نگاهى عميق به عيد نوروز(بخش اول )
نگاهى عميق به عيد نوروز(1)
عيد نوروز از جمله اعياد بسيار كهن است كه حرفهاى ضد و نقيض زيادى درباره آن گفته شده است: عدهاى آن را عيد آتشپرستان دانسته (2) و عدهاى بر اين باورند كه نوروز يكى از اعياد اسلامى است. هركدام از اين دو گروه براى خود ادلهاى دارند كه در جاى خود از آن بحثخواهيم نمود. اين مطلب و چند عامل ديگر ما را بر آن داشت كه در اين موضوع مطالعاتى داشته باشيم:
عامل اول: وجود اين عيد به عنوان يكى از بزرگترين و با شكوهترين اعياد در بين مردم كشور ما و برخى از كشورهاى همسايه.
عامل دوم: وجود احاديث كثيره در اين خصوص كه بىشك مىتوان ادعاى تواتر آنها را نمود. بخصوص ما به احاديثى بر خورديم كه علل پيدايش اين عيد را بيان مىكنند.
سوم: ما هيچ كتاب فقهى را نيافتيم مگر اين كه در مورد اعمال نوروز از قبيل استحباب غسل، روزه، نماز در اين روز سخن گفته است.
اينها مطالبى نيست كه بتوان به آسانى از آنها گذشت، لااقل هر انسان خردمندى را وامىدارد كه ببيند اين عيد، كه آوازه آن، همهجا را فرا گرفته و يكى از اعياد رسمى كشور اسلامى مان است، از جنبه اسلامى و تاريخى پاى آن به كجا بند است؟
آيا عيدى است كه روز تاجگذارى و به قدرت رسيدن جمشيد، پادشاه ايران باستان را تداعى مىكند؟
يا عيدى است كه از اولين روز آفرينش و روزى كه از همه انسانها در روز الستبه يگانگى خداوند متعال و نبوت پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله و ولايت امامان معصومعليهم السلام عهد و پيمان گرفته شد، تداعى مىكند؟
چهارم: عامل ديگرى كه ما را به اين كار واداشت، و حتى دلخوشى ما هم همين بود، مىديديم كه اين روز به على و اولاد آن حضرت عليهم السلام منتسب استبه نحوى كه نوروز را نام مبارك علىعليه السلام و اين روز را روز اهل بيت و شيعيان آنها مىنامند.
بخصوص در سالى تنفس كرديم كه بنا به فرموده مقام معظم رهبرى، هم در آغاز و هم در پايان خود، مزين به عيد مبارك غدير است، خيلى مناسب است كه ما اين سال را به اين مناسبتسال امام اميرالمؤمنين على بن ابى طالبعليه السلام بدانيم و بناميم و خودمان را به آن بزرگوار نزديك كنيم (3) . اين مطلب ما را مصمم به تحقيق در اين مهم كرد كه شايد قدمى هرچند كوچك براى نزديكى به زواياى وجودى آن حضرت باشد. ان شاء الله.
به يارى خداوند متعال در اين نوشتار طى مباحثى مختلف از قبيل بحث روائى، فقهى، اصولى، تاريخى و رجالى پيرامون نوروز بحث مىنماييم.
گزيدهاى از روايات در شان و عظمت نوروز
1 - به علىعليه السلام هديه نوروزى عطا شد، فرمود: اين (هديه) چيست؟
گفتند: يا اميرالمؤمنين(هديه) روز نوروز است پس علىعليه السلام فرمود: «هر روز را براى ما نوروز بسازيد» (4) .
2 - محمد بن سيرين مىگويد:به على (رضىالله عنه) هديه نوروزى عطا شد، فرمود: «هر روز را روز پيروزى قرار دهيد».
ابو اسامه مىگويد: (على) اكراه داشت از اين كه بگويد: (هر روزى) نوروز است» (5) .
3 - اسماعيل بن حماد بن ابى حنيفه گفت: من اسماعيل پسر حماد پسر ابى حنيفه پسر نعمان پسر مرزبان از فرزندان آزاده فارس هستم. خدا اصلا ما را بنده قرار نداده است، جدم در سال هشتاد متولد شد، و او را پيش على بن ابى طالب(رضىالله عنه) بردند در حالى كه او كوچك بود، پس على براى جدم دعا كرد كه خداوند به او و به ذريهاش بركتبدهد و ما اميدواريم از جانب خدا كه اين دعا در حق ما به خاطر على مستجاب شده باشد.
اسماعيل بن حماد گفت: نعمان بن مرزبان، آن همان كسى است كه فالوذج را در روز نوروز به على هديه داد، پس علىعليه السلام فرمود: هر روزى نوروز ماست» (6) .
4 - نيز از او(علىعليه السلام) نقل شده است كه به آن حضرت پالوده هديه دادند، فرمود:
به چه مناسبت است؟ گفتند: به مناسبت روز نوروز، فرمود: اگر قدر بدانيد پس هر روزى نوروز است» (7) . روايات ديگرى هم در اين خصوص داريم كه نشان مىدهد در آن زمان بسيارى از مردم به خدمت علىعليه السلام هديه نوروزى مىبردهاند و آن حضرت قبول مىفرمودند.
هديهها غالبا عبارت بودند از شكر، پالوده، سمنو و گاه لباسهاى گرانبهاى زرباف كه در ظرفهايى از نقره مىگذاشتند و به خدمت آن حضرت مىبردند.
5 - معلى بن خنيس از امام صادقعليه السلام نقل مىكند كه فرمود:
همانا نوروز، همان روزى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله براى علىعليه السلام در غدير خم از مردم عهد گرفت پس مردم اقرار كردند به ولايت پس خوشا به حال كسى كه به عهد خود ثابت قدم ماند و واى به حال كسى كه آن را شكست.
و آن همان روزى است كه رسول خداصلى الله عليه وآله علىعليه السلام را به سوى وادى جن روانه كرد پس از آنها عهد و پيمان گرفت.
و آن همان روزى است كه علىعليه السلام در آن روز بر اهل نهروان غالب شد و ذوالثديه را كشت.
و آن همان روزى است كه قائم ما اهل بيت و صاحب امر ظاهر خواهد شد و خداوند او را به دجال غلبه مىدهد، پس آن حضرت دجال را بر كناسه كوفه به دار مىكشد. و هيچ نوروزى نيست مگر آن كه ما در آن انتظار فرج را داريم، براى اين كه نوروز از ايام ماست، ايرانيان آن را حفظ كردهاند، و شما(عربها) آن را ضايع كردهايد.
پس پيامبرى از پيامبران بنىاسرائيل از خداوند خواست كه زنده كند قومى را كه از ترس مرگ از خانههايشان بيرون رفتند و آنها هزاران نفر بودند و خداوند همه آنها را بميراند.
پس خداوند به آن پيامبر وحى كرد كه در گورهاى آنها آب بريزيد، پس ريختن آب به آنها در همين روز بود پس زنده شدند و حال اين كه سى هزار نفر بودند پس آب ريختن در روز نوروز سنت قديمى گرديد، اما هيچ كس علت آن را نمىداند مگر راسخان در علم و آن اولين روز از سال ايرانيان است (8) . اين حديث و حديثبعدى كه معلى از امام صادقعليه السلام نقل كرده است، در چند كتاب روائى و فقهى آمده است كه در آنها اختلافاتى ديده مىشود ما در ميان اين چند كتاب به كتاب «المهذب البارع» اعتماد كرديم و حديث را از آنجا نقل كرديم به چند علت كه بعد در بحثسندى احاديثبيان مىشود و مرحوم مجلسى در بحار اين دو حديث را به يك سند متصلا نقل كرده است.
معلى گفت: امامعليه السلام اين حديث را به من املاء كرد و من از املاء امام نوشتم.
6 - و همچنين روايتشده از معلى گفت: وارد شدم بر ابى عبداللهعليه السلام در بامداد روز نوروز پس (حضرت) فرمودند:
اى معلى آيا اين روز را مىشناسى؟
گفتم: نه. و لكى روزيست كه ايرانيان از آن تجليل مىكنند و در آن به همديگر تبريك گفته و دعاى خير مىكنند.
فرمود: اين چنين نيست قسم به خانه كهن(كعبه) كه در دل (شهر) مكه است نيست اين روز مگر براى يك امر قديمى كه آن را براى تو تفسير مىكنم. تا اين كه از آن مطلع شو.
پس گفتم: اگر اين علمى را كه نزد شما را فرا گيرم براى من دوست داشتنىتر است از اين كه تا ابد زندگى كنم، و خداوند دشمنان شما را نابود كند.
فرمود: اى معلى روز نوروز همان روزيست كه خداوند در آن از بندگانش عهد گرفت كه او را عبادت كنند و هيچ چيزى را شريك او ندانند و اين كه به رسولان و انبياء و اوليايش ايمان بياورند و آن اولين روزيست كه خورشيد در آن طلوع كرده، و بادهاى باردار كننده در آن وزيده است و گلها و شكوفههاى زمين آفريده شده است. و آن روزيست كه كشتى نوحعليه السلام به كوه جودى قرار گرفته. و آن روزى است كه در آن قومى كه از ترس مرگ از خانههاى خود خارج شدند و آنها هزارها نفر بودند پس خداوند آنها را ميراند و سپس آنها را در اين روز زنده كرد. و آن روزيست كه جبرئيل بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل گرديد.
و آن همان روزيست كه ابراهيمعليه السلام بتهاى قوم خود را شكست. و آن همان روزيست كه رسول خداصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين علىعليه السلام را بر دوش خود سوار كرد تا بتهاى قريش را از بالاى خانه خدا به پائين انداخت و آنها را خرد كرد (9) .
7 - معلى بن خنيس از آقا امام صادقعليه السلام درباره نوروز روايت كرد فرمود:
هر وقت نوروز شد، پس غسل كن، و پاكيزهترين لباسهايت را بپوش و خوشبو كن خود را با بهترين عطرهايت. و آن روز را روزه بدار.
پس زمانى كه نافلههاى (نمازهاى ظهر و عصر) و خود نمازهاى ظهر و عصر را خوانديد پس بعد از اينها چهار ركعت نماز بخوان (به اين نحو:) در اول هر چهار ركعتسوره فاتحةالكتاب بخوان و ده بار سوره «انا انزلناه فى ليلةالقدر» و در ركعت دوم فاتحةالكتاب و بعد ده مرتبه «قل يا ايها الكافرون» و در ركعتسوم فاتحةالكتاب و بعد ده مرتبه «قل هو الله احد» و در ركعت چهارم فاتحةالكتاب و بعد ده مرتبه سوره «ناس و خلق» را بخوان.
و بعد از خواندن اين چهار ركعت (كه به رو ركعتبايد خوانده شود) سحده شكر كن و در سجده دعا كنه(برا يخودت) كه گناه پنجاه سال تو آمرزيده شود (10) . 8 - روايتشده از نبى اكرمصلى الله عليه وآله كه فرمود: براى علىعليه السلام هفده اسم است.
پس ابن عباس گفت: يا رسول الله به ما خبر بده كه آن اسماء چه هستند؟
پس پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اسم او نزد عرب «على» و نزد مادرش «حيدره» و در تورات «اليا» و در انجيل «بريا» و در زبور «قريا» و نزد روم «بظرسيا» و نزد فرس «نيروز» و نزد عجم «شميا» و نزد ديلم «فريقيا» و نزد كرور «شيعيا» و نزد زنج «حيم» و نزد حبشه «تبير» و نزد ترك «حميرا» و نزد ارمن «كركر» و نزد مؤمنين «سحاب» و نزد كافرين «مرگ سرخ» و نزد مسلمين «وعد» و نزد منافقين «وعيد» و نزد من «طاهر مطهر» است و اوست جنب خدا و نقس خدا و دست راستخداى عزوجل. بعد پيامبرصلى الله عليه وآله به اين دو آيه شريفه استشهاد كرد قول خداوند:
«خداوند شما را از نفس خود بيم مىدهد» و قول خداوند: «بل دستان او بازند، هر جور كه بخواهد ، انفاق مىكند» (11) .
شرح و توضيح مراد احاديث
در واقع ائمه اطهارعليهم السلام نوروز را به روزى كه خداوند در آن معبود و مسجود شده و دين و امر خداوند در آن ظاهر و غالب شده، تفسير كردهاند.
و اين معنا از احاديثى كه از اميرالمؤمنين علىعليه السلام روايتشده است، كاملا به دست مىآيد چنانكه آن حضرت فرمودند: «هر روز ما نوروز است» (12) . چون پيداست كه ائمه اطهارعليهم السلام همواره به طاعت و پرستش خداوند مشغولند.
و يا در حديثى ديگر فرمودند: «هر چيزى را براى ما اختيار كنيد كه در اين صورت هر روزتان نوروز است» (13) . و يا در حديثى ديگر فرمودند: «اگر قدر بدانيد هر روزى نوروز است» (14) . يعنى اگر معصيتخداوند نكنيد و قدر عمر خود را بدانيد و هر روزى پيشرفتى داشته باشيد، آن روزتان نو و تازه است و الا اگر پيشرفت نداشته باشيد و درجا بزنيد پيداست كه اين روز همان روز گذشته مىشود و در اين صورت نه نوروز بلكه كهنه روز خواهد بود.
و چنانكه در حديث آمده است كه «هركس دو روزش باهم مساوى باشد،زيان كرده است» (15) . و بالاخره كلام گهربار علىعليه السلام كه فرمود: «هر روزى كه در آن معصيت نكنيد، آن روز عيد است» (16) . در مورد نوروز هم همين حكم صادق است. بنابراين از ديدگاه ائمه اطهارعليهم السلام هر روزى كه در آن معصيتخداوند نشود و بلكه در آن روز امر دين خداوند ظهور و تبلور داشته باشد آن روز نوروز است و به همين خاطر امام صادقعليه السلام آن ايام را نوروز مىخواند چون در غدير خم امر خداوند ظاهر و غالب شد و دين او كامل شد و يا در بيعت دومى با علىعليه السلام (17) و يا در جنگ نهروان كه علىعليه السلام پيروز شد در واقع دين خدا پيروز شد و به اين سبب خداوند عبادت شد.
و يا روز نزول جبرئيل به پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به اين خاطر نوروز است كه سرآغاز توحيد و عبادت خداوند و دورى از شرك و جهالت است.
و بالاخره اگر روز ظهور مهدىعليه السلام نوروز ناميده مىشود، به خاطر پيروزى كامل دين و امر خداوند بر شرك و نفاق مىباشد و به همين خاطر روزى تازه و نو ناميده مىشود چون دنيا روزى تازه را شروع مىكند و در تمام اين امور كه در حديث ذكر شده، اگر نوروز ناميده مىشود به خاطر اين است كه دنيا با اين اتفاقات مهم روزى جديد و تازه را آغاز مىكند و به همين اعتبار 22 بهمن 57 را هم بايد نوروز بناميم.
بنابراين به اين نتيجه مىرسيم كه نوروز در احاديث، يك روز خاصى از سال نمىباشد پس احاديث نمىتوان براى اثبات مدعاى خود تمسك بجوييم چه مدعاى ما نوروز معروف و مشهور در موقعى خاص از سال است.
نوروز سند افتخار ايرانيان
اما تحقيق مطلب اين است كه هر چند در نظر ابتدائى از اين احاديث چنين مطلبى استفاده مىشود بخصوص از احاديث امام علىعليه السلام. اما با توجه به سؤال و جواب راويان اين احاديثبه نظر مىرسد كه مقصود از نوروز، همان روز خاص است. مثلا «معلى» مىگويد:
«در روز نوروز بر امام صادقعليه السلام وارد شدم امام سؤال مىكرد: «آيا اين روز را مىشناسى؟».
معلى: «اين روزى است كه ايرانيان آن را تعظيم مىكنند و در آن به همديگر هديه مىدهند».
امام: «قسم به خانه كعبه كه در مكه است، اين روز نمىباشد مگر به خاطر يك امر كهن». و يا جملات پايانى حديث امامعليه السلام كه مىفرمايند:
«هيچ روز نوروزى نمىباشد الا اين كه ما در آن انتظار فرج را داريم براى اين كه آن از ايام ما و ايام شيعيان ما است (18) كه ايرانيان آن را حفظ كردهاند و شما (اعراب) آن را تباه كردهايد». همه اينها شاهد بر اين مطلب است كه از نوروز روز خاصى را اراده كردهاند كه همان اول سال ايرانيان باشد و حتى در بعضى از احاديث تصريح شده است كه آن نوروز اول سال ايرانيان است.
پيداست آن نوروزى كه ايرانيان آن را از قديمالايام حفظ كردهاند، غير از همان عيد نوروز معروف و مشهور چيز ديگرى نمىباشد.
پس اين شبهه كه منظور از نوروز در احاديث، نوروز «وصفى» است، نه نوروز «علمى» بىمورد است.
همين جواب را مىشود در مورد احاديث مروى از علىعليه السلام هم داد چون علىعليه السلام اين سخنان را براى كسى كه در روز نوروز براى حضرت فالوده برده بود، بيان داشتند. مطلبى كه از اين احاديث استفاده مىشود، اين است كه نوروز در طول اعصار مختلف به وسيله وقوع تحولات بزرگ دينى و اجتماعى در آن همواره روح و حيات تازهاى به خود گرفته استبه نحوى كه آن تحولات كه در نوروز واقع شدهاند، شايسته اين بودهاند كه آن روز را نوروزى ديگر بناميم.
و يا ورود او را به آذربايجان (20) علت پيدايش نوروز مىدانند همين مطلب را در نظر داشتهاند يعنى چون تجديد آئين ايزد پرستى در روزگارى كه صابئيتحتى پادشاه زمان را هم به پيروى از خود وادار كرده بودند، در نظر مردم بسيار با اهميت و بزرگ جلوه كرد آن روز را نوروز خواندند.
و همين باعثشد، كسانى كه اطلاع دقيقى از تاريخ پيدايش نوروز نداشتند، آن روز را علت پيدايش نوروز بدانند غافل از اين كه نوروز از زمان حضرت آدمعليه السلام موجود بوده است.
در واقع منظور از خواندن چنين ايامى به «نوروز» نه اين بوده كه آنها اين امر را منشا پيدايش نوروز بدانند، بلكه فقط خواستهاند، اهميت و عظمت آن روز را بيان و معرفى كنند.
بنابراين با كمى دقتبه اين نتيجه مىرسيم كه احاديث، نوروز را به روزى كه براى تمام انسانها روزى نو و تازه است تفسير كردهاند نه روزى نو و تازه براى هر فردى كه در طول شب و روز فردى مؤمن و موفقى بوده است، يعنى احاديث -همانطور كه از مواردى كه برشمردهاند، به دست مىآيد- به افراد و جزئيات زندگى روز مره آنها نظرى ندارند، بلكه به تحولات اجتماعى و سياسى كه به تمام انسانها و عقايد آنها حكومت دارد، نظر داشته و نوروز را از اين حيث و جهت تعريف و تفسير مىكند.
نوروز آئينه تمام نماى ولايت علىعليه السلام
اشكال: استظهار مذكور با احاديث مروى از علىعليه السلام مخالف است چون احاديث ظهور در امور جزئى و فردى دارند نه امور كلى و عام.
جواب: امام علىعليه السلام در زمانى نبودهاند كه بتوانند واقعيت مطلب را آنجور كه هست، بيان كنند يعنى چنانكه از قرائن به دست مىآيد، دشمنان علىعليه السلام و اولاد آن حضرت با نوروز مخالف بودهاند و علت مخالفتشان هم با نوروز نه به خاطر اين بوده كه نوروز را از رسوم مجوسيان و كفار مىدانستهاند، بلكه علت مخالفتشان اين بوده است كه آنها مىديدهاند.
اين روز از قديمالايام در عالم به نام علىعليه السلام و اولاد آن حضرت معروف و مشهور بوده استيعنى مىديدند كه از اول خلقتخداوند سكه اين روز را به نام نامى علىعليه السلام و پيروان آن حضرت زده است لذا با اين روز مخالفت مىكردند.
دليل ما همان حديثى است كه «ابن عباس» از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نقل مىكند و همانطور كه ملاحظه نموديد، در اين حديث پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نوروز را نام و اسم علىعليه السلام مىداند و مىفرمايد: در ميان ايرانيان اسم علىعليه السلام نوروز استيعنى ايرانيان در زمانهاى گذشته على را به نام نوروز مىشناختهاند. و عيد بزرگ خود را متبرك و متصف به نام علىعليه السلام كردهاند هرچند حقيقت و مقصود اين عيد چيزى غير از علىعليه السلام و اولاد آن حضرت نمىباشد.
البته ايرانيان اين عيد را نسل اندر نسل از پيامبران و طبق حديثى كه از امام باقرعليه السلام نقل خواهيم كرد، از حضرت آدمعليه السلام به ارث بردهاند.
بنابراين علت مخالفت اهل سنتبا عيد نورووز كاملا روشن مىشود و آن اين كه آنها چون از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله اين حديث و دهها حديث مشابه ديگر را درباره نوروز و علىعليه السلام شنيده بودند، با اين روز مخالفت مىكردند.
آنها مىدانستند كه اگر با نوروز مخالفت و مقابله نكنند، بايد مقام خلافت و سرپرستى مسلمانان را كه به بهاى دين و آخرت خود به دست آوردهاند، از كف بدهند چون مىديدند حيات و گسترش اين عيد حيات و گسترش علىعليه السلام و ياران آن حضرت را به دنبال خواهد داشت.
پيداست كه اين يك پيام بزرگ داشت و آن اين كه از اول خلقت و آغاز حيات اولاد آدمعليه السلام على عليه السلام را به عنوان وصى و كامل كننده دين پيامبر آخرالزمان مىشناختند و به او اعتقاد داشتهاند.
و الا اگر آنها با سنت كنار مخالف بودند در نماز تكتف (21) . نمىكردند. لذا آنها با نوروزى كه به روز ميثاق و پيمان به توحيد و نبوت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام تفسير شده است، مخالف هستند نه با نوروزى كه به هر روز پر خير و سعادت تفسير شود، بنابراين علىعليه السلام ناچار بود كه از تعريف نوروز واقعى دستبردارد و نوروز را جورى تفسير و تعريف كند كه با مذاق آنها سازگار آيد.
پس علىعليه السلام در واقع در كلام خودشان تقيه كردهاند و در صدد بيان نوروز واقعى نبودهاند و از جمله دلائلى كه دلالتبر تقيه بخصوص در زمان علىعليه السلام مىكند، عبارت از حديث امام صادقعليه السلام است كه فرمود: «شما (اعراب) نوروز را ضايع كرديد».
مخالفت اهل سنتبا نوروز در كتب فقهى
مخالفت اهل سنتبا نوروز در كتب فقهى آنها هم كاملا آشكار است كه ما در اينجا قسمتى از چند كتاب معتبير فقهى آنها ذكر مىكنيم:
در بدائع الصنائع: ج2، ص 79 گفته است: «روزه گرفتن در روز شنبه به تنهائى كراهت دارد چون تشبه به يهود است و همچنين روزه گرفتن در «نيروز» و «مهرجان» بدان اين كه تشبه به مجوس است».
و در المغنى ج3، ص 99 گفته است: «روزه گرفتن روز «نيروز» و روز «مهرجان» به تنهائى كراهت دارد براى انى كه آن روزها روزهايى هستند كه كفار آنها را بزرگ مىشمارند».
از جمله دلائل ديگر كه دلالت مىكند كه ائمه اطهارعليهم السلام بخصوص علىعليه السلام تقيه مىكردند حديثى است كه قبلا از «سنن بيهقى» نقل كرديم. در پايان اين حديث «ابو اسامه» مىگويد: «على كراهت داشتبگويد نيروز» و به جاى نيروز گفت: «فيروز».
آيا امام نوروز را تفسير كردند يا تحريف؟
در اينجا اين سؤال پيش مىآيد كه چرا امام صادقعليه السلام در هر دو روايت فرمودند: «افسره لك حتى تفهمه» و نفرمودند: «اخبره لك» و يا «اقوله لك»؟ با توجه به اين كه امامعليه السلام در مقام اخبار از گذشته بودند.
به تعبير ديگر: مىبايست امامعليه السلام مىفرمودند علتحدوث نوروز را براى تو نقل و يا بيان مىكنم نه اين كه بفرمايند علتحدوث نوروز را براى تو تفسير مىكنم و چون كلمه تفسير ظهور در اين دارد كه بدون اين كه به علت پيدايش اين روز و يا حتى خود اين روز در نظر ديگران كارى داشته باشيم، بيائيم آن را بر محمل مورد نظر خود حمل كنيم يعنى در واقع بگوئيم نوروزى كه آنها مىگويند، و به آن اعتقاد دارند، نوروز نيست، بلكه نوروز اين است كه من براى تو تفسير و بيان مىكنم بخصوص با توجه به اين كه امامعليه السلام در جواب معلى كه گفت: روزى است كه عجم از آن تجليل مىكنند و در آن به همديگر تبريك مىگويند فرمود: نه اين چنين نيستبا اين كه معلى هم مىدانست كه نوروز در چه موقعى از سال است و رسم و رسوم آن را هم مىدانست و براى امامعليه السلام تعريف كرد و اتفاقا تعريف معنى كاملا منطبق بر نوروز بود ولى با اين حال امام اين تعريف را رد فرمودند و اين دليل بر اين است كه امام خواستهاند نوروز را كه به معنى روز نو و تازه است، بنا به نظر و معتقدات خودشان تعريف و تفسير كنند؟
جواب:
تفسير به معنى پرده برداشتن و ظاهر نمودن حقيقت و واقعيت چيزى است و گويا معنايى كه مجمل است، آن را با يك پرده و پارچهاى پوشاندهاند و همين امر، سبب اجمال و دورى از معنى واقعى آن مىشود، و تفسير اين است كه اين پرده كنار زده شده و معنى واقعى آشكار گردد.
نوروز هم گذشت زمان بر آن يك پرده ضخيم و تاريك انداخته كه ماهيت و حقيقت واقعى آن را از ما پوشانيده بود، و همين باعثشده كه مردم از نوروز و علتحدوثى آن برداشتها و تفسيرهاى مختلف و نادرستى بكنند. ولى در اين ميان اين امامعليه السلام است كه با علم الهى خود از نوروز و علتحدوث آن به درستى خبر مىدهد چون به اعتقاد ما شيعيان امامعليه السلام چنانكه اين كه از گناه به دور است، همچنين از اشتباه و خطا كه ناشى از جهل و غفلت و غيره است، نيز به دور مىباشد.
در حديث، كلمه و يا قرينهاى دال به اين كه منظور از نوروز غير از نوروز معروف و مشهور در نزد ايرانيان است وجود ندارد مگر «كلما» كه صرف ردع و منع است اما منظور امام اين نيست كه با اين جواب باور ايرانيان در مورد نوروز را رد كند، بلكه مىخواهد از علت واقعى نوروز خبر دهد توضيح اين كه اگر امام تعريف معلى را رد كردند نه به خاطر اين بود كه تعريف معلى نادرستبود و يا اين كه امامعليه السلام مىخواست نوروز مورد اعتقاد و منظور خود را بيان كند ولى معلى از نوروز مورد اعتقاد ايرانيان خبرداد و امام هم رد فرمود، بلكه اگر امام اين تعريف را رد فرمودند به خاطر اين بود كه اين تعريف يك تعريف سطحى و تعريف به رسم و رسوم بود و در اين تعريف هيچ اشاره به علت وجودى نوروز نشده است و خود معلى در صدر حديث هم بيان داشت كه من اين روز را نميشناسم اما ايرانيان چنين برخوردى با اين روز دارند و گويا معلى مىخواست از اين طريق نوروز را بشناساند كه امام معلى را از چنين تعريف منع و بازداشتند و خود در صدد تعريف واقعى آن برآمدند كه گذشت زمان باعث فراموشى علت واقعى نوروز و مراسم آن شده است.
حقيقت و جان مايه نوروز
حال امام مىخواهند با اين بيان ما را متوجه علت واقعى نوروز بكنند كه نوروز يك تحويل سال و يا ابتداى فصل بهار به تنهائى نيست، بلكه اگر نوروز را نوروز مىخوانند اين به خاطر وقايع و تحولات بزرگى چون غدير و ظهور امام زمان در چنين روزى مىباشد و همين تحولات عظيم و بزرگ باعثبزرگى و عظمت اين روز شده است و الا همه روزها در اين كه يك روز هستند، هيچ فرقى باهم ندارند و عباراتى چون «براى اين كه نوروز از ايام ماست، ايرانيان آن را حفظ كردند و شما آن را ضايع كرديد» و يا آن اولين روز از سال ايرانيان است و يا پس آب پاشيدن در نوروز سنتشرعى گشت همه اين عبارات كه در احاديث آمده است، دلالت مىكند كه منظور از نوروز همان نوروز مورد اعتقاد ايرانيان است نه چيز ديگر.
بنابراين با اطمينان كامل مىتوانيم بگوئيم كه احاديث، نوروز را به عنوان روزى خاص از سال كه همان اول سال ايرانيان باشد، به روزى كه امر دين و قدرت خداوند در ميان مردم و جامعه ظهور و تبلور يافته و استوار مىشود، تفسير نمودهاند.
دنباله دارد
پىنوشتها:
1) اگر خواننده گرامى در محتواى مقاله نظرى داشته باشد، براى ما ارسال بدارد تا در مجله منعكس شود.
2) المنجد، اقرب الموارد، معجم مفردات الفاظ القرآن، معجمعالفروق اللغوية، مجمع البيان، فرهنگ بزرگ جامع نوين، تحريم النوروز به نقل از كتاب «نوروز چه روزى است».
3) روزنامه جمهورى اسلامى 11/1/79 پيام رهبرى به مناسبتسال. گفتنى است كه اين مقاله در سال 79 نوشته شده است.
4) و اتى على عليه السلام بهدية النيروز، فقال: ما هذا؟ قالوا: يا اميرالمؤمنين اليوم النيروز، فقال: اصنعوا لنا كل يوم نيروزا» (من لا يحضرهالفقيه: ج3، ص 300).
5) اخبرنا ابوعبدالله الحافظ، ثنا ابوالعباس محمد بن يعقوب، ثنا الحسن بن على بن عفان ثنا ابو اسامة عن حماد بن زيد، عن هشام عن محمد بن سيرين قال: اتى على(رضى الله عنه) بهدية النيروز، فقال: ما هذه؟ قالوا: يا اميرالمؤمنين هذا يوم النيروز. قال: فاصنعوا كل يوم فيروز» قال ابو اسامة كره ان يقول نيروز» (سنن بيهقى: ج1، ص 234).
توضيح : اين كه ابو اسامه مىگويد: على اكراه داشت از اين كه بگويد «نيروز است» برداشت نادرستى است چون ابواسامه در محضر على نبوده تا بگوئيم از چهره و يا كفيت كلام آن حضرت اين مطلب را فهميده است چون او اين حديث را به سه واسطه نقل مىكند بلكه على مىخواسته بگويد: «پيروزيد» اما چون حرف «پ» در كلام فصيح عرب به كار نمىرود، لذا تعبير به «فيروز» نمودند.
6) قال اسماعيل بن حماد بن ابى حنيفه انا اسماعيل بن حماد بن ابى حنيفه بن النعمان بن المرزبان من ابناء فارس الاحرار و الله ما وقع علينا رق قط، ولد جدى سنة ثمانين(نسخهاى كه نگارنده ديده، «ثمانين» مىباشد. ولى احتمال هست كه در اصل «ثلاثين» باشد; زيرا اگر ثمانين باشد با دوران زندگانى اميرالمؤمنينعليه السلام سازگار نيست) و ذهب به الى على بن ابى طالب و هو صغير فدعا له بالبركة فيه و فى ذريته و نحن نرجو من الله ان يكون قد استجاب لعلى.
قال : و النعمان بن المرزبان هو الذى اهدى الى على بن ابى طالب الفالوذج فى يوم النيروز، فقال على «نوروزنا كل يوم». (الانساب: ج2، ص 37).
7) دعائم الاسلام: ج2، ص 326.
8) حدثنى المولى السيد المرتضى العلامة بهاء الدين على بن عبدالحميد السارية باسناده الى المعلى بن خنيس عن الصادق ان يوم الينروز هو اليوم الذى اخذ فيه النبى لاميرالمؤمنين على العهد بغدير خم فاقروا فيه بالولاية فطوبى لمن ثبت عليها و الويل لمن نكثها و هو اليوم الذى وجه فيه رسول الله عليا الى وادى الجن فاخذ عليهم العهود و المواثيق. و هو اليوم الذى ظفر فيه باهل النهروان و قتل ذا الثديه. و هو اليوم الذى يظهر فيه قائمنا اهل البيت و ولاة الامر، و يظفره الله تعالى بالدجال فيصلبه على كناسة الكوفة. و ما من نيروز الا و نحن نتوقع فيه الفرج لانه من ايامنا حفظه الفرس و ضيعتموه ثم ان نبيا من انبياء بنىاسرائيل سال ربه ان يحيى القوم الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت فاماتهم الله فاوحى اليه ان صب عليهم الماء فى مضاجعهم، فصب عليهم الماء فى هذا اليوم فعاشوا و هم ثلاثون الفا. فصار صب الماء فى يوم النيروز سنة ماضية لا يعرف سببها الا الراسخون فى العلم و هو اول يوم من سنة الفرس قال المعلى و املى على ذلك و كتبته من املائه.
و عنه انه اهدى اليه فالوذج فقال: ما هذا؟ قالوا: يوم نيروز قال: فنيروزا ان قدرتم كل يوم يعنى تمادوا و تواصلوا فى الله. (عوالى اللئالى: ج3، ص 41 - المهذب البارع، بحارالانوار: ج56، ص 116 - وسائل الشيعة: ج5، ص 288).
9) و روى عن المعلى ايضا قال: دخلت على ابى عبدالله عليه السلام فى صبيحة يوم النيروز، فقال: يا معلى اتعرف هذا اليوم؟ قلت لا. و لكنه يوم يعظمه العجم و تتبارك فيه قال: كلا، و البيت العتيق الذى ببطن مكة، ما هذا اليوم الا لامر قديم، افسره لك حتى تعلمه. فقلت: لعلمى هذا من عندك احب الى من ان اعيش ابدا. و يهلك الله اعدائكم. قال: يا معلى يوم النيروز، و هو اليوم الذى اخذ الله فيه ميثاق العباد ان يعبدوه و لا يشركوا به شيئا و ان يدينوا فيه برسله و حججه و اوليائه، و هو اول يوم طلعت فيه الشمس و هبت فيه الرياح اللواقح، و خلقت فيه زهرة الارض، و هو اليوم الذى استوت فيه سفينة نوح على الجودى. و هو اليوم الذى احيا الله فيه القوم الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احياهم. و هو اليوم الذى هبط فيه جبرئيل على النبى و هو اليوم الذى كسر فيه ابراهيم اصنام قومه. و هو اليوم الذى حمل فيه رسول الله اميرالمؤمنين على عليه السلام على منكبيه حتى رمى اصنام قريش من فوق بيت الحرام فهشمها. (مدرك قبل).
10) عن المعلى بن خنيس عن مولانا الصادقعليه السلام فى يوم النيروز قال: اذا كان يوم النيروز فاغتسل و البس انظف ثيابك و تطيب باطيب طيبك، و تكون ذلك اليوم صائما.
فاذا صليت النوافل و الظهر و العصر فصل بعد ذلك اربع ركعات، تقرا فى اول كل ركعة فاتحة الكتاب و عشر مرات «انا انزلناه فى ليلةالقدر» و فى الثانية فاتحةالكتاب و عشر مرات «قل يا ايها الكافرون» و الثالثة فاتحةالكتاب و عشر مرات «قل و الله احد» و فى الرابعة فاتحةالكتاب و عشر مرات المعوذتين و تسجد بعد فراغك من الركعات سجدة، الشكر و تدعوا فيها يغفر لك ذنوب خمسين سنة. (مصباح المتهجد ص 591، وسائل ج5، ص 288).
11) قد روى عن النبىصلى الله عليه وآله انه قال: لعلىعليه السلام سبعة عشر اسما فقال ابن عباس اخبرنا ما هى يا رسول الله؟
فقال: اسمه عند العرب على و عند امه حيدره و فى التوراة اليا و فى الانجيل بريا و فى الزبور قريا و عند الروم بظرسيا و عند الفرس نيروز و عند العجم شميا و عند الديلم فريقيا و عند الكرور شيعيا و عند الزنجحيم و عند الحبشه تبير و عند الترك حميرا و عند الارمن كركر و عند المؤمنين السحاب و عند الكافرين الموت الاحمر و عند المسلمين وعد و عند المنافقين وعيد و عندى طاهر مطهر و هو جنب الله و نفس الله و يمين الله عزوجل قوله «و يحذركم الله نفسه» و قوله: «بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاء» (الفضائل تاليف شاذان بن جبرئيل قمى، ص 175).
12) الفقيه: ج2، ص 300 ح 4074 قالعليه السلام : «نيروزنا كل يوم».
13) همان.
14) همان.
15) بحارالانوار: ج71، ص 173 ح 5، باب 64.
16) بحار: ج91، ص 136، ح 5، باب 5.
17) اين قسمت در حديثبحار موجود است ولى در ساير نسخ احاديث موجود نيست.
18) اين قسمتحديث در بحار موجود است «لانه من ايامنا و ايام شيعتنا»ج56، ص 91.
19) بحارالانوار: ج56، ص 141، المحاسن و الاضداد، ص 27.
20) التفهيم لاوائل صناعةالتنجيم: ص 253.
21) تكتف يعنى دو دست را روىهم بر سينه گذاشتن، عملى است كه اهل سنت هنگام نماز به آن معتقدند. مىگويند بزرگ اهل سنت(عمر) اين عمل را از مجوسان ايرانى اقتباس كرد و دستور داد از اين پس همه مسلمانان هنگام نماز، به عنوان خضوع در برابر خدا (همچون خضوع ايرانيان در برابر پادشاه) به آن ملزم شوند.
فصلنامه مكتب اسلام>شماره 1