ناخدای عشق
مادر ای زلال نگاهت چو آسمان، آرام روح و جان
همچون سرود جوی روان در میان باغ، آرامش سحر، گرمای آفتاب
عطر گل سپید، ای چلچراغ عشق
دریای لطف تو، پهناور و عمیق
تو هستی من، هستی و هستم فدای تو
دروازه ی بهشت، در زیر پای تو
مادر بهار من، برتر نگار من، در روزگار من، هستی تو یار من
عمر عزیز تو سپری شد به پای من
هر لحظه ای ز خود تو گذشتی برای من
جاوید باشی ای غزل کردگار من
ای مهربان ترین غزل عشق و معرفت
ای تکیه گاه زندگی ام، پشت گرمی ام
ای ناخدای عشق به دریای روزگار
در جزر و مد و گردش امواج بی قرار
روشن ترین ستاره به هر آسمان تویی
زیباترین ترانه هستی به تار دل
هر روز روز تو و همه لحظه لحظه ات
هر عشق بهر تو و همه قلب خانه ات
خورشید خانه ای و ز نور تو روشن است
مهتاب زندگی در قاب زندگی
ای نو بهار عشق
بخشندگی خود ز تو آموخت آسمان
کوه استقامتش ز تو آموخت هر زمان
از لطف تو لطافت باران چنین شده
سنگ صبور ابر بهاران چشم تر
لطف تو بی کران
مهر تو جاودان
هر لحظه شادمان
خورشید مهر، سایه ی تو باد مستدام
——————————-
مهدیه سادات محمودی-طلبه پایه پنجم