مناظره کوتاه یک کوچولو
07 اردیبهشت 1392
تو تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده اش توی اتوبوس نشسته بودم. یه دختر کوچولوی 8-9 ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود رو صندلی، ته اتوبوس. دختر کوچولو روسری اش رو خیلی زیبا، با رعایت حجاب، همراه چادر عربی سرش کرده بود. خانومی مانتویی و تقریبا بی حجاب که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد می زد با افسوس گفت: تو این گرما این چیه پوشیدی؟
از دست اجبار این بابا و مامان های خشکه مقدس…
تو گرمت نمی شه بچه؟
همون لحظه اتوبوس ایستاد و باید پیاده میشدیم.
دختر کوچولو گره روسری اش را سفت تر کرد و محکم گفت: بله… گرممه… ولی آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی خیلی گرم تره… دختر کوچولو پیاده شد و اون خانم سخت به فکر فرو رفت…
به نقل از انجمن اختصاصی حجاب و عفاف-باران