بانو سلام!
بانو سلام! حال شما؟ روز مادر است
روز زنی که از همه مردان، سَری سَر است
روز شما که مادر زینب، حسن، حسین
نه! روز دختری ست که اُمّ پیمبر است
از آسمان صدای قدم هات می رسد
گوش فلک ز همهمه ی عرشیان کر است
حیف از تو و زنان قریش!! میزبان تو…
جمعی ز مریم، آسیه و ساره، هاجر است
یاس نبی! کبوتر دردانه ی علی!
هفت آسمانِ دل ز قدومت معطر است
تو ماه آسمان شدی، از تکه های تو
این یازده ستاره به گردت مدوّر است
شیرین و خسرو، لیلی و مجنون و عشقشان
با عشق بی بدیل شما کی برابر است؟؟!!
ای یکه تاز عشق! تماشاچی ات شدیم
حیران عشق بازی تو حقّ داور است
«یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
“کز هر زبان که می شنوم نامکرر است»***
رخصت بده برای شما شاعری کنم
«از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است»***
مادر بگو که دست مرا رد نمی کنی
این شعر هم “هدیه ی من روز مادر است”
گفتم مکان وعده؟؟!!…کجا پیشکش کنم؟!!
گفتی حریم دختر موسی بن جعفر است!
بانو ببخش آخر شعر بغض کرده ام
آخر هنوز ردّ نگاهم به یک “در” است
از فاطمیه تان به حسن فکر می کنم
و چشم های مات که از واقعه تر است…
***پی نوشت : وامی از حضرت حافظ
حدیث سادات حسینی-طلبه پایه چهارم