اسلام، به عنوان دين محبت،(1) بيشترين نقش را در سازندگى جامعه آرمانى اسلامى براى «محبت» در نظر گرفته است. از اينرو مجموعه بايدها و نبايدهاى خود را در مسيرى تنظيم كرده، تا ببيند درخت جامعه به بار دوستى و مهر نشسته است. اسلام مىخواهد از يك پيرو، يك محبوب بسازد: محبوب خدا، محبوب خود و محبوب مردم و در يك كلمه «محبوب قلبها».
اين پيرو، كسى است كه همه دوستش دارند، دوست دارند با او دوست شوند و دوستيهايشان پاينده باشند. با ديدن او به شوق آيند و در صرف عمر و مال، در كنار او مضايقه نكنند.
به راستى، راز محبوب شدن چيست؟ و بايد از چه عواملى كمك گرفت تا به محبوبيت رسيد؟
محبوب خدا
كسى محبوب خداست كه خدا محبوبش باشد(2) و آنگاه كه خدا محبوبش شد آنچه را مىپسندد كه محبوبش بپسندد و به قول شاعر: «پسندد آنچه را جانان پسندد». آن مىگويد و آن مىكند كه محبوبش دوست دارد و محبوب، وقتى دوستى و محبت او را به خودش دريافت، او را محبوب خود مىكند و عاشقش مىشود و به كمالش مىرساند.
پس اين دوستى، دو طرفه است. وقتى انسان، محبوب خدا خواهد شد كه خدا محبوب او شده باشد و زمانى كه مىخواهد دريابد آيا محبوب خدا هست يا خير، مىتواند به قلب خود بنگرد.(3) اگر خدا محبوب قلب او بود و يادش مانند ياد معشوقى دلآرام، لذّت بخش لحظات زندگى او شد، آنگاه بايد بداند كه خدا نيز دوستش دارد. وقتى خدا بندهاى را دوست داشت به او نعمت مىبخشد و به فرمانبرى خود، توفيقش مىدهد و به آنچه پسنديده اوست هدايتش مىكند.(4)
محبوب خدا شدن، مقامى است كه بنده بايد با هدايتجويى از خدا، آن را به دست آورد و در اين راه از عوامل رساننده به اين مقام والا، مدد جويد.
«زنگ پايان كلاس به صدا درآمد. بلند شدم و به طرف رضا رفتم تا با هم به سمت خانه برويم ؛ امّا رضا زودتر از من از كلاس خارج شد و با ديگر دوستانش راهى خانه شدند. زنگ تفريح روز بعد هم كه از كلاس بيرون رفتيم، سلام سردى كرد و نزد احمد و على و محمد رفت و با آنها مشغول صحبت شد. احساس كردم كه رضا ديگر آنگونه كه قبلاً مرا دوست مىداشت، دوست ندارد و نمىخواهد كه با من رابطهاى داشته باشد.
چند روزى بود كه تنها بودم و دوستى نداشتم. در اين چند روز، درس خواندن برايم سخت شده بود و ديگر حال و حوصله درس خواندن نداشتم…».
به راستى همانگونه كه انسان، احتياجات بدنى مانند آب و غذا و اكسيژن و… دارد، احتياجات روانى هم دارد. به نظر روانشناسان، احتياجات روانى به اندازه احتياجات بدنى براى انسان ضرورى و حياتى است. بر همين اساس، احتياجات روانى را جزو احتياجات اساسى قلمداد مىكنند. از اصيلترين و اساسىترين احتياجات روانى افراد كه همواره روانشناسان آن را در درجه اول اهميت قرار مىدهند، برخوردارى از «محبّت» است. افراد بشر در هر دوره از زندگى دنيا نياز دارند كه مورد محبّت ديگران (پدر، مادر، دوستان و…) قرار گيرند و در پاسخ به اين نياز است كه افراد در طول زندگى به انتخاب دوست، تشكيل خانواده يا مصاحبت با افراد و همكاران اقدام مىورزند.
عدم تأمين اين نياز، باعث پيدايش تشويش و اضطراب در افراد مىشود. كمبود و فقدان محبت، تأثيرات سوء و ضايعات دردناكى در روح افراد به وجود مىآورد و روابط آنها را با ديگران تحت تأثير قرار مىدهد. فردى كه مورد بىمهرى قرار مىگيرد، خود كمبين مىشود، در او عقده حقارت ايجاد مىگردد، عزّت نفسش خدشهدار مىشود، حسود و كينهتوز بار مىآيد و يا به سوى تنهايى و انزوا مىرود.
اگر نوجوان و يا جوانى، در كانون خانواده از محبّت، سيراب نشود، آن را در خارج از خانواده جستُ و جو مىكند كه زمينه بسيارى از فريبها و انحرافات از همين جا فراهم مىشود.
اين نياز، با عزّت نفس همبستگى مثبت دارد به هر اندازه كه انسان بيشتر مورد محبّت قرار گيرد از عزت نفس بالاترى برخوردار مىگردد و در نتيجه، انسانِ موفّقترى خواهد بود ؛ اما اگر به دنبال عدم تأمين اين نياز، عزّت نفسْ خدشهدار گردد، مشكلات بسيار فراوانى را به وجود خواهد آورد كه در ادامه به آنها خواهيم پرداخت. در اينجا، براى روشنتر شدن مقصودمان، ابتدا چند واژه را تعريف مىكنيم تا تمايز بين آنها معلوم گردد.
(با تأكيد بر شيوههاى ابراز احساسات)
مقدمه
همه ما بخشى عمده از زندگى خود را در ارتباط با ديگران سپرى مىكنيم يا در فكر آن به سرمىبريم. تحقيقات، نشان داده است كه 75درصد اوقات روزانه ما صرف ارتباط با ديگران مىشود و شايد بتوان گفت 75 درصد موفقيتهاى ما نيز به روابط ما با ديگران وابسته است. از همين رو، در دهههاى اخير، توجه زيادى به مبحث «مهارت در روابط (تعامل) اجتماعى» شده است. اين نكته كه برخى انسانها تعاملگران ماهرترى هستند، باعث شده تا پژوهشهاى دقيق و منظّمى درباره ماهيت و كاركردهاى «تعامل اجتماعى» و عوامل تأثيرگذار بر آن، انجام شود. تحقيقات، نشان مىدهد كه عوامل بسيارى در «تعامل اجتماعى ماهرانه» و «تأثيرگذارى» و «ايجاد محبوبيتْ» نقش دارند ؛ اما نقش عواطف و احساسات در اين ميانْ بسيار مهم و چشمگير است.(1)
باوِرز و همكاران(2) در مطالعات خود (منتشر شده به سال 1985م) به اين نتيجه دست يافتند كه عواطف و احساسات چه از لحاظ شكلدهى و تأثير بر برخوردها و چه از لحاظ حفظ و پايان دادن روابط، تأثير قابل توجهى بر روابط ميانْ فردى دارند. بروكس و هيث(3) نيز (در پژوهش منتشر شدهشان به سال 1985م) به اهميت و نقش عواطف و احساسات در تعامل ميانْفردى اشاره نمودهاند و معتقدند روابط ما با ديگران در صورتى كارآمد و مفيد است كه بتوانيم عواطف و احساسات خود را از طريق پيامهاى كلامى (زبانى) و غيركلامى با ديگران در ميان بگذاريم. ديويد برنز در تعريف «ارتباط خوب» مىگويد: يك ارتباط خوب، از دو ويژگى برخوردار است: احساسات خود را آشكارا ابراز مىكنيد و به طرف مقابل هم امكان مىدهيد تا احساسات خود را ابراز كند.(4)
بنابراين، ابراز احساسات را مىتوان به عنوان يك مهارت مهم در تعامل اجتماعى به حساب آورد.(5)
از مراجعه روزافزون مبتلايان به بيماريهاى روحى و روانى و عدم نتيجهگيرى تعداد قابل توجهى از آنها اين نكته فهميده مىشود كه گويا طبيبان، ريشهها را رها كرده و به درمان پرداختهاند. چگونه مىتوان تصور نمود. در جامعهاى كه امنيت وجود ندارد و جسم، بيمار است و هنوز نيازهاى اوليه و فيزيولوژيك انسان برآورده نشده به درمان روح انسان بپردازند. اضطرابها، نگرانى از آينده و فشارهاى عصبى معمولاً در جوامعى وجود دارد كه از ويژگيهاى يك جامعه سالم برخوردار نيستند و بالعكس در جامعهاى كه افراد آن از درآمد قابل قبول، امنيت و سلامتى برخوردارند، زندگى، جلوهاى آرام و روحبخش دارد.(3) در متون دينى ما برخوردارى از مال و ثروت مشروع داراى آثار زير است:
الف) تقوا
پارسايى و ديندارى در همه افراد، يكسان نيست و داراى درجاتى است. عجيب است كه تمام مراتب لذّت مادى، موجب ازدياد پارسايى و ديندارى است. رسول خدا(ص) تمام مراتب ثروت را موجب استحكام ديندارى و پارسايى معرفى نموده است.
اين مراتب عبارتاند از: بىنيازى،(4) مال،(5) توشه يكسال(6) و نان.(7)
در مورد پايينترين درجه ثروت، يعنى داشتن نان، فرمود: اگر نان نبود، نه روزه مىگرفتيم نه نماز مىخوانديم و نه بقيه واجبات الهى را به جاى مىآورديم.
نماز و روزه و بقيه واجبات الهى است كه تقوا را در انسانْ شكل مىدهد و او را در زمره پارسايان قرار مىدهد. بايد در كسب لذتهاى حلال دنيا كوشش كرد تا از اين مسير به لذتهاى آخرت - كه ابراز آن تقواى الهى است - رسيد و همواره با اين دعا از خدا بخواهيم:
رَبَّنا آتِنا في الدُّنيا حَسَنة و في الآخِرَةِ حَسَنة و قِنا عَذابَ النَّارِ.(8)