد، کارش تمام است. فقط شرطش این است که محبتش راست باشد.
خدا کند که این محبت و ارادت و توجه به اهل بیت علیهم السلام در دل های ما باقی بماند و با محبت آنها از دنیا برویم.
اگر مسئله امام شناسی بالا برود، خداشناسی هم بالا می رود. زیرا چه آیتی بالاتر از امام ؟! امام آیینه ای است که حقیقت تمام عالم را نشان می دهد.
چرا ما شیعیان هر روز به پای منبر امیرالمومنین، ائمه هدی و رسول الله علیهم السلام نمی رویم و به حکم، آداب و معارفی که الی ماشاءالله در اخبار آنها نهفته است، گوش فرا نمی دهیم؟!
پا جای پای معصومین بگذارید نه جای پای دیگران! ملازم علما باشد و همیشه روشن باشید و با مطالب مفید، حیات بخش و آموزنده سرو کار داشته باشید!
یک دست شما قرآن و دست دیگر عترت باشد! عترت معارفش در مثل نهج البلاغه است؛ اعمالش در مثل صحیفه سجادیه است. اعمال تکلیفیه اش در مثل همین رساله های عملیه است.
برگرفته از کتاب در محضر بهجت،نوشته محمدحسین رخشاد
و کتاب به سوی محبوب نوشته سید مهدی ساعی
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :
اکرم العلماء، فإنهم ورتة الأنبیاء ، فمن أکرمهم فقد أکرم الله و رسوله
علماء را گرامی بدارید زیرا آنان وازثان پیامبران هستند ، پس هرکس آنان را گرامی بدارد ، خدا و رسولش را گرامی داشته است.
نهج الفصاحة،ص84
لزوم تهذیب نفس حین تحصیل علم
علامه طباطبایی در یکی از روزها گفته بوده که وقتی در سال 1304 ه.ش برای تحصیل به نجف رهسپار گردیدم در نخستین روزها پیش از آن که در جلسه درسی حضور یابم در منزل نشسته و به آینده خود فکر می کردم و برخی افکار که احیاناً نگران کننده هم بود در ذهنم رژه می رفتند. ناگهان شخصی دق الباب کرد. از جا برخواسته و به سوی درب خانه رفتم و آن را باز کردم . مشاهده نمودم یکی از علما و عرفای نامدار سلام کرد و داخل منزل شد، در اطاق نشست و خیر مقدم گفت. آن حکیم متشرع چهره ای جذاب و نورانی و حالتی روحانی داشت. کم کم باب گفتگو را باز کرد و با من انس گرفت و در ضمن بیانات خود گفت: کسی که برای تحصیل به نجف می¬آید شایسته است علاوه بر فراگیری علوم گوناگون به فکر تهذیب نفس و تکمیل مکارم وکسب فضائل باشد و از نفس اماره غافل نباشد.
این جمله را گفت و از جای خود بلند شد و پس ازخداحافظی منزل ما را ترک نمود. سخنان این عارف وارسته چنان مرا شیفته نمود که تا در نجف بودم از محضرش بهره می گرفتم. علامه طباطبایی هر موقع از تهذیب نفس و سیر و سلوک و کمالات معنوی سخن می گفتند از این شخصیت یاد می نمود و او کسی جز حاج میرزا علی آقای قاضی طباطبایی نبود.
راهشان پر رهرو باد.
* یادت باشد تجربه نام مستعاری است که روی خطاهای خود می گذاریم.
* کودکان ما به سرمشق های اخلاقی بیش از پول توجیبی نیاز دارند.
* وقتی درباره دو کار جالب و مهیج به تو حق انتخاب دادند، کاری را که تا به حال امتحان نکردی انتخاب کن.
* همیشه با خودت عکس داشته باش و هر سه سال یکبار عکسهای جدید بگیر.
* هیچ وقت فرصت قدم زدن با همسرت را از دست نده.
* در مورد مردم بر اساس موقعیتی که در آن هستند قضاوت کن نه بر اساس موقعیت خودت.
*ای آفتاب، ای گل زیبای سرسبد، تو از کدام آینه ها می شوی رصد.
*می گن خدا ابر را به گریه درمی آره تا گل بخنده، پس هر وقت بارون اومد یادت نره بخندی.
*رنگین کمان پاداش کسانی است که تا آخرین قطره باران صبر می کنند.
*بچه ها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ می زنند و آنان جدی جدی می میرند؛ آدم ها شوخی شوخی زخم زبان می زنند و قلب ها جدی جدی می شکنند…
*هر وقت خواستی خدا را بخندانی نقشه هایی را که برای آینده ات کشیده ای، بگو.
*همیشه با کسی دوست شو که قلبش آنقدر بزرگ باشه، تا هر وقت خواستی خودت را توی قلبش جاکنی، نیازی به کوچیک کردن خودت نباشه.
*برای کشف اقیانوسها، باید شهامت ترک ساحل آرام خود را داشته باشیم.
ای خداوند سید السادات
سروری سزاوار توست و بزرگی برازنده تو.
هر که بزرگی اش به تو پیوسته است، بزرگ است و هر که چنین نیست، گمان می کند که بزرگ است. سیادت به تو معنا می شود و از تو نشات می گیرد.
ای خداوند مجیب الدعوات !
در آستان تو، خواست عین اجابت است و سوال عین جواب. که هر کس را توفیق خواستن و طلب کردن نیست. ما اما از تو فقط، تو را می طلبیم. تو که باشی همه چیز هست و بی تو، هر چه که باشد نیست.
ای خداوند عالم الخفیات!
امان از شعارهای رنگین و دثارهای زهرآگین.
امان از ظاهرهای فریبنده و باطن های ننگین.
فغان از چهره های مقدس و درون های ملوث.
فریاد از سخن های شیرین و مقاصد شوم.
تنها تویی که پنهان ترین زوایای وجود آدمیان را می فهمی.
هدایتمان کن.
بدریه ملقب به ام کلثوم دختر ملاصدرا از زنان فاضل، ادیب و پرهیزگار بود. علوم و فلسفه را نزد پدر و همسرش ملاعبدالرزاق لاهیجی(شاگرد ملاصدرا) فرا گرفت.
در مقالات علمی به حدی رسید که با علمای زمانه اش جلسات علمی برگزار می¬کرد.
وی صاحب کتاب های “شمع الیقین” و “زواهرالحکم” است.
سید شهیدان اهل قلم مرتضی آوینی:
تحولات را که اين روزها در کره زمين روي مي دهد از نظرگاه هاي مختلفي تحليل کرده اند ، اما هيچ يک از اين تحليل ها نتوانسته است از سيطره القائات تبليغات منتشر در «امپراتوري ارتباطات» خارج شود . امپراتوري ارتباطات همان سرزمين اعتباري است که آقاي مک لو هان آن را «دهکده جهاني» خوانده است؛ تعبيري فريب کارانه که ماهيت اين امپراتوري را پوشيده مي دارد.
«امپراتوري ارتباطات» فضايي است که يکپارچه که وسايل ارتباط جمعي ساخته اند.ساکنان اين امپراتوري که تقريبآ سراسر کره زمين را پوشانده است بي آنکه خود بدانند تحت سيطره حاکميت واحدي هستند که از طريق وسايل ارتباط جمعي برقرار گشته است.
تعبيراتي چون «امپراتوري ارتباطات» و يا «دهکده جهاني» اگر چه ممکن است مبالغه آميز به نظر آيند، اما اشاره به حقيقتي دارند که غفلت از آن مي تواند از مبالغه اي که در اين تعابير وجود دارد بسيار خطرناک تر باشد . من هم مي پذيرم که تعبير «دهکده جهاني» در عين آنکه اشاره به جهاني بودن ارتباطات دارد مخاطبان خويش را نيز دچار اين ياس مي سازد که «هيچ چيز از چشم کدخدا پنهان نمي ماند»، حال آنکه «کدخدا» ، يا آن ابو الهولي که بر اين دهکده جهاني حکم مي راند ، پيش از آنکه قدرتمند باشد هراسناک است و پيش از آنکه قدرت نمايي کند درباره قدرت خويش سخن پراکني مي کند و مردمانرا مي ترساند.
اما در عين حال ، غفلت از اين معنا که کره زمين باتکنو لوژي ارتباطات به يک مجوعه به هم پيوسته تبديل گشته خطرناک تر است از آنکه هول کدخدا در دلمان رخنه کند. دشمن را نبايد دست کم گرفت ، علي الخصوص اين ابوالهول را که خود شيطان اکبر است.
انگيزهاي افراد در برابر اين پرسش متفاوت است:
بعضي به دنبال استقلال در برابر الگوها و برنامههاي تحميلي جامعه هستند. متأسفانه برخي از الگوهايي که به ما معرفي ميشوند نوعي وابستگي فزاينده در همه شئون زندگي پديد ميآورند. خيليها نميخواهند بدون فکر و اراده و بر طبق طرحها و مدلهاي تحميلي ديگران زندگي کنند.
عدهاي بهخاطر سيارهاي که در آن زندگي ميکنند و به سختي جوابگوي جمعيت و تأمين احتياجات آنهاست، سادهزيستن را دوست دارند.
برخي به دليل همدردي و دلسوزي با مردم جهان و با تبعيت از گفته گاندي:«ساده زندگي کنيم تا ديگران نيز بتوانند به سادگي زندگي کنند.»
بعضي نيز به خاطر دستيابي به يک زندگي تعاليبخش و روحاني به آن روي ميآوردند و…
يکي از طلبهها ميگفت: چند سال پس از ازدواج خداوند پسري به من عطا کرد. اين پسر يک هفته دير به دنيا آمد و چنان که پزشکهاي ميگفتند دچار نُه درصد عقبماندگي ذهني بود. اين وضعيت کودک، نگهدارياش را مشکل کرد. پس از تولد تا چهار ماه مقدار خوابش در طول شبانهروز، فقط دو ساعت بود و در تمام ساعات بيدارياش بايد مراقبش ميبوديم. دائما دچار تشنج بود و گريه ميکرد، حتي وقتي به مهماني ميرفتيم قسمتي از زحمت بچه بر عهده ميزبان ميافتاد. ما به خواست خداوند راضي بوديم اما گريه و تشنج و بيدارخوابيهاي نامنظم کودک بيش از همه چيز به تحصيلم ضربه ميزد و مانع مطالعه و تمرکز بر روي درسها ميشد. به ذهنم رسيد براي اين مشکل به ديدن يکي از علماي بزرگ و صاحب نفس بروم. قبل از ظهر پشت در منزل ايشان منتظر ماندم و به محض بيرون آمدن ايشان رفتم خدمتشان وگفتم: حاجآقا! عرضي داشتم. آقا گفتند: بفرماييد. گفتم: به خاطر بچة مريضم فرصت و توان مطالعه را از دست دادهام. از خدا بخواهيد مشکل من حل شود. آقا با حالتي از روي تأثر پرسيدند: چند ماهش هست؟ گفتم چهار ماه.
رحم و آزردگي در چهرهشان پيدا شد. بعد چند قدم جلوتر رفتند و حدود يک دقيقه دعايي را زمزمه کردند. از ايشان تشکر کردم و آمدم منزل. از آن روز به بعد آثار مريضي کودکم به تدريج کمتر و کمتر ميشد تا کاملا از بين رفت. از تشنجها و گريهها خبري نبود و پسرم هر روز حدود بيست ساعت در خواب ناز بود. حتي گاهي براي شير خوردن بايد به زور بيدارش ميکرديم. الآن همان بچه در سال سوم راهنمايي با موفقيت مشغول تحصيل است. با وساطت يکي از بندگان محبوب مؤمن ولطف خداوند، آرامش به زندگي ما بازگشت و البته اين بار احساس وظيفهاي دو چندان براي مطالعه و تحصيل همراه آن بود.