هیچکس به من نگفت :
که رابطه شما با ما ، رابطه پدر و فرزندی است. شما چون پدری مهربان و دلسوز در فکر آسایش و راحتی ما و پناهگاه همه مردم در لحظات خطر هستید. اگر محبت پدرانه شما نبود هیچکس به عنوان پناه به سراغ شما نمی آمد. اما از این صمیمیت برای ما در آن دورانی که دنبال پناه بودیم ، چیزی نگفتند.
اکنون دریافته ام که تا حال ، فرزند خوبی برای این پدر بزرگوار نبوده ام و اینک دنبال راه چاره و جبران گذشته ام.
چقدر دیر فهمیدم که پدر معنویم از دست گناهان فرزندش ، غمناک می شده و برای او استغفار می کرده. ای کاش می توانستم غمی از غمهایش بکاهم و لبخند رضایت را بر لبان مبارکش بنشانم. ای کاش می دانستم که از همان لحظه به تکلیف رسیدنم ، منتظر من هستی تا با تو آشنا شوم و با شما آشتی کنم تا دستم را بگیری و به آسمان ها ببری تا مرا به خدا براسانی و از شیطان نجاتم دهی و از این آشنایی ، به سعادت خود نزدیکتر شوم.
ایجاد زمینه های ظهور
منظور از ایجاد زمینه ظهور، صرفا آمادگی شخصی نیست که هر فردی موظف باشد خود را در بعد عقیدتی، اخلاقی و عملی آماده سازد؛ بلکه مقصود آن است که افراد صالحِ بانفوذ مانند مراجع تقلید، دانشمندان، خطیبان و صاحبان قلم، دست به اقدام اصلاحی در جامعه بزنند و مردم را از خطر دشمنان آگاه کرده، به آثار وجودی امام زمان(عج) و بیان زندگی سعادتمندانه در عصر ظهور توجه دهند و آنها را آماده سازند و در آماده باش کامل نگه دارند. صالحان باید طوری عمل کنند که جامعه از نظر عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و اقتصادی آماده ظهور حضرت و تشکیل حکومت واحد جهانی و اجرای دستورات دینی به طور کامل باشد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «مردمی از مشرق زمین قیام می کنند و زمینه ظهور حضرت مهدی(عج) را فراهم می سازند».
یا بن الساده المقربین
ای فرزند بزرگان مقربان درگاه الهی
“سید” بر حسب معنا لغوی کسی را گویند که شریف و بزرگ قومی باشد و در اخبار و ادعیه ، انبیاء و اوصیاء را سید گویند.
المقربین : یعنی نزدیکان و آنان کسانی هستند که که به وسیله اعمال حسنه و رفتار پسندیده اشعه ای از نور خدا در وجودشان پرتو افکنده و متصف به کمالات و صفات عالیه شده اند و بدین وسیله به خدا تقرب پیدا کرده و از زهره مقربین شده اند اما نه قرب مکانی بلکه قرب روحانی و معنوی.
بوار الکافرین
نابود کننده کافرین
بوار از ماده “بور” به معنی کساد و بی بهره می باشد.
مؤمنین به جهت ایمانشان به ولایت و امامت آن حضرت مورد لطف و رحمت الهی قرار می گیرند. کافرین نیز به جهت ایمان نیاوردنشان دچار کساد و فساد در دنیا و آخرت می گردند.
در تاریخ پرافتخار اسلام همواره زنان شایستهای وجود داشتهاند که در عرصههای مختلف علم و معرفت و تقوا و فضیلت، الگو و سرمشق زنان و مردان دیگر بودهاند یکی از این بانوان بافضیلت عصر معاصر بانو «امین اصفهانی» است.
سیده نصرت بیگم امین (معروب به بانوی ایرانی) در سال 1265 هـ.ش در شهر اصفهان متولد شد و با توجه و عنایت پدرش مرحوم حاج سید محمدعلی امینالتجار اصفهانی که فردی مومن و سخاوتمند بود و مادر بزرگوارش که از بانوان شریف و متعبد زمان خود بود علیرغم موانع اجتماعی، تحصیل علم را از همان دوران کودکی آغاز کرد.
وی با همه فشارها و سختیها دانشاندوزی و معرفت را پس از ازدواج تا آنجا ادامه داد که در علوم مختلف اسلامی به کمال رسید و در سن 40 سالگی از علمای بنام زمان خود همچون شیخ محمدکاظم شیرازی و شیخ عبدالکریم حائری اجازه اجتهاد دریافت کرد.
این بانو در طول عمر با برکت خویش تلاشهای فراوانی را برای هدایت و ارشاد افراد جامعه بهویژه زنان و دختران انجام داد و با تأسیس مدرسه علمیه مکتب فاطمه با حدود هزار شاگرد و مدارس و دبیرستانهای متعدد برای دختران و همچنین تألیف کتابهای اخلاقی و تربیتی به مبارزه با فساد و تهاجم فرهنگی زمان رضاخان بر ضد جامعه بانوان برخواست. عظمت علمی و معنوی این بانو تا آنجا رسید که بزرگانی همچون آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی از وی درخواست اجازه روایت کرده و شیخ عبدالکریم از ایشان درخواست دعا میکردند. این بانوی پرهیزگار پس از عمری تلاش و مجاهدت در سال 1362هـ.ش دار فانی را وداع گفت.
اما گوشه ای از سیره اخلاقی و رفتاری این بانوی بزرگ:
خدا که همهچیز را آفریده، چهکسی خود خدا را آفریده است؟
این سؤال تو، سؤال خیلی از بچهها و حتی خیلی از بزرگترها هم هست. راستش تصور ما دربارة خدا کمی نادرست است. اگر خدا را طوری فرض کنیم که او هم نیازمند آفرینندهای باشد، دیگر خدا نیست. خدا موجودی است که به هیچچیز و هیچکس نیاز ندارد. قرآن کریم دربارة خدا میگوید:«خدا بینیاز است و شما مردم نیازمندید.»
اگر بگوییم خدا را چه کسی آفریده است؟ دوباره این سؤال پیش میآید که خالق خدا را چه کسی آفریده است؟ در نتیجه باید این سؤال را تا بینهایت ادامه دهیم، بدون این که به جواب برسیم.
فکر میکنم بتوانم با یک مثال، پاسخ درست را برایت بگویم. خانهای را فرض کن که چهار طبقه دارد. طبقة چهارم روی طبقة سوم قرار گرفته است. طبقة سوم روی طبقة دوم و طبقة دوم روی طبقة اول و طبقة اول هم روی زمین قرار دارد. میبینی که در این خانه، هر طبقه بر روی طبقة قبل قرار گرفته است تا اینکه به زمین میرسیم؛ اما زمین دیگر بر روی چیزی تکیه نکرده است. او تکیهگاه همة طبقات بالاست و استواری و قرار او مال خود اوست.
* امام نقش مادر را خیلی تعیینکننده میدانستند. گاهی که ما شوخی میکردیم و میگفتیم: پس زن باید همیشه در خانه بماند؟ میگفتند: شما خانه را کم نگیرید. تربیت بچهها کم نیست. اگر کسی بتواند یک نفر را تربیت کند، خدمت بزرگی به جامعه کرده است.
* هر وقت برای حضرت امام حادثهای مانند بیماری اتفاق میافتد، ایشان نزدیکترها را فرامیخواندند و سفارش مادرمان را میکردند، از سختیها و مشقاتی که مادرمان کشیده است صحبت میکردند و میفرمودند: باید رضایت مادرتان را جلب کنید.
* امام به دختر من که از شیطنت بچه خود گله میکرد، میگفتند: من حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت حسین میبری با ثواب تمام عبادتهای خود عوض کنم.
* یک روز، روز مادر بود آقا به ما پولی دادند که به مناسبت آن روز با آن پول برای مادرانمان چیزی بخریم و به ایشان تقدیم کنیم.
* میگفتند: شریفترین شغل در عالم، بزرگکردن یک بچه و تحویل دادن یک انسان به جامعه است… در طول تاریخ از آدم تا خاتم انبیاء آمدند که انسان درست کنند.
خاطراتی از امام خمینی
بانو سلام! حال شما؟ روز مادر است
روز زنی که از همه مردان، سَری سَر است
روز شما که مادر زینب، حسن، حسین
نه! روز دختری ست که اُمّ پیمبر است
از آسمان صدای قدم هات می رسد
گوش فلک ز همهمه ی عرشیان کر است
حیف از تو و زنان قریش!! میزبان تو…
جمعی ز مریم، آسیه و ساره، هاجر است
یاس نبی! کبوتر دردانه ی علی!
هفت آسمانِ دل ز قدومت معطر است
تو ماه آسمان شدی، از تکه های تو
این یازده ستاره به گردت مدوّر است
شیرین و خسرو، لیلی و مجنون و عشقشان
با عشق بی بدیل شما کی برابر است؟؟!!
ای یکه تاز عشق! تماشاچی ات شدیم
حیران عشق بازی تو حقّ داور است
«یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
“کز هر زبان که می شنوم نامکرر است»***
رخصت بده برای شما شاعری کنم
«از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است»***
مادر بگو که دست مرا رد نمی کنی
این شعر هم “هدیه ی من روز مادر است”
گفتم مکان وعده؟؟!!…کجا پیشکش کنم؟!!
گفتی حریم دختر موسی بن جعفر است!
بانو ببخش آخر شعر بغض کرده ام
آخر هنوز ردّ نگاهم به یک “در” است
از فاطمیه تان به حسن فکر می کنم
و چشم های مات که از واقعه تر است…
***پی نوشت : وامی از حضرت حافظ
حدیث سادات حسینی-طلبه پایه چهارم
شخصيت فاطمه زهرا(س), در ابعاد گونا گون قابل بررسى است.
در هر مرحله از مراحل زندگى وى, لايه ها و درسهاى بزرگى نهفته است و با كالبدشكافى و موشكافيهاى عميق, مى توان درسهاى بزرگى آموخت و بايد هم آموخت.
يكى از ابعاد زندگى فاطمه زهرا(س), كه خيلى درخشان و دلنواز است, ((بعد تربيتى)) زندگى حضرت است.
سيره علمى و عملى فاطمه زهرا(س) در امور تربيتى, چيزى نيست كه بتوان ظرافتها و لطافتهاى آن را به قلم آورد و يا اينكه در يك مقال و مقاله بتوان ترسيم كرد.
سيره علمى, تا به مرحله عمل نرسد و عملى نگردد, فايده چندانى ببار نمىآورد. از سيره عملى فاطمه(س), در امر تربيت, سخن بگوئيم, وى را ((بانو و كوثر بيكران)) و ((مادر محبت)) معرفى كنيم; ولى خودمان در ميدان عمل, بى عارى و بى پروايى بكنيم, آيا چنين كارى شايسته است؟
زمزمه هاى تربيتى زهرا(س)
زلالتر از آب زمزم:
وارهيده از جهان عاريه
ساكن گلزار و ((عينٌ جاريه))(1)
آوازه و آرزوهاى مادر, به ((تربيت)) پيوند خورده است.
در حقيقت, مادر ((پيش مرگ و سر پيشاهنگ)), امر تربيت است و از جمله دل مشغوليها و دلجوئيهاى ديرينه وى تربيت فرزند در ابعاد گونه گون زندگى است.
از ديدگاه اسلام, ((تربيت اسلامى)), خدايى ترين مسئله اى است كه يك مادر دانا با آن مواجه است.
اسلام دين ((تربيت محور)) است و در اين راستا مردان و زنان بزرگى را با ((چراغ هدايت)), جهت ايصال الى المطلوب و ارائه طريق به سوى بشريت فرستاده است.
مولانا در همين راستا راست گفت:
كلكم راع نبى چون راعى است
خلق مانند رمه او ساعى است
از رمه چوپان نترسد در نبرد
ليكشان حافظ بود از گرم و سرد(2)
به هر تقدير, آيا مادران در ميدان تعليم و تربيت به الگوى توانا و زيبا, نياز دارند يا خير؟
جاى ترديد وجود ندارد كه همه انسانها نيازمند الگو هستند و دنبال الگوگيرى و الگويابى مى باشند و اين امر, براى انسانهاى عاقل, بسيار طبيعى است.
آنچه مهم است و جاى دقت دارد, اين است كه از چه كسى بايد پيروى كرد و فرد به عنوان الگو, بايد داراى چه شرايط و ويژگيها باشد؟
از ديدگاه اسلام, اولين شرط براى يك الگو, آن است كه خود عامل به گفته هايش باشد و سيره عملى و علمى زندگى او به عنوان حجت شرعى و عقلى شناخته شده باشد.
آية الله عبدالله جوادى آملى
نوع دستورهايى كه اسلام به زن ومرد مىدهد، در عين حال كه يك راه مشتركى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمىدارد، وقتى احترام به پدر ومادر را بازگو مىكند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح مىكند. قرآن كريم مىفرمايد:
اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما (1)
اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها حتى «اوف» مگو وبه آنها پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى.
ودر بخشى ديگر مىفرمايد: ما سفارش كرديم به انسان كه احسان را نسبتبه پدر و مادر فراموش نكند:
و وصينا الانسان بوالديه احسانا (2)